خری که مثل
هیچ خر نیست.
به
استقبال شعری از فروغ فرخزاد
به
قلم
بعضی
ها
ویرایش از
مجله «تهران غضنفر»
·
من خواب دیده ام که خری می آید
·
من خواب یک خرمهره ی آبی دیده ام
·
و پلک چشمم هی می پرد
·
و چارق هایم هی جفت می شوند
·
و لال شوم،
·
اگر دروغ بگویم.
·
من خواب آن خرمهره ی آبی را
·
وقتی که خواب
نبودم، دیده ام
·
خری می آید
·
خری می آید
·
خری دیگر
·
خری بدتر.
·
خری که مثل هیچ خر نیست،
·
مثل خام خام نیست،
·
مثل خان دان نیست،
·
مثل خلخال نیست،
·
مثل غفار حتی نیست
·
و مثل آن خری است که باید باشد
·
و قدش از سپیدار های جویبار هم بلندتر است
·
و صورتش
·
از صورت خردجال هم روشن تر
·
و از زن کوسه هم
·
که رفته است،
·
و رخت اجامر پوشیده است، نمی ترسد
·
و از خود کوسه هم که تمام دار و ندار ما
·
از آن او ست، نمی ترسد.
·
و اسمش آنچنان که در فیس فیس آمده است
·
یا قاطر القطار است
·
یا حامی الاحمار است
·
و می تواند
·
تمام جفنگ های کلاس سوم را
·
با چشم های بسته عرعر کند
·
و می تواند حتی لگد بیندازد
·
بی آنکه از نفس بیفتد
·
و می تواند از مغاره ی عموسام، هرچه که لازم دارد،
·
جنس نسیه بگیرد .
·
و می تواند کاری کند که به مخیله ی باراباس هم
· خطور نکرده است.
·
آخ ....
·
چقدر آتش و انفجار خوب است
·
چقدر نور و دود و و نار خوب است!
·
و من چقدر دلم می خواهد
·
که هتل ها بسوزند
·
بیمارستان ها بسوزند
·
مدرسه ها و کودکستان ها بسوزند.
·
و من چقدر دلم می خواهد
·
که در مناره مسجد جامع و پشت بام خانه بایستم
·
و شعله های آتش و توده های دود را
·
در خانه ها ببینیم
·
و کیف خر کنم.
·
آخ .....
·
چقدر در مناره مسجد جامع ایستادن خوب است!
·
چقدر روی پشت بام ایستادن خوب است!
·
چقدر خانه سوزی خوب است!
·
چقدر هتل و قهوه خانه سوزی خوب است!
·
و من چقدر از همه ی چیزهای خوب، خوشم می آید
·
و من چقدر دلم می خواهد
·
که خانه ها و کارخانه ها بسوزند، دود شوند و نابود شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر