۱۳۹۴ تیر ۲۰, شنبه

سیری در جهان بینی شهریار (15)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین

شهریار و شأن نزول شعر
«علی ای همای رحمت»

و سلام وعلیک و روبوسی جانانه ای رد و بدل شد.
بعد آقای مرعشی گفتند:
«شاعر عزیز شعرت را بخوان»

من در آن ایام هر شعری می نوشتم
در روزنامه ها چاپ می شد و دهان به دهان می گشت.
در دل گفتم:
« حتما حضرت آقای مرعشی هم عاشق شده اند
و
از من یک شعر عاشقانه می خواهند.»

·        شهریارا، طرف مجتهد جامع الشرایط است.
·        به قول خودت، عالم نسب شناس و محقق است.
·        عشقش حدیث است و آیه و روایت و مصیبت است.
·        اهل موعظه و روضه و مرثیه و نوحه و ناله است.
·        تو که به قول خودت سر حال هستی و از بی خوابی سه شبانه ـ روزی ات اثری نیست.

·        این جفنگ دیگر برای چیست که در دلت می گویی:
·        «مرعشی حتماعاشق شده و شعر عاشقانه می خواهد؟»

1

·        آدم حسابی، اینجا مکه و مدینه و نجف و کربلا که نیست.
·        اینجا کشور امام زمان است و در هر گوشه اش امامی است.
·        ضمنا به اندازه ده برابر امامان مرده و زنده، مرثیه سرا و نوحه سرا هست، که خود را شاعر جا می زنند، بی آنکه ذره ای شعور در کله داشته باشند.
·        در کشور امام زمان قحظ شعر عاشقانه که نیست تا به تو زحمت دهند و جبرئیلی به دنبالت بفرستند.
·        هر آخوند که سهل است، هر بقالی در این خراب آباد، شاعری است و «عشق» به معشوق مجهول مجرد گمشده موضوع اصلی شعر هر شاعر ننه مرده ای است.

2
به همین دلیل گفتم:
«کدام شعر را می فرمائید؟»
آقای مرعشی گفتند:
«علی ای همای رحمت، توچه آیتی خدارا»
با شنیدن این شعر پاهایم لرزید.
اصلا یادم رفته بود که این شعر را نوشته ام.

·        شهریارا، قرار نبود، دروغ بگوییم و در آتش دوزخ بسوزیم.
·        کشف گوهر گرانبهائی از الواح خواطر «آسان نرود.»

3
من این شعر را به احدی نخوانده بودم
و
می خواستم امروز در قهوه خانه برای دوستان بخوانم.
در حال افتادن بودم که آقای مرعشی دست مرا گرفت.

·        شهریارا، فقط دستت را گرفت؟

·        آخر مرد حسابی، با گرفتن دست کسی که نمی توان مانع سقوط او به اسفل السافلین گشت.

4

گفتم:
« آقا، من این شعر را برای احدی نخوانده ام.
تازه دیشب نوشته ام.
شما از کجا می دانید؟»

آقای مرعشی فرمودند:
«دیشب در عالم رؤیا
در مجلسی در محضر پیامبر گرامی
این شعر خوانده شد

·        می بینی شهریارا؟

·        پیامبر اکرم، تسلط همه جانبه به زبان شیرین و شکرنشان فارسی دارد  و شعرای فارسی زبان ـ شب و روز ـ برایش اشعار فارسی می خوانند.

·        پیامبر گرامی ـ احتمالا ـ زبان شیرین فارسی را از سلمان فارسی فراگرفته و سلیمان شده است که زبان مور و ملخ می دانست. 


·        تیمور لنگ هم زبان فارسی  را از خواجه شیراز آموخته بود و به قول خود خواجه شیراز در وصیت نامه «صراحی ـ سواقی» اش، «سلیمان زمان» شده بود و شفیع روز جزا.

5
 آقای مرعشی فرمودند:
«دیشب در عالم رؤیا
در
مجلسی
در
محضر پیامبر گرامی
این شعر خوانده شد

·        آقای مرعشی راستگوی مادر زاد رستگار، وصیتی کرده و در «وصیت نامه الهی ـ اخلاقی» اش از همین خواب خجسته نیز گزارش داده است.

·        ما این بخش از وصیت نامه الهی ـ اخلاقی مرعشی نجفی را منتشر کرده ایم و اکنون سری به همان هم می  زنیم تا ببینیم که آیات عظام و مراجع معظم تقلید در کشور عه «هورا» چه ابوالعجایب عجیب و نجیبی اند:  

خواب آیت الله العظمی مرعشی نجفی
و
شعر  «علی ای همای رحمت»  شهریار تبریزی
«شهریار شعرت را بخوان !»
منبع:
جزوه «فرازهایی از وصیت نامه الهی- اخلاقی آیت الله العظمی مرعشی نجفی»
(صفحهً 50 تا 53) 
منبع
سایت صاحبدلان


شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم.
آن شب در عالم خواب، دیدم که  
در زاویه مسجد کوفه نشسته ام
و
مولا امیرالمؤمنین 
با جمعی حضور دارند.

حضرت فرمودند:
«شاعران اهل بیت را بیاورید.»

دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند

فرمودند:
«شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید.»

آنگاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند.

مولا فرمودند:
«شهریار ما کجا ست؟»

شهریار آمد، حضرت خطاب به شهریار فرمودند:
«شهریار شعرت را بخوان!»
و
شهریار این شعر را خواند:
«علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدارا» 

·        شهریارا، شعرت را در خواب مرعشی نجفی «در محضر پیامبر گرامی» خوانده ای و یا  «در مسجد کوفه» در محضر «جمعی با مولا امیرالمؤمنین»؟

·        نکند، امیرالمؤمنین، لقب همان پیامبر گرامی و یا رسول اکرم باشد؟
·        و یا خدا نکرده، منظور مرعشی نجفی از «پیامبر گرامی»، همان «مولا امیرالمؤمنین» باشد؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر