(320 ـ 398)
(942
ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
مقوله
فلسفی «هنر»
در
فلسفه فردوسی
شاهنامه
بخش
16
(پادشاهی
کیخسرو شصت سال بود)
هنر گر
بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی
ز رنجش بسی
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر هنر را از هر
کسی بیاموزی، بشدت کوشا و زحمتکش می شوی.
1
·
حکیم در این بیت،
اولا هنر آموزی از هر کس را اکیدا توصیه می کند.
·
او در واژه «هر
کس»، دنیایی اندیشه گنجانده است:
·
در فلسفه حکیم
طوس، برای آموزش هنر، حد و مرز تاریخی، طبقاتی،
جغرافیائی، جنسیتی، سن و سالی، سمتگیری، اعتقادی و ایده ئولوژیکی وجود ندارد.
·
فرمان فردوسی
همین است:
·
هنر را باید از «هر
کس» آموخت.
2
هنر گر
بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی
ز رنجش بسی
·
این رهنمود حکیم
ضمنا حاکی از آن است که هنر را حتی می توان از دشمن آموخت.
·
در اوایل قرن
بیستم، ده قرن پس از مرگ حکیم، خردگرای دیگری به نام ولادیمیر لنین، همین رهنمود
فردوسی را مو به مو تکرار خواهد کرد:
·
پرولتاریا باید خیلی
چیزها را حتی از بورژوازی بیاموزد.
·
یعنی از بدترین خصم
خویش.
3
·
این هنوز چیزی
نیست.
·
مهمترین نکته،
پیگیری تئوریکی در شاهنامه فردوسی است:
·
مهمترین نکته
موضع نظری سنجیده و اندیشیده و به اثبات و اتمام رسیده ی حکیم طوس است.
·
می توان جامه عمل
پوشاندن به همین رهنمود «آموزش هنر از هر کس» را در داستان های دیگر شاهنامه بوضوح
دید.
·
مثال:
جهاندار
طهمورث بافرین (قابل آفرین)
بیامد
کمربستهٔ جنگ و کین
یکایک
بیاراست با دیو، چنگ
نبد
جنگ شان را فراوان درنگ
از
ایشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان
به گرز گران کرد پست
کشیدند
شان خسته و بسته خوار
به
جان خواستند آن زمان زینهار
که
ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی
از ما که ات آید به بر
کی
نامور داد شان زینهار
بدان
تا نهانی کنند آشکار
چو
آزاد گشتند از بند او
بجستند
ناچار پیوند او
نبشتن
به خسرو بیاموختند
دلش
را به دانش برافروختند
·
دیوان مغلوب که
صاحب هنر بوده اند، پس از شکست، از طهمورث امان می خواهند و به ازای جان رها گشته
از مرگ، آموزش «هنر نوینی» را به او پیشنهاد می کنند:
·
آموزش هنر نوشتن
را.
·
آموزش دانش را.
·
دانش آموزی را.
4
هنر گر
بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی
ز رنجش بسی
·
حکیم در این بیت،
نتیجه حاصل از آموزش هنر را نیز تبیین می دارد:
·
آموزش هنر، آدمی را
به تلاش و کوشش عملی عظیم سوق می دهد.
·
این اندیشه حکیم
اما به چه معنی است؟
5
هنر گر
بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی
ز رنجش بسی
·
در این اندیشه حکیم،
دیالک تیک تئوری و پراتیک، دیالک تیک هنر نظری و هنر عملی بسط و تعمیم می یابد.
·
همین اندیشه
فردوسی را 9 قرن پس از مرگ حکیم، حکیم پرولتاریا ـ کارل مارکس ـ تکرار خواهد کرد:
·
تئوری به محض
نفوذ در توده، به قوه مادی بدل می شود، قوه مادی میهبی که می تواند قوه مادی حاکم (نظام
اجتماعی حاکم) را براندازد و طرح نوینی در
اندازد. (نقل به مضمون)
6
هنر گر
بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی
ز رنجش بسی
·
صحت نظر حکیم طوس
و حکیم پرولتاریا را می توان در تجربه روزمره اثبات کرد:
·
آموزش هنر معینی به
کسی، همان و تشکیل شور و شوق مهار ناپذیر در دل او برای عملی کردن آن هنر، همان.
·
دانش نفوذ کرده
در دل، آرام و قرار از فرد سلب می کند و او را به مادیت بخشیدن به دانش وامی دارد.
7
·
اعجاز دیالک تیک
تئوری و پراتیک، دیالک تیک اندیشه و عمل از این قرار است:
·
دانش نفوذ کرده
در دل، هرگز نمی تواند در دل درجا زند.
·
دانش نفوذ کرده
در دل، سوبژکت (دانش آموز) را و ضمنا اوبژکت (جامعه و جهان) را دگرگون می سازد.
8
·
ضرورت مبرم روشنگری
علمی و انقلابی به همین دلیل است.
·
پیوند دیالک تیکی
آگاهی و آزادی نیز همین جا ست:
·
پیش شرط آزادی خواهی
و آزادی ستانی، کسب پیشاپیش و ضمنی آگاهی است.
·
پیش شرط اختیار و
خودمختاری، آگاهی است.
·
خر به هیچ ترفندی
نمی تواند صاحب اختیار و مختار گردد، چه رسد به خود مختار.
·
با پوزش از خر چهارپا
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر