جمعبندی از
مسعود بهبودی
مسخره بازی نیست.
چیست؟
ساعت مریض؟
یا حریف مریض، که بسان ساعت است؟
1
ساعت مریض نمی تواند کار کند.
2
بدتر از آن، نمی تواند دقیق کار کند.
3
حریف ساعت واره
نمی تواند اگاهانه درد کشد.
4
درد روندی خودپو، طبیعی ـ ارگانیکی ـ تحمیلی است.
5
درد کشیدن دقتمند
مستلزم هدایت روند درد کشیدن توسط حریف دردکش است.
6
احتمالا
به همین دلیل واژه «دردکش» مصطلح نیست.
واژه «دردمند» مصطلح است:
الف
سینه مالامال درد است
ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد،
خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو (تند چرخنده)
ساقیا جامی به من ده
تا بیاسایم، دمی
ب
خواجه برای درمان درد
به همدم درد زدا و شراب عصب ستیز نیاز دارد،
تا درد تحمیلی اش کاهش یابد.
7
کدام دردکشی دقتمند، ای حریف خیالپرداز؟
حریف
تقلید، تحمیل است،
و در دراز مدت به صورت عادت در می آید
و آدم را درگیر می کند
مثلا
فرض می کنیم کودکی، در هندوستان بدنیا می آید
و حتما یک بودایی خواهد شد.
زیرا پدر و مادرش بودایی بودند
و یا احتمال داشت او در ایتالیا بدنیا بیاید،
او می بایست کاتولیک شود و تحت تاثیر خانواده و جامعه قرار گیرد
حالا اگر در افغانستان بدنیا بیاد، مسلمون خواهد بود،
زیرا تحت تقلید محیط خانواده و اجتماع است،
این افراد شخصا اجازه فکر کردن ندارند،
آنها جویده افراد بزرگتر را می خورند،
تقلید،
قدرت فکر کردن آدم ها را از آنها می گیرد
البته، مذهب مسله شخصی افراد است،
ولی باید با اگاهی و مطالعه باشد،
انسان ها، انسانند و توان فکر کردن دارند،
آلوده تقلیدها، بیمار گونه است،
هر انسانی حتی بیسوادترین آدم ها ایده ئولوژی و ایده،
خودشان را می توانند داشته باشند،
معمولا مقلدان مذهبی، چشمان شان بسته است،
و اینقدر غرق در مذهب هستند
که زندگی کردن را فراموش می کنند،
هر اندیشه جدید می تواند فی البداهه تشکیل شود و احتیاج به سر مشق و تقلید نداشته باشد
به تقلید های، عادت شک کنیم و در صدد یاد گیری هایی نباشیم که کور کورانه است،
جالبی تقلید از نوع مذهبی اش، اینطور است که
فرد چنان در افکار تقلید شده غرق شده،
که بخاطرش شخص دیگری را غرق در خون می کند،
مثل کافری که بدست مسلمانی
مسلمان دستور دارد،
دنیا را از دست کافر پاک کند
ولی واقعیت دنیا چیز دیگری است،
آدم ها همه حق زندگی کردن دارند.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
این سخنان حریف قابل تأمل و تحلیل اند.
ادعا هستند و نه نظر
1
فرض کنیم
نوزادی پس از تولد
در جزیره ای انداخته شود
و بوسیله جانوری تغذیه و بزرگ شود
خیال می کنید
او بطور اوتوماتیک
فی البداهه
از صفر
شروع به تفکر خواهد کرد؟
2
مذهب و غیره را فعلا کنار بگذاریم
فقط به این مسئله بیندیشیم:
آیا نوزاد تک و تنها در جزیره روبینسون کروزه
حیوان واره خواهد بود و یا انسان واره؟
3
فرمانش به دست غرایز حیوانی خواهد بود
و یا به دست خرد انسانی؟
4
نیای حیوانی ما
چگونه توان تفکر کسب کرده است؟
5
تفکر که مادر زادی نیست.
6
منشاء تفکر چیست؟
7
همه سخنان قبلی شما از علامه نیویورک تایمز را
زنی
منتشر می کند.
8
فرق او با شما این است که او صداقت ندارد.
9
چون او این دعاوی را
به اسم خودش منتشر می کند و افاده می فروشد.
10
با عادات که نمی توان تفکر را توضیح داد.
این «آن» (لحظه) ظاهرا ساده
شاید لذت انگیز ترین و حسرت آمیز ترین
و ماندگار ترین «آن» زندگی باشد.
موضوع همه اشعار حوایج غریزی است.
حرفی را که نمی شود به کسی گفت
بطور غیر مستقیم
در فرم شعر می گویند.
1
ترفند بدی نیست:
بعد می توان گفت که نگفته ام.
2
بدین طریق مسئولیتی پدید نمی آید.
3
بعضی اشعار حتی فعل و یا فاعل ندارند و چند کلمه بیش نیستند.
4
فرهنگ ملی بدین طریق تخریب می شود.
5
این وضع خوبی برای آینده شعر نیست.
هر تقلیدی، بدون اگاهی، سر انجامش تباهی است،
آگاهی های سالم، در اثر مطالعه و تلاش بدست شما می رسد.
حریف
چرا و به چه دلیل؟
1
هیچ کاری
اصولا
از صفر شروع نمی شود.
2
هیچ اندیشه ای فی البداهه تشکیل نمی شود.
3
همیشه سرمشقی هست
هم برای کار عملی و هم برای کار نظری
4
این آیا به معنی تقلید نیست؟
5
اگر سیر و سرگذشت کودکان را در نظر گیریم،
متوجه می شویم
که کسب و کار کودکان
تقلید چه بسا مو به مو
از مادر و پدر است.
6
کودک
دانش عملی و نظری مکسوبه در روند تقلید را
بعدا توسعه می دهد و تکامل می بخشد
7
روند کسب دانش عملی و نظری
روندی مبتنی بر دیالک تیک گسست و پیوست است.
الف
کودک
عمل و نظر مادر و پدر را تقلید می کند و ادامه می دهد
(پیوست نسل نو با نسل کهنه)
ب
کودک
اما ضمنا بر الگوی عملی و نظری مکسوبه می افزاید
و چه بسا آن را تغییر می دهد
(گسست نسل نو از نسل کهنه)
8
در بستر دیالک تیک گسست و پیوست است
که جامعه تکامل می یابد.
هر نسلی بهتر از نسل قبل می گردد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است.
فروغ
چه برداشتی از این بیت دارید؟
1
جنب و جوش فیزیکی و پرواز فکری؟
2
جنب و جوش جسمی و رهایش روحی ـ روانی؟
(تخلیه فشار پسیکولوژیکی؟)
3
دیالک تیک ریاضت جسمی و لذت روحی؟
4
دیالک تیک رنج و گنج؟
واژه باید خود باران باشد.
سهراب
چرا؟
1
رابطه واژه و باران چیست؟
2
واژه
غلاف خنجری به نام مفهوم است.
3
واژه
همزاد و همراه همیشگی مفهوم است.
4
واژه
ضد دیالک تیکی ـ ارگانیکی مفهوم است.
5
واژه
پوسته هسته ای به نام مفهوم است.
6
رابطه واژه ی «باران» با خود باران
رابطه روح با ماده (شعور با وجود) است.
7
روح (واژه ی باران) انعکاس ماده (خود باران)
در آئینه ضمیر (ذهن، دل) آدمی است.
8
در این جمله سهراب
پانته ئیسم
(همه خدائی:
یکسانی خدا و خلق
خر و خرما
خس و خاک
خربزه و خردل
نمایندگی می شود.
9
شالوده فلسفی عرفان همین پانته ئیسم است.
10
عرفان
فرمی از ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.
11
در فعل امر «باید باشد» سهراب
قلدرمابی اصحاب عرفان نمایندگی می شود.
12
تار و پود آثار مولانا
به این قلدرمآبی سرشته است.
جامعه و جهان فارغ از جنگ
آرزوئی دلکش است
اما دریغ
خواب ها و خاطره ها
می توانند آدم آزار باشند.
ضمنا با حلوا حلوا گفتن
دهن شیرین نمی شود.
خیلی ها
از خواب ها و خاطره ها بیزار اند.
تشابه ماهوی
یعنی شباهت در ماهیت و ذات و باطن و بود
ضد تشابه ماهوی،
تشابه ظاهری و نمودین است:
دیالک تیک نمود و بود (سعدی)
دیالک تیک پدیده و ماهیت
دیالک تیک ظاهر و ذات
دیالک تیک ظاهر و باطن
پدیده خمینیسم و داعشیسم
باید بررسی رئالیستی ـ راسیونالیستی شود.
1
فوندامنتالیسم اسلامی
ـ خواه شیعی و خواه سنی ـ
برادر خوانده فاشیسم است.
2
فوندامنتالیسم
وجوه مشترک متعدد با فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم دارد.
3
فوندامنتالیسم
اما
ضمنا
ایده ئولوژی مقاومت ضد امپریالیستی
(قبلا در افغانستان مقاومت ضد کمونیستی)
است.
4
فوندامنتالیسم
ـ بسان ناسیونال ـ سوسیالیسم ـ
چپنما ست.
5
فوندامنتالیسم شیعی
منادی
حکومت عدل علی
جامعه بی طبقه توحیدی
طرفداری از مستضعفین
بوده است.
اکنون که خر از پل گذشته،
فراموش کرده است.
6
یکی از علل جاذبه فوندامنتالیسم
همین چپنمائی و مقاومت ضد امپریالیستی است.
قوای نظامی اصلی داعش از افسران ارتش صدام تشکیل می یابند.
7
آنتی امپریالیسم فوندامنتالیسم
اما از موضع فئودالی و برده داری است.
یعنی از موضعی ارتجاعی تر از امپریالیسم است.
8
آنتی صهیونیسم فوندامنتالیسم
ماهیتا همان آنتی سیمیتیسم فاشیسم، نیچه ئیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم است.
9
یهودی ستیزی فوندامنتالیسم
ریشه در قرآن دارد:
اختلافات مذهبی با اهل کتاب.
10
فوندامنتالیسم طرفدار خلق فلسطین نیست.
فوندامنتالیسم
دشمن جنبش های انقلابی و رهائی بخش
و زحمتکشان و کمونیسم است.
نه، بعضی از آدم ها
بلکه همه چیز
حتی ساده ترین حرف ها، لبخندها، کنایه ها و اخم ها،
نوش ها و نیش ها
در قلک حافظه
پس انداز می شوند.
ترفند بزرگ طبیعت انسانی
در مقابل قوای عزرائیل
علیه السلام و الاجمعین
از این قرار است:
الف
یادها
نامیرا هستند.
ب
یادها و خاطره ها
بویژه در عالم خواب
به سراغ آدم ها می آیند.
ت
خوشا به حال کسانی
که
خاطرات خوش و شیرین دارند.
سعدی خردگرا ست.
نیچه لاشخور خردستیزی است.
نیچه انسانیت ستیز است.
مربی هیتلر ها ست.
1
زن ستیزی محتواهای مختلفی داشته و دارد.
2
زن ستیزی سعدی
منشاء فئودالی داشته است.
سعدی ایدئولوگ فئودالیسم است.
3
زن ستیزی نیچه و فاشیسم و فوندامنتالیسم و امپریالیسم
محتوای مولد ستیزی و زحمتکش ستیزی و آدمیت ستیزی دارد.
4
فاشیسم دشمن بشریت شریف و زحمتکش است.
5
باند خونخوار هیتلر با کارگرکشی و سندیکاهای کارگری سوزی و زحمتکش ستیزی و کولی ستیزی و یهودی ستیزی و کمونیسم ستیزی شروع به کار کرده اند.
6
زن ستیزی را نمی توان معیار مطمئنی برای یکسان انگاری سعدی 700 سال قبل و نیچه 150 سال قبل تلقی کرد.
7
آثار سعدی با آثار همه فرق دارد.
8
سعدی متفکر بزرگی است.
در مقیاس جهانی بی نظیر است.
9
آثار سعدی
بهترین وسیله برای تمرین تفکر مفهومی اند.
10
ما هر چه داریم در مکتب او آموخته ایم.
11
مسئله
مسئله دین و مذهب نیست، لا مصب
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر