۱۳۹۳ مهر ۲۹, سه‌شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (192)

اثری از مجید افسر
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان شین میم شین

 بخش چهارم
آرتور شوپنهاور
ادامه

6
·        احکام مبتنی بر من حیرت زده و ترس آلود، بطور جبری منجر بدان می شوند که جای دلایل عقلی عام را شعور و یا احساس فردی بگیرد.
·        شعور و احساس فردی به مثابه دلیل قاطع برای نظری.
·        نظری که به مثابه حقیقت بی تردید جا زده می شود.  

7
·        طرز برخورد شوپنهاور به مسئله ضرورت وجود جهان و همچنین طرز برخورد او به سنت الئاتی ـ اسپینوزیستی ـ هگلی در جملات زیرین او آشکار می گردد:
·        «در واقع، آنچه که ساعت ثابت متافیزیک را در کار نگه می دارد، اضطراب و آشوب است.
·        وقوف بدان آیت که عدم این جهان به همان سان امکان پذیر است که وجود آن.
·        آری.
·        حقیقت این است که ما جهان را به مثابه چیزی استنباط می کنیم که عدم آن نه فقط قابل تصور، بلکه حتی مقدم بر وجود آن است.»
·        (همانجا، جلد 3، ص 189)  

8
·        اگر از رابطه منطقی میان «من» و همه موجودات عقلی دیگر و در تحلیل نهائی جهان (چه خود جهان و چه نمود جهان) صرفنظر شود و آخرین دلیل در تجربه شخصی و احساس شخصی دانسته شود (و از آنجا راه به ترس هایدگر و تهوع ژان پل سارتر ختم می شود که ترس و تهوع به مثابه تجارب وجودی بنیادی قلمداد می شوند)، آنگاه عینیت مادی محو و ناپدید می گردد و کل در سوبژکتیویته (ذهنیت) خلاق سقوط می کند، چه به مثابه محتوای تصور و چه به مثابه محتوای اراده.
·        آنگاه تصور باید مبتنی بر چیزی باشد تا بتوان آن چیز را تصور کرد.
·        بدین طریق سر و کله اراده پیدا می شود تا به مثابه حقیقت متافیزیکی واقعی جهان قلمداد شود.  

9
·        با قرار دادن «من» خود به مثابه تافته ی جدا بافته ای در مقابل جهان بطور کلی، آنچه که من بطور بی واسطه به عنوان واقعیت، به عنوان واقعیت من، تصور می کنم، فقط می تواند اراده من باشد.

·        از این رو ست که شوپنهاور ادعا می کند:
·        «اراده من به مثابه چیز در خود، ماهیت درونی، حقیقی و تخریب ناپذیر انسان را تشکیل می دهد.
·        چیز در خود اما بی هوش و بی شعور است.
·        شناخته شده را ما در خود آگاهی می یابیم، یعنی فقط در اراده می یابیم»
·        (همانجا، جلد 3، ص 224)  

10
·        ما در تز تقدم اراده، ثابت تعیین کننده ی متافیزیک پسا انقلابی (ضد روشنگری) را باز می شناسیم.
·        ما انواع و اقسام شکلگیری این ثابت را در مد نظر خواهیم داشت.  

11
·        اهمیت فلسفی ـ تاریخی شوپنهاور در این است که او این تز موسوم به تقدم اراده را در ساعات پایانی فاز «تاریخی» بورژوازی و با انرژی عظیمی مورد مدافعه قرار داده است.
·        او بدین طریق، نوع نوینی از متافیزیک پدید آورده است که در آن، جای استدلال استقرائی ـ منطقی را ادعای تلقینی (شورانگیز، احساساتی ـ عاطفی) می گیرد.

12
·        نیچه این دگماتیک فلسفی را به افراط خواهد برد.   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر