۱۳۹۳ مهر ۱۸, جمعه

سیری در جهان بینی هاتف رحمانی (3)


«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از  یدالله سلطان پور   
  
توده ای شدن تلاشی برای عبور از خویش برای پیوستن به شط بارور خرد جمعی 
در چارچوب سازمانی رزمنده است
که هدف واقعی آن  "تغییر خود " وهمراه با آن "تغییر محیط زندگی" 
و هم زمان "تغییرجهان" است

·        سازمان به چه معنی است؟

·        حریف در همین جمله به پرسش ما پاسخ می دهد:
·        بزعم حریف سازمان چارچوبی است که در آن «شط خرد جمعی» جاری است و توده ای «پس از عبور از خویش» باید به این شط بپیوندد.
·        حریف برای توده ای پیش شرطی جز عبور از خویش تعیین نمی کند.
·        مثلا خردمندی را پیش شرط پیوستن به «شط خرد جمعی» نمی داند.
·        به این ترتیب، زبان بعضی ها لال، هر خری می تواند به «شط خرد جمعی» بپیوندد.
·        فقط باید حق عضویت دهد، در حوزه ای شرکت کند و لاطائلاتی را بطور مکانیکی نشخوار کند.
·        لاطائلاتی که رهبری بسته به حال و هوای روحی و روانی اش بر زبان رانده و پله به پله مچاله شده و به صورت تفاله ای به حوزه پایین رسیده است و ضمنا هیچکس هم بدان ایمان ندارد.

·        این سخن حریف اما بلحاظ فلسفی به چه معنی است؟  

2
·        این بدان معنی است که حریف دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک سازمان و «شط خرد جمعی»  بسط و تعمیم می دهد.

·        خوب نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن کدام قطب خواهد بود؟   
·        از آن فرم خواهد بود و یا از آن محتوا؟
·        از آن چارچوب سازمانی خواهد بود و یا از آن «شط خرد جمعی»؟

3

·        هر هپیلی هپوئی ـ حتی ـ نقش تعیین کننده را از آن محتوا («شط خرد جمعی») خواهد دانست.
·        ضمنا حق هم خواهد داشت.
·        برای اینکه زهر را چه در پیاله  سر بکشی و چه در قاشق نوش جان کنی، فرق زیادی نخواهد داشت.
·        در هر دو صورت، جان به جان آفرین خواهی سپرد.

·        رابطه زهر با پیاله و یا قاشق هم رابطه محتوا با فرم است.
·        چون مهلک، محتوا (زهر) است و نه پیاله و یا قاشق.
·        نقش مهم قاشق و  یا پیاله این است که بدون فرم، محتوائی به خورد کسی داده نمی شود.
·        یعنی علیرغم نقش درخور فرم (چارچوب، سازمان، حزب، پیاله، قاشق)، نقش تعیین کننده از آن  محتوا ست:
·        از آن زهر و یا «شط خرد جمعی» است.

4
·        اگر چنین است، اگر خرد تعیین کننده است، چرا نباید قبل از بحث بر سر مرجع ضمیر (چارچوب سازمانی)، به بحث بر سر خرد پرداخت؟
·        چرا قبل از بحث راجع به فرم، نباید به بحث راجع به محتوا پرداخت؟

5

·        فرق  کرگدن با انسان این است که کرگدن از صداقت لبریز است و هرگز کلک نمی زند.
·        انسان ولی علاقه زیادی به صداقت ندارد و به همین دلیل در هر فرصتی هم به همنوع خود و هم چه بسا بر خویشتن خویش کلک می زند.
·        درست به همین دلیل، حریف خواهد گفت، که خرد باید در چارچوب سازمان تشکیل شود، به همین دلیل هم نه از خرد خشک و خالی، بلکه از خرد جمعی دم می زند.

·        منظور حریف اما از «خرد جمعی» چیست؟

6
اثری از مجید افسر

·        حریف به احتمال قوی، معنی خرد را نمی داند.
·        ما ولی می دانیم.

·        چون هگل صد ها سال پیش گفته است که خرد یعنی فلسفه.

·        حزب طبقه کارگر هم باید حزب فلسفی باشد.
·        برای اینکه از منافع طبقه کارگر فقط بطور فلسفی می توان دفاع کرد.
  
·        در حزب توده اما از دیرباز خبری از خرد (فلسفه) نیست.
·        درست به همین دلیل است که حریف دست به دامن عرفان می شود و «عبور از خویش» را پیش شرط ورود به «شط خرد جمعی» کذائی می داند.
·        ولی رابطه خرد با عرفان به رابطه آب با آتش شباهت دارد.

·        وضع مراجع ضمیر دیگر بهتر از وضع مرجع ضمیر حریف نیست.
·        امتحانش مجانی است.
·        فقط باید سطلی به همراه برد و رساله های رنگارنگ مراجع ضمیر را یکی پس از دیگری خواند و عق زد.

7
توده ای شدن تلاشی برای عبور از خویش برای پیوستن به شط بارور خرد جمعی 
در چارچوب سازمانی رزمنده است
 که هدف واقعی آن  "تغییر خود " وهمراه با آن "تغییر محیط زندگی" 
و هم زمان "تغییرجهان" است.

·        خالی بندی شروع شد.
·        حریف ظاهرا قادر به تفکر منطقی نیست:

8
 هدف واقعی آن  "تغییر خود " وهمراه با آن "تغییر محیط زندگی"
 و هم زمان "تغییرجهان" است.

·        حزبی که اعضای آن هنری جز «عبور از خویش» ندارند، به عبارت دیگر مشتی «شوربخت» عاشق و شیفته صوفی وش عارف منش اند، چگونه می تواند خود را تغییر دهد و اگر به فرض محال، خود را تغییر دهد، چگونه می تواند جامعه را و همزمان جهان را تغییر دهد؟

·        آدم اندک اندک یاد هادی غفاری می افتد که در دانش کاه تهران پیشاپیش حواریونش داد می زد:
·        ما با منطق جهان را مسلمان می کنیم.

9
·        ما برای روشن تر شدن قضیه همین حکم حریف را در سنت مارکس در کاپیتال مورد بحث قرار می دهیم.
·        اتفاقا یکی از مراجع ضمیر، کاپیتال را منتشر کرده است.
·        آن مرجع ضمیر هم فکر می کند که شهر، شهر هرت است و هر از ره رسیده ای می تواند آثار کلاسیک ها را بخواند و رستگار شود.
·        حتی فلاسفه امپریالیستی می دانند و علنا بر زبان می رانند که برای درک کاپیتال مارکس، قبلا باید دیالک تیک هگل را فراگرفت.
·        درست به همین دلیل هم بوده که حریفی به نام ولادیمیر لنین، قبل از هر کاری سری به سرچشمه دیالک تیک زده و یاد داشت های لنین در این زمینه که اخیرا منتشر شده بالغ بر 5000  صفحه است.  

·        برگردیم به سؤال اول که سازمان چیست؟

10

توده ای شدن تلاشی برای عبور از خویش برای پیوستن 
به شط بارور خرد جمعی در چارچوب سازمانی رزمنده است

·        سازمان، سیستمی است.
·        و سیستم در دیالک تیک سه عضوی عنصر ـ ساختار ـ سیستم وجود دارد.

·        این دیالک تیک سه عضوی هم کشف بزرگ مارکس برای توضیح پدیده های بغرنج است و هم آلترناتیو و بدیل او برای دیالک تیک فرم و محتوا ست.

·        کاپیتال مارکس فقط عرصه تجزیه و تحلیل جامعه سرمایه داری نیست.
·        کاپیتال مارکس عرصه کشف، تدوین و توسعه مفاهیم، مقولات و قوانین دیالک تیک ماتریالیستی نیز است.

11
توده ای شدن تلاشی برای عبور از خویش برای پیوستن 
به شط بارور خرد جمعی در چارچوب سازمانی رزمنده است

·        دیالک تیک سه عضوی عنصر ـ ساختار ـ  سیستم را ما مستقلا ترجمه و منتشر کرده ایم.

·        اینکه هر سیستمی از عناصر خاص خود تشکیل می شود، روشن است.
·        عناصر را می توان محتوای سیستم به مثابه فرم تلقی کرد.

·        تعیین کننده در این دیالک تیک سه عضوی اما ساختار است که به معنی پیوند عناصر با یکدیگر است.

·        با پر کردن مکانیکی عناصری در چارچوبی و یا قابلمه ای سیستمی تشکیل نمی شود.

·        عناصر هر سیستم باید پیوند سیستماتیک با یکدیگر داشته باشند.

11

·        حزب را می توان بسط و تعمیم دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ  سیستم به شکل دیالک تیک عضو ـ ایکس ـ سازمان تلقی کرد:
·        ایکسی که به مثابه ساختار نقش تعیین کننده به عهده دارد.

·        ایکسی که اعضا (عناصر) را بطرز سیستماتیک به هم جوش می زند و سیستم روینده و بالنده ای را پدید می آورد.
·        ما به دنبال ایکس خواهیم گشت.

·        اگر کسی احیانا جفنگیات ما را بخواند، بهتر است که او هم به دنبال ایکس گمشده بگردد.
·        تا تفکر کلکتیو امکان پذیر گردد.
·        تا به قول حریف «خرد جمعی» تشکیل گردد و چارچوب درخور خود را پدید آورد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر