۱۳۹۵ خرداد ۱۴, جمعه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (40)

 
قصه ی شهر سنگستان
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون


قصه ی شهر سنگستان

·        این عنوان شعر بلند اخوان است.
·        منظور شاعر از مفهوم «شهر سنگستان»، جامعه است. 
·        از همین عنوان شعر می توان به محتوای انتقادی ـ اجتماعی این شعر بلند و لبریز از احساس و عاطفه و عشق و اندیشه اخوان پی برد.

1
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده
ـ غریب از همگنان ـ
در دامن کوه قوی پیکر

دو دلجو مهربان، با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان،  با هم
خوشا دیگر، خوشا عهد دو جان همزبان، با هم

·        معنی تحت اللفظی:
·        روی شاخه سدر کهنسالی، که در غربت، دور از درختان سدر دیگر، در دامن کوه تنومندی روییده، دو کفتر قصه گوی غمین و مهربان با هم و دو جان همزبان با هم، نشسته اند.

2
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده ـ غریب از همگنان ـ در دامن کوه قوی پیکر

دو دلجو مهربان، با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان (هر دوتا)،  با هم
خوشا دیگر، خوشا عهد دو جان همزبان، با هم

·        در همین بند آغازین شعر، فرم دیالک تیکی لازم برای محتوای مورد نظر شعر با دقت عظیمی، تعیین می شود.
·        آنچه ساده و پیش پا افتاده می نماید، به سرمایه فکری، هنری، استه تیکی، سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی عظیم و عمیق شاعر  نیاز دارد:
     
 الف


دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده ـ غریب از همگنان ـ در دامن کوه قوی پیکر

دو دلجو مهربان، با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان (هر دوتا)،  با هم
خوشا دیگر، خوشا عهد دو جان همزبان، با هم

·        راویان این قصه ی غصه دو کفتر اند.
·        انتخاب کفتر به عنوان راوی قصه ی غصه تصادفی، نسنجیده و بی دلیل نیست:
·        کفتر با بقیه پرندگان فرق دارد.
·        با طبیعت کفتر، انگار کدورت و دلتنگی ریشه داری عجین شده است.
·        در «لحن» کفتر بغضی انگار می ترکد.
  
ب
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده ـ غریب از همگنان ـ در دامن کوه قوی پیکر

دو دلجو مهربان، با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان (هر دوتا)،  با هم
خوشا دیگر، خوشا عهد دو جان همزبان، با هم

·        روایت قصه ی غصه از زبان دو کفتر، با فرم دیالوگ (گفت و گوئی)  تبیین در رابطه است:
·        می توان گفت که قصه ی غصه اخوان نه توسط نقال متکلم الوحده ای، نه از قول راوی واحدی، بلکه در فرم گفتگوئی و عملا از قول دو راوی غمین نقل می شود.

پ
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده ـ غریب از همگنان ـ در دامن کوه قوی پیکر

دو دلجو مهربان، با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان (هر دوتا)،  با هم
خوشا دیگر، خوشا عهد دو جان همزبان، با هم
 
·        مشخصه مهم دیگر روایت قصه ی غصه، هماندیشی مهر آمیز دو کفتر به مثابه راویان قصه است.

ت
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده ـ غریب از همگنان ـ در دامن کوه قوی پیکر

دو دلجو مهربان، با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان (هر دوتا)،  با هم
خوشا دیگر، خوشا عهد دو جان همزبان، با هم

·        مشخصه نادر و مهم دیگر این قصه ی غصه، روایت فمینیستی آن است:
·        دو کفتر راوی قصه ی غصه، دو خواهر اند.

·        پشت این ابتکار و ایده اخوان نیز تأمل سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی عمیقی پنهان شده است:
·        با روایت فمینیستی قصه ی غصه، غصه شاعر ژرفا و محتوای بکلی دیگری کسب می کند:
·        غصه، انگار هیئت آدمی به خود می گیرد.
·        غصه، انگار فمینیزه و زن واره می شود.

ث
·        با فمینیزاسیون غصه، غلظت و شدت و حدت و اصالت آن مضاعف می گردد.

ج
·        خواننده و شنونده شعر، در روند آشنائی با تفکر هنری ـ استه تیکی ـ اتیکی ـ سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی اخوان، نیمه دیگر جامعه را از دید بکلی دیگر می بیند.

·        ببرکت شعر اخوان، مادران و خواهران (زنان) جامعه از نو شناخته می شوند.
·        یعنی باز شناخته می شوند.

چ
·        شاید یکی از خصوصیات مهم و منحصر به فرد شعر اخوان، همین باشد.

·        اخوان، بدین طریق، تبر بر ریشه سنتی آنتی هومانیستی ـ آنتی فمینیستی حاکم در شعر فرود می آورد:
·        زنان بدین طریق، رادیکال تر، رئالیستی تر و راسیونالیستی از قبل تعریف و معرفی می شوند:
·        زنان به مثابه نیمه تراژیک (غصه مند)  جامعه و ضمنا به مثابه زبان و بانگ بی بند قصه های غصه های جامعه تعریف و معرفی می شوند.

ح
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده ـ غریب از همگنان ـ در دامن کوه قوی پیکر

دو دلجو مهربان، با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان (هر دوتا)،  با هم
خوشا دیگر، خوشا عهد دو جان همزبان، با هم

·        انتخاب درخت سدر در این قصه ی غصه هم تصادفی و بی دلیل نیست:
·        سدر معمولا درخت برهوت و بیابان است.
·        برهوت و بیابان با شهر سنگستان ـ ماهیتا ـ خویشاوند است.
   
خ
·        سدر علاوه بر این، تنها درختی است که می تواند عمر هزارساله داشته باشد و به بلندی چهل متر باشد.
·        بدین طریق، میان محتوای تاریخی قصه ی غصه و کهنسالی درخت سدر به مثابه محل روایت قصه، پیوند منطقی، مادی و تجربی برقرار می شود.     

د
·        غربت درخت سدر نیز با محتوای قصه سازگار است:
·        غربت همیشه محتوائی از غصه دارد.
·        می توان گفت که میان غربت و غصه، رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا برقرار است:
·        غربت قالبی است که با غصه پر شده است.

·        اخوان با تردستی و تبحر حیرت انگیزی این دیالک تیک غربت و غصه را (این دیالک تیک فرم و محتوا را)  به شکل دیالک تیک سدر و کفتر (محل روایت و راویان قصه غصه) بسط و تعمیم می دهد.

·        این لیاقت فکری و استه تیکی و هنری اخوان، لیاقتی کمیاب و ستایش انگیز است.

ادامه دارد.

۱ نظر: