۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (46)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین

این جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان
سر به سر آتش، سراپا ناله های درد

پس غل و زنجیرهای تفته ی بر پا
از غبار جسم ها خیزنده دودی سرد

خشک و تر با هم میان شعله ها در سوز
خرقه پوش زاهد و رند خراباتی

می فروش بیدل و میخواره ی سرمست
ساقی روشنگر و پیر سماواتی

·        معنی تحت اللفظی:
·        خود این دنیا به دوزخ سوزانی استحاله یافته است.
·        همه جا آتش شعله ور است و از همه جا ناله های درد به گوش می رسد.
·        غل و زنجیرهای تفته (گرم و داغ) بر پاها ست و از غبار تن ها دود سردی بلند می شود.
·        خشک و تر با هم می سوزند، چه پرهیزگار و چه میخوار، چه می فروش دلباخته و چه میخواره مست، چه ساقی روشنگر و چه پیر مؤمن و متقی.

1
این جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان
سر به سر آتش، سراپا ناله های درد

·        فروغ جوان در این بند شعر، جامعه را دوزخ واره تصور و تصویر می کند.
·        در قاموس فروغ تفاوت چندانی بین دوزخ موعود و دوزخ موجود وجود ندارد.
·        جامعه به جهنمی بدل شده است.
·        همه در آتش دوزخ زمینی می سوزند و ضجه های درد از هر سو به گوش می رسد.

2

·        این شعر حدود 4 سال پی از کودتا سروده شده است.

·        فروغ حساس و تیزهوش احتمالا در جریان فاجعه بوده است:
·        شاید منظور فروغ جو ترور سلطنتی ـ امپریالیستی حاکم باشد.
·        شکنجه های بهیمی، محاکمه های فرمایشی، رسوا سازی های سرداران شریف خلق و اعدام های دسته جمعی و سرکوب ابتدائی ترین آزادی های مدنی و سیاسی و صنفی.
·        پیروزی مجدد ارتجاع همیشه خشن و خونین است:
·        چه پس از 28 مرداد و چه پس از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی.
·        ما در هر دو مورد با دوزخ واره گشتن جامعه روبرو شده ایم.
·        ما در هر دو مورد با سیطره کثیف ترین موجودات بر جامعه خویش روبرو شده ایم.
·        در 28 مرداد با سیطره خشن و خونین شاه و شیخ و امپریالیسم و در بهمن 58 با سیطره خشن و خونین فئودالیسم، فوندامنتالیسم و امپریالیسم  

این جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان
باز آنجا دوزخی در انتظار ما ست

بی پناهانیم  و دوزخبان سنگیندل
هر زمان گوید که در هر کار یار ما ست

·        معنی تحت اللفظی:
·        این دنیا به دوزخی سوزان بدل شده و پس از مرگ نیز دوزخ دیگری در انتظار ما ست.
·        ما بی پناهیم و دوزخبان بی رحم خود را یار ما جا می زند.  

1
این جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان
باز آنجا دوزخی در انتظار ما ست

·        فروغ در این بیت، از دوزخ مضاعف پرده بر می دارد:
·        دوزخ دنیوی و دوزخ اخروی
·        دوزخ موجود و دوزخ موعود.
·        این بزعم فروغ جوان ستم مضاعفی است و خدائی که در حق بشریت چنین ستمی روا دارد، خدای از سرتاپا ستمگری است.   

2
بی پناهانیم  و دوزخبان سنگیندل
هر زمان گوید که در هر کار یار ما ست

·        منطق فروغ جوان در این بیت، صراحت و روشنی خاصی کسب می کند و از تزویر و دروغ و ریای خدای کذائی پرده برمی دارد:
·        خدائی که بشریت را تحت ستم مضاعف زجر می دهد، ریاکارانه خود را یار بشر جا می زند.
·        این دیگر غیر قابل تحمل است.
·        این فی نفسه ستمی دیگر است:
·        ستم معنوی و فکری است.
·        نوعی عوامفریبی سرشته به بی شرمی است.

یاد باد آن پیر فرخ رأی فرخ پی
آن که از بخت سیاهش نام، شیطان بود

آن که در کار تو و عدل تو حیران بود
هر چه او می گفت، دانستم نه جز آن بود

·        معنی تحت اللفظی:
·        یاد آن خوش اندیش خوش قدم به خیر باد، که از بخت بد، ابلیس نامیده شده بود.
·        همان ابلیس از کرد و کار تو و از عدل کذائی تو در حیرت بود و من بالاخره دانستم که هر چه او می گفت، حقیقت محض بود.

1
·        فروغ در این دو بیت، از دست خدای ستمگر به ابلیس مظلوم پناه می برد.
·        فروغ دوئالیسم تئولوژیکی الله و ابلیس را وارونه می کند و با این وارونه سازی همه صفات الله نیک را از او سلب می کند و به ابلیس می دهد و همه صفات بد منتسب به ابلیس را به الله نسبت می دهد.

·        تئوری نجات فروغ جوان همین است:
·        جایگزینی الله با ابلیس.

2
·        خود این طرز تفکر از خالی بودن ذهن فروغ از اندیشه علمی و انقلابی خبر می دهد.
·        فروغ با همان ساز و برگ و  مفاهیم می اندیشد که تئولوژی.
·        فروغ دروغ های تئولوژیکی را که آخوندها قرن های متمادی تبلیغ کرده اند، به سکه نقد می خورد و در همان چارچوب تعیین شده از سوی تئولوژی می اندیشد و به همین دلیل به دوئالیسم الله و ابلیس می رسد.
·        آنگاه چاره ای جز تعویض اقطاب دوئالیستی برایش باقی نمی ماند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر