پروفسور دکتر رولف ماکس
برگردان
شین میم شین
فصل پنجم
رابطه منفی و خصمانه مائوئیسم
با
رسالت تاریخی طبقه کارگر
مطابقت محتوای اجتماعی سیاست داخلی نیروهای گرد آمده دور مائوتسه تونگ
با
سیاست خارجی آنها.
۱۳۹
· دستاوردهای مادی و اجتماعی طبقه کارگر و کلیه
زحمتکشان چین در مجموع از سال ۱۹۵۸ تا سال ۱۹۶۵ نه فقط توسعه نیافته اند، بلکه به دلیل کورس مائوئیستی،
محدود گشته اند و بخشا از بین برده شده اند.
۱۴۰
· متمایزیت و ناهمگونی درونی طبقه کارگر چین در
این دوره (۱۹۵۸ ـ ۱۸۶۵) در مجموع افزایش یافته است.
۱۴۱
· در پایان این دوره، طبقه کارگر چین «بنا بر
ترکیب طبقاتی اش، به لحاظ پرولتریت کمتر از قبل گشته است.»
· (لنین۷ «مجموعه اثار»، جلد ۳۳، ۱۹۷۱، ص ۲۴۲)
· یعنی کمتر از سال های قبل از اجرای سیاست «جهش
بزرگ به پیش» گشته است.
۱۴۲
· موضع مائوئیست ها نسبت به طبقه کارگر چین،
مطابقت خود را در موضع خصمانه آنان نسبت به طبقه کارگر بین المللی و نسبت به جنبش
کمونیستی جهانی پیدا کرده است.
۱۴۳
· رونق تمایلات مبتنی بر ابرقدرت طلبی مائوئیستی،
تشکیل دهنده ریشه مشترک هم مقابله مائوئیسم با نقش جامعه ای طبقه کارگر در چین و
هم مقابله آنها با رسالت تاریخی این طبقه است.
۱۴۴
· در این رابطه بوده که مائوئیست ها به سیاستی روی
آورده اند که در جهت گسست چین از سیستم جهانی سوسیالیستی بوده است.
۱۴۵
· در پی آن، طبقه کارگر چین، هر چه بیشتر از جنبش
بین المللی کارگری جدا و ایزوله شده است.
۱۴۶
· در سال های ۶۰ هرچه بیشتر روشن شد که نیت حضرات
مائوئیست، کنار نهادن (در پارانتز قرار دادن) طبقه کارگر چین از روندی است که به
طرز قانونمند پیش می رود و در جریان این روند، بخش های ملی این طبقه در کشورهای
سوسیالیستی باید به لحاظ اجتماعی و ایده ئولوژیکی به هم نزدیک تر شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر