۱۳۹۴ تیر ۱۶, سه‌شنبه

نیهلیسم اخلاقی (3)

انتقاد رادیکال از اخلاق 
از سوفیست ها تا نیچه  
پروفسور دکتر وینفرید شرودر 
برگردان شین میم شین

پیشکش
به
خاطره خروشان
فرج الله میزانی
(جوانشیر) 

·        در این مثال های ششگانه، ایده های اصلی نیچه، مارکس، انگلس، کیرکگارد و تعدادی از سوفیست ها (سفسطه گران) در «مکالمات افلاطونی» انعکاس می یابند.

1 
·        اما بندرت می توان نظری یافت که وجه مشترک آنها باشد.

2 
·        حتی نمی توان بلحاظ داشتن نیت انتقاد استدلالی روشن از فلسفه اخلاق وجه مشترکی میان آنان یافت.


3
مثال پنجم 
ادعا می شود که باید موازین اخلاقی و شرعی 
به نفع هنجارهای ماورای اخلاقی و عالی از عرصه بدر رانده شوند.

·        آنها در رابطه با مثال پنجم، در مقابل اخلاق فقط نقطه نظر «عالی تری» قرار می دهند که موازین اخلاقی را در هم می شکند.

4 
·        دستاویزهای هر کدام از آنها نیز ناهمگونند.


5
مثال اول
ادعا می شود که موازین اخلاقی اساسی زیر، غلط اند و نباید رعایت شوند:
 نهی از مردم آزاری و نهی از رفتار دلبخواهی و نابرابر با مردم
    
·        آنها در رابطه با مثال اول، با امکان تشکیل خصلت مکلف ساز موازین اخلاقی مخالفت می ورزند.


6

مثال ششم

  ادعا می شود که موازین اخلاقی بی راهه و انحرافی اند.

برای اینکه هر کس در جامعه و جهان به فکر خویشتن خویش است

 و اعمال بظاهر اخلاقی افراد، در حقیقت، همواره  انگیزه اگوئیستی دارند.
 
·        آنها ضمنا در رابطه با مثال ششم، با پیش شرط پسیکولوژیکی مبنی بر اینکه انسان ها می توانند انگیزه های غیر اگوئیستی داشته باشند، مخالفت می ورزند.
 

7
مثال چهارم 
  ادعا می شود که اخلاق مبتنی بر توهم است.
مطالبات عمومی این دسته از منتقدین اخلاق،
به منافع گروه های اجتماعی معین مثلا فقرا و ضعفا
و طبقات اجتماعی معین بی اعتنا ست.
این دسته از منتقدین اخلاق،
عام الاعتبار بودن موازین اخلاقی را 
نادرست می دانند و رد می کنند.

·        آنها در رابطه با مثال چهارم، دعاوی اعتبار اخلاق بطور کلی را  با افشای تشکیل آنها مردود می دانند.


8
مثال سوم
ادعا می شود که تنظیم اخلاقی زندگی اجتماعی
و سمتگیری عملی اعضای جامعه با توجه به ایده های هنجاری زیر
نباید رعایت شوند:  
عدالت  
برابری  
چون رعایت آنها نتایج نهائی منفی و نامعقول زیر را خواهند داشت:
موجب عدم ارضای حوایج «افراد ارزشمند» و «قوی» خواهد شد.  
بر خلاقیت های فرهنگی ـ هنری افراد ارزشمند و قوی
خدشه وارد خواهد ساخت. 
سدی در برابر تکامل نوع بشر خواهد بود. 
 
·        آنها در رابطه با مثال سوم، دعوی اعتبار اخلاق بطور کلی را  با اشاره به نتایج حیاتی ـ عملی نهائی حاصله مردود می دانند.

9 
·        هم پیوندهای نظری که منشاء این این تزها و استدلال ها هستند و هم آماج هر کدام از مؤلفین کاملا متفاوت اند.

10 
·        بعضی از این مؤلفین به این نتیجه می رسند که قواعد اخلاقی از بین رفته اند.

11 
·        بعضی از آنها زیر پا نهادن موازین اخلاقی را توصیه می کنند. 

12 
·        وجه مشترک این مثال های ششگانه این است که این تزها اساسا حاکی از نفی اخلاق اند و یا به نفی اخلاق منتهی می شوند.

13 
·        آنجا هم که تلاش می شود تا هنجارهای خاص از قبیل نهی از مردم آزاری از عرصه بدر رانده شود، هدف، اخلاق بطور کلی است:
·        هدف ساقط کردن عمارت از طریق تخریب شالوده آن است.

14 
·        با توجه یه اینکه قوانین اساسی ضداخلاقی نیز بطور پیش تئوریکی تبلیغ و عملی می شوند، متوجه وجه مشترک دوم  مثال های ششگانه خواهیم گشت.

15 
·        تجارب روزمره حاکی از آن است که عدم برسمیت شناسی موازین اخلاقی، چه بسا به مثابه معیار طرز زندگی فردی تلقی خواهد شد، بدون اینکه آن اعتبار عام کسب کند.

16
 
·        این مواضع و طرح های زیستی همیشه هل من مبارزی برای اخلاق بوده اند:
·        در مکالمات افلاطونی، نوع (تیپ)  فرد ضد اخلاقی که نمی خواهد خود را اخلاقمند تلقی کند، با مهره های متعددی وارد صحنه می شود.

·        مهره هائی که با آنها سقراط باید تا آخرین نفس کلنجار رود.

17 
·        قطب مخالف فلاسفه اخلاق که تزهای خود را در زمنیه اعتبار موازین اخلاقی در بحث با  ضد اخلاقیون مجازی توسعه می دهد و مورد مدافعه قرار می دهد، به نوع فرد ضد اخلاقی امروزه هم خدمات بزرگی عرضه می کند.
·        (ویلیامز، «اخلاق»، ص 17، گاوتیر، «رفتار اخلاقی»، ص 234، استه مر، «خدمت به دیگران (عمل به نفع دیگران)»، ص 17)   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر