۱۳۹۴ مرداد ۱۱, یکشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (298)


پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم 
برگردان شین میم شین

بخش هفتم
ماتریالیسم، مارکسیسم و رویزیون در دیالک تیک ماتریالیستی

پیشکش
 به 
 حیدر مهرگان

71
·        از استدلالات ادوارد برنشتاین بر ضد ماتریالیسم می توان دریافت که او میان ماتریالیسم و دترمینیسم مکانیکی علامت تساوی می گذارد.

الف
·        «ماتریالیست بودن بدان معنی است که همه حوادث را ناشی از حرکات ضرور (جبری) ماده بدانی.   

ب
·        حرکت ماده بنا بر آموزش ماتریالیستی بالضروره (جبرا) به مثابه روند مکانیکی صورت می گیرد.    

ت
·        کاربست ماتریالیسم در توضیح تاریخ به معنی ادعای پیشاپیش ضرورت (جبر) کلیه جریان های تاریخی و توسعه های تاریخی است.»
·        (همانجا، ص 32)    

72

·        انتقاد برنشتاین که در شناخت ماتریالیسم تاریخی مارکس و انگلس فرمولبندی شده، از تئوری در مقابل به ابتذال کشیدن مارکسیسم به دفاع انقلابی نمی پردازد.
·        او طرح مارکس در رابطه با کاپیتالیسم به مثابه «خطه ضرورت» را به مثابه روند قانون طبیعی به نقد می کشد:
·        آماج برنشتاین در بی اعتبار سازی خوشدلانه ی درک مارکس از تاریخ، دفاع از رفرمیسم است که فقط از طریق انکار ضرورت عملی انقلاب می تواند مشروعیت کسب کند.
·        (همانجا، ص 34)  

الف
·        انقلاب برای برنشتاین، کیفیت دیالک تیک فرماسیون اجتماعی محسوب نمی شود.  

ب
·        انقلاب برای برنشتاین، عنصر (اله مان)  اوولوسیون نیست.  

ت
·        انقلاب در درک بورژوائی، به مثابه قیام و یا اعمال قهر غیر قانونی تلقی می شود.
·        (همانجا، ص 116)  

73
·        برنشتاین بر اساس استدلالات نئوکانتیانیستی ـ سوسیالیستی مبتنی بر انگیزش فقط اخلاقی ممکنه برای تغییرات، برای «عوامل اخلاقی» بزرگترین جا را اختصاص می دهد.  
·        (همانجا، ص 38)   

74
·        اگر مفهوم «ماتریالیسم تاریخی» در نوشته ای از برنشتاین به سال 1899 به مثابه سوء تفاهمی به نقد کشیده می شود، زاید تلقی می شود و مورد صرفنظر قرار می گیرد.
·        اگر به دلیل «همه چیز محسوب داشتن جنبش و هیچ محسوب داشتن آماج نهائی»، برای پیش بینی پیروزی سوسیالیسم، «دلیل ماتریالیستی صرف عرضه می شود»، برنشتاین در سال 1901 در نوشته ای تحت عنوان «سوسیالیسم علمی چگونه امکان پذیر است؟» به انکار مسائل زیر می پردازد:
·        (همانجا، ص 209)  

الف
·        برنشتاین به انکار این مسئله می پردازد که «آیا میان سوسیالیسم و علم بطور کلی پیوندی وجود دارد؟»  

ب
·        برنشتاین به انکار این مسئله می پردازد که «آیا سوسیالیسم علمی امکان پذیر است؟»  

ت
·        برنشتاین به انکار این مسئله می پردازد که «آیا سوسیالیسم علمی بطور کلی لازم است؟»  
·        (برنشتاین، «سوسیالیسم علمی چگونه امکان پذیر است؟»  1901، هیرش، «سوسیالیسم تصویر رویزیونیستی. سه سخنرانی از ادوراد برنشتاین»،  1966، ص 17)

75
·        انتگرالگیری برنشتاین از سوسیالیسم از سوئی بر تئوری مبتنی است و از سوی دیگر بر جنبش اجتماعی:

الف
·        «سوسیالیسم به مثابه علم مبتنی بر شناخت است.»

ب
·        «سوسیالیسم به مثابه جنبش تابع منافع به مثابه عالی ترین موتیو آن است.»
·    (همانجا، ص 20)  

76
·        سوسیالیسم به مثابه علم، اما امکان ناپذیر است.
·        برای اینکه بنیان تئوریکی آن فقط می تواند «علم باشد، یعنی جامعه شناسی باشد.
·        جامعه شناسی اما علمی نیست که با یقین علوم دقیقه، قادر به پیش بینی پدیده های معینی باشد.
·        جامعه شناسی قادر به پیشگوئی آن نیست که نظام اجتماعی سوسیالیسم تحت هر شرایطی تشکیل خواهد شد.»
·        (همانجا، ص 22)  

77
·        برنشتاین اینجا مسئله چیز در خود کانت را به قضیه حد و مرز ایده ئوگرافیکی ـ روحی ـ فرهنگی ـ اجتماعی شناخت علوم منتقل می کند.
·        این به معنی دست رد زدن بر سینه تئوری انعکاس ماتریالیستی ـ دیالک تیکی، ضمن منشاء اخلاقی ـ فردی قایل شدن به سوسیالیسم رفرمیستی است.  

·        مراجعه کنید به چیز در خود، نئوکانتیانیسم، تئوری انعکاس، رفرمیسم، رویزیونیسم، اتیک، اخلاق در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر