جمعبندی
از
مسعود بهبودی
اندکی اندر باب دلایل خلقت زنان توسط خدا
حاتمه ابراهيم زاده
جمعه ها
بيشتر از هر روز دیگر
نگرانت می شوم
می ترسم دلت بگيرد
و كسی را نداشته باشی
تا غصه هايت را به جان بخرد
می ترسم دلت بگيرد
و غم هايت تازه شود
جمعه ها بيشتر از هر روز دیگر
نگرانت می شوم
پایان
در این شعر حاتمه
صلواة الله علیه
یکی دیگر از فونکسیون های لاتحد و لاتحسای زنان در خاوران خاور
تعیین می شود:
۱
زنان
نه فقط آشپز و رختشوی و اطوکش و خرنده مواد غذایی و پوشاک و غیره و خیاط و رفتگر و توله پرور و همبستر نران اند
بلکه علاوه بر ان
روانکاو و روانپزشک نران اند.
۲
زنان برای آنند که وقتی نران دل شان گرفت
به مطب مفت و مجانی آنان مراجعه کنند
و
از شر اجنه درون نجات یابند.
۳
همسایه ما که از کشور همسایه کشور ما (عردوغانستان) است
هر شب به خانه برمی گردد
تمام اهانت ها و ذلت های متحمله در کارخانه را بر زنش که چندین توله برای او زاییده است
خالی میکند.
۴
ضمنا
چنان خالی می کند
که زن بدبخت
دیگر نمی تواند
با صورت کبود و خونین و مالین و ورم کرده
پا از خانه بیرون نهد.
۵
سؤال
از حاتمه
فقط این است که اگرشب جمعه
احیانا و استثنائا
دل زنان گرفت
به مطب چه کسی باید مراجعه کنند؟
۶
علمای عظام
اخیرا به همین سؤال سگان
جواب داده اند:
هر زنی به آخوندی نیاز دارد
تا وقتی دلش گرفت
نزد او رود و سفره دلش را پیش او باز کند و درد روحی و روانی اش درمان شود
۷
چنین اند شیخان عیران زمین
از این رو شد عیران
بهشت برین
اندکی اندر باب فونکسیون معلمین و دیگر روشنفکران جامعه
۱
شریعتی
شیاد است.
۲
شریعتی
عوامفریب است.
۳
معلم را و خیل عظیمی از روشنفکران را
«می سازند»
تا
ایده ئولوژی طبقه حاکمه را
چه بسا قلدر مآبانه و با تازیانه و ترکه و خط کش و شلاق و دشنام و تحقیر و توهین
به خورد کودکان مردم دهد.
۴
هر کلاس درسی
شکنجه گاهی است.
۵
هر کلاس درسی
وحشت خانه ای است.
۶
روشنفکران با عمامه و بی عمامه
معماران روح و یا شعور جامعه اند.
۷
معماران روح و شعور
در جامعه بی روح و بی شعور اند.
۸
تقدیس و تجلیل مربیان و مدرسین و معلمین و شعرا و نویسندگان و علما و اساتید دانش کاه ها و غیره
در تحلیل نهایی
به معنی تقدیس و تجلیل طبقه حاکمه است.
۹
روشنفکران هر جامعه
عمله ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه اند
۱۰
فونکسیون آنها
خر پروری است.
۱۱
وظیفه آنها
تبدیل جامعه به طویله است.
۱۲
خرها و خردستیزها و لات ها و لاشخورهایی از قبیل شریعتی
در این طویله ها تربیت می شوند.
حقایق بزرگ که نه
مش برنارد شاو
۱
هر چیز نو
به طور طبیعی و غریزی
واکنش منفی و مقاومت
در انسان ها برمی انگیزد.
۲
دلیل این مقاومت
نیروی عظیم عادت و سنت است.
۳
توهین به مقدسات
در واقع
داشتن منافات با عدات و سنت است.
۴
چون هر چیز نو و هر ایده و اندیشه نو
سنت را زیر علامت سؤال قرار می دهد و نهایتا در هم می شکند.
۵
هراس ناخودآگاه آدم ها از این است که
چیزهای مطمئن و به محک تجربه در طول سده ها خورده را از دست بدهند و
چیز بهتری به دست نیاورند
یعنی دست شان خالی بماند.
۶
سنت یک کفه ترازوی دیالک تیکی حفظ و توسعه است.
۷
خود چیز نو و ایده و اندیشه نو نیز نهایتا
نه به امری بدیهی
بلکه به سنت دیگری تبدیل می شود
چرا و به چه دلیل؟
۸
برای اینکه آنهم به محک تجربه می خورد و طبیعی و عادی تلقی می شود.
مردم بدان هم عادت می کنند.
یعنی جزو سنت می شود.
۹
این به چه معنی است؟
۱۰
این بدان معنی است که سنت کهنه با سنت نو جایگزین می شود
تا در بطن آن
چیز نو دیگری نطفه بندد
و
به نوبه خود
آن را
از درون منفجر سازد و جانشین آن شود.
۱۱
روند بی پایان نفی نفی همین است:
فرزند والدین خود را نفیدیالک تیکی می کند
یعنی
نو
نافی کهنه است.
۱۲
بعد همین فرزند
خودش
به نوبه خود
توسط فرزندش نفی می شود
۱۳
نفی دیالک تیکی
دیالک تیک پیوست و گسست همین است:
الف
فرزند جنبه های مثبت و مفید والدین را
حتی وسایل تولید و ملک و مال و ثروت والدین را از آن خود می کند
(یعنی کار والدین خود را تداوم می بخشد، امتداد می بخشد. پروژکسیون، پیوست)
و حتی توسعه می بخشد.
خیش چوبی و بیل و کلنگ و خرمنکوب قدیم را
با
وسایل تولید جدید
تراکتورو کمباین و بیل و کلنگ الکتریکی
جایگزین می سازد.
ب
فرزند اما
همزمان
جنبه های منفی مادی و فکری و اخلاقی والدین خود را نفی و حذف می کند
و دور می اندازد.
(با نسل قبلی قطع رابطه می کند. گسست)
۱۴
دیالک تیک گسست و پیوست
یکی از مهم ترین دیالک تیک های مارکسیسم است.
۱۵
اگر چنین نبود
جامعه
گنداب می گشت:
فرزند کپیه پدر و مادر می شد.
جامعه درجا می زد و می پوسید
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر