۱۳۹۳ آبان ۶, سه‌شنبه

سیری در شعر «اسید» از کوروش کیانی قلعه سردی (6)


تحلیلی از ید الله سلطان پور   

بس کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای ما فتنه گران را به خیابان نکشید

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای کسانی که تمامت مذهب تان ضد خدا ست، بس کنید تا پای ما ـ فتنه گران ـ به خیابان کشیده نشود.

1
بس کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای ما فتنه گران را به خیابان نکشید

·        در این بیت شعر، حقیقت امر ژرفی از ظلمات اعماق بالا می آید و خود را علنا نشان خلایق می دهد. 
·        این حقیقت امر در این بیت آشکار می گردد که مذهب فرم است.
·        چیزی از جنس دیگ و دیزی است و هر آشپزی آش و آبگوشت خود را در آن می پزد.

2
بس کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای ما فتنه گران را به خیابان نکشید

·        از دید شاعر تمامت مذهب طبقه حاکمه، ضد خدا ست.
·        این بدان معنی است که مذهب واحدی از سوی اقشار و طبقات اجتماعی مختلف، متفاوت و متضاد به انواع مختلف، متفاوت و متضاد استنباط می شود.
·        به زبان فلسفی، فرم واحدی (مذهب و دین) با محتواهای (مضامین، درونمایه های) مختلف، متفاوت و متضاد پر می شود.
·        اختلاف، تفاوت و تضاد استنباط عمله و دهقان از اسلام با استنباط بورژوا و فئودال از آن، از زمین تا کهکشان است.

·        چرا؟ 
3
بس کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای ما فتنه گران را به خیابان نکشید

·        برای اینکه آش شعور اجتماعی در قابلمه دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی پخته می شود و بسته به وجود اجتماعی (خاستگاه و پایگاه طبقاتی) تعیین می شود.

·        تفاوت و تضاد بینشی در کاخ و کوخ به همین دلیل است:
·        طرز تهیه نان سفره، تعیین کننده ی طرز تفکر هر کس است. (تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ»)

·        مراجعه کنید به  دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی، درک ماتریالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

4
بس کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای ما فتنه گران را به خیابان نکشید

·        در این بیت شعر اما از ایده ئولوژی خود شاعر هم پرده برمی افتد:
·        شاعر نه ملحد، بلکه مؤمن است.
·        شاعر خداشناس است.
·        استنباط شاعر از خدا اما با استنباط طبقه حاکمه از آن، یکی نیست.
·        شاعر در این بیت، استنباط طبقه حاکمه از خدا را به چالش می کشد و ضد خدائی (ضد الهی) محسوب می دارد.

·        اگر به دوئالیسم تئولوژیکی الله و ابلیس چنگ زنیم، شاعر مذهب طبقه حاکمه را ابلیسی می نامد.
·        این بدان معنی است که شاعر با بازتعریف خدا، ضمنا به بازتعریف ابلیس مبادرت می ورزد.
·        طبقه حاکمه در هر صورت ابلیس واره تصور و تصویر می شود.
·        چون مظهر ضدیت با خدا، در تحلیل نهائی، ابلس وارگی است.

·        خدا اما چیست و کیست و چگونه پدید آمده است؟ 

5

بس کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای ما فتنه گران را به خیابان نکشید

·        خدا ـ به عنوان مثال ـ قبل از ظهور محمد پسر عبد الله، در فرم بت های متعدد، در بتکده کعبه وجود داشت.
·        احتمالا هر قبیله و یا طایفه و یا خانواده بت خاص خود را داشت و می پرستید و حاجات خود را از آن طلب می کرد.
·        بزرگ ترین بت در بتکده کعبه، الله نام داشت.
·        پدر بزرگ محمد نیز پسر خود را عبد و بنده (برده) و غلام همین الله نامیده بود.

6
·        محمد که سودای متحد کردن قبایل مختلف جامعه را در سر داشت، می بایستی به حکم دیالک تیک عینی هستی، اعضای جامعه را بلحاظ ایده ئولوژیکی متحد کند:
·        دیالک تیک تئوری و پراتیک (نظر و عمل) دیالک تیکی اجتماعی ـ عینی است و در آئینه ذهن محمد هم این دیالک تیک منعکس شده بود.
·        بدون وحدت اندیشه و نظر، هرگز نمی توان مردم را به وحدت عمل قادر ساخت.
·        پیش شرط تهییج و بسیج و سازماندهی مردم، پرچم ایده ئولوژیکی واحد است.
·        اسلام چنین پرچمی بود.

7
بس کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای ما فتنه گران را به خیابان نکشید

·        محمد همه بت های زمینی را در آئینه شفاف آسمان منعکس می کند.
·        بدین طریق از هر بتی تصویری در آئینه آسمان می افتد.
·        محمد همه این تصاویر همه بت ها را مورد تجرید قرار می دهد.
·        تجرید یک عمل فکری و منطقی است.

·        مثال روشن را امیر نیک آیین زده است:
·        نتیجه تجرید حسن و حسین و علی و ولی مفهوم انتزاعی (مجرد) و کلی «انسان» است.

·        نتیجه تجرید تصاویر همه بت ها نیز الله بوده است که ضمنا بزرگترین بت بتکده کعبه بوده است و پدر محمد هم عبد آن (عبد الله) بوده است.   
   
8
بس کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای ما فتنه گران را به خیابان نکشید

·        ترفند محمد اما فقط همین نبوده است.
·        ترفند مهم محمد، وارونه سازی رابطه ماده و روح، بت و تصویر، چیز و سایه، طبقه و تصویر بوده است.
·        چون محمد مخلوق خود را خالق جا می زند.
·        محمد الله انتزاعی را خالق هستی جا می زند و الله های زمینی را (طبقه حاکمه) را ظل الله (سایه های الله) می نامد.

·        الله اما در تحلیل نهائی انعکاس آسمانی ـ انتزاعی الله های زمینی (بت های زمینی، طبقه حاکمه و نمایندگان آن است.

·        الله انعکاس آسمانی ـ انتزاعی سلاطین، خوانین، شیوخ، فقها و صدر اعظم ها و رؤسای  جمهور، پیشوایان، رهبران و غیره  است.

9
·        بدین طریق، طبقه حاکمه در نظامات اجتماعی برده داری، فئودالی و سرمایه داری مشروعیت ایده ئولوژیکی کسب می کند و مجریان اراده الله تصور می شود.
·        ترفند ایده ئولوژیکی محمد با همه هارت و پورت های چپ نمایانه اش، بنده الله نامیدن همه بشریت است.
·        بدین طریق ـ در حرف ـ طبقه حاکمه هم عبد الله محسوب می شود و محمد خود را منادی برابری جا می زند.

·        ولی بعد، یعنی پس از نشستن تیر ایده ئولوژیکی بر قلب هدف،  تبصره هائی وارد هارت و پورت توخالی می شود:
·        آنگاه بشریتِ در حرف برابر، دوئالیزه می شود:
·        به دو طبقه من در آوردی مؤمن و ملحد، خیر و شر، الهی و ابلیسی تقسیم می شود تا در شبی امیر مؤمنین هزار نفر از همنوعان خود را به جرم الحاد و دگر اندیشی گردن زند و نظام برده داری را حکومت الله جا بزند و بعد، از عذاب وجدان لب چاه های کور بنشیند و ضجه زند.

10
بس کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای ما فتنه گران را به خیابان نکشید

·        شاعر ضمنا طبقه حاکمه را هشدار می دهد:

اندازه نگهدار که اندازه نکو ست.
(سعدی)  

·        اگر ستم از حد بگذرد، پای توده به خیابان کشیده می شود و از خیابان به جماران.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر