۱۳۹۳ مهر ۲۸, دوشنبه

سیری در جهان بینی هاتف رحمانی (12)

«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی 
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از  یدالله سلطان پور   



هیچ عنصر زنده و پویایی مصون از خطا نیست

·        حریف احتمالا خود به کنه گفته خود واقف نیست.  
·        هدف حریف ظاهرا به هم بافتن ولونتاریستی ـ پراگماتیستی (اراده گرایانه ـ مصلحت طلبانه)  آسمان و ریسمان برای صدور حکم مطلوب خویش است:   

توده ای (ها)  خطا ها را برای سرکوب و منکوب هیچ کس در بوق نمی کنند.

·        این منطق فکری حریف و نه فقط حریف است:
·        چون «هیچ عنصر زنده و پویایی مصون از خطا نیست»، پس باید نتیجه گرفت که «توده ای (ها)  خطا ها را برای سرکوب و منکوب هیچ کس در بوق نمی کنند.»  
·        درد فقط بی ربطی منطقی و معنوی و استدلالی این دو جمله نیست.
·        درد ساختار زبانی و دستور زبانی این جمله هم است:

الف

·        اولا اصطلاح «در بوق کردن»، وجود ندارد.

·        اما اصطلاح «در بوق دمیدن» وجود دارد که به معنی برجسته و عمده کردن خطاهای مورد نظر خواهد بود.



ب

·        ثانیا فاعل این جمله (توده ای) مفرد است و نباید فعل آن جمع (در بوق نمی کنند) باشد.

·        البته این جور خطاها طبیعی است و می توان ویرایش کرد و نادیده گرفت.


·        ولی خود این خطاهای زبانی و دستور زبانی حاکی از دیالک تیک محتوا و فرم است:

·        وقتی محتوا و معنی جمله معیوب باشد، جمله قاعدتا فرم معیوبی هم به خود می گیرد.

·        و یا برای سرهم بندی کردن جفنگی، فرم فرمولبندی جفنگ ـ خواسته و ناخواسته ـ مانی پولیزه می شود.

·        اگر کسی جمله بندی های استالین را زیر ذره بین تأمل قرار دهد، آنجا هم به همین دیالک تیک فرم و محتوا برخواهد خورد.



·        مراجعه کنید به سیری در جهان بینی استالین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


هیچ عنصر زنده و پویایی مصون از خطا نیست

·        این ادعای حریف باید مورد تأمل دقتمند قرار گیرد:

1
·        حریف در این ادعا، میان زندگی و پویائی از سوئی و ارتکاب خطا از سوی دیگر، رابطه ای جبری و ضرور برقرار می کند.
·        سخن حریف، احتمال و حتی امکان ارتکاب خطا نیست.
·        سخن حریف، جبریت و الزام بی چون و چرای خطا ست.
·        این هنوز تمامی فاجعه نیست.

2
·        حریف برای تأکید مؤکد بر جبریت ارتکاب خطا، ارتکاب خطا را شامل حال هر موجود زنده و پویائی می داند.
·        هر موجود زنده و پویا می تواند هر نبات و هر جانوری هم باشد که ما مته به خشخاش نمی نهیم و فقط شامل حال هر انسان زنده و پویا محسوب می داریم.

3
·        حریف عملا ارتکاب خطا را ایدئالیزه و ضمنا توجیه و ماستمالی می کند.
·        خطا در تئوری شناخت حریف نه ناشی از نادانی سوبژکت شناخت، نه ناشی از شرایط اوبژکتیو و سوبژکتیو پراتیک بطور کلی، بلکه ناشی از زندگی و پویائی موجود زنده است.
·        به همین دلیل، می توان این سؤال را از خود کرد که آیا حریف بدین طریق نادانی اعضای حزب توده را پیشاپیش برسمیت نمی شناسد، تأیید و توجیه نمی کند؟


4
 هیچ عنصر زنده و پویایی مصون از خطا نیست

·        در تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی، امکان ارتکاب خطا از سوی سوبژکت شناخت و سوبژکت عمل به دلایل اوبژکتیو و سوبژکتیو وجود دارد، ولی از امکان تا واقعیت فرسنگ ها فاصله است.
·        حریف اما در این جمله خود، امکان را، به قول ارسطو بالقوه را تا حد واقعیت، به قول ارسطو بالفعل ارتقا می دهد.


·        مراجعه کنید به دیالک تیک امکان و واقعیت (بالقوه و بالفعل)  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

·        این کرد و کار حریف اما به چه معنی است؟  


5
 هیچ عنصر زنده و پویایی مصون از خطا نیست

·        این کرد و کار حریف به معنی وارونه سازی دیالک تیک استثناء و قاعده است.

·        ما این دیالک تیک ارزشمند را از برتولت برشت فراگرفته ایم.
·        او نمایشنامه ای تحت عنوان «استثناء و قاعده» نوشته است که ما متأسفانه هنوز نخوانده ایم، ولی در حسرت خواندن آن و تحلیل آن بسر می بریم.
·        در دیالک تیک استثناء و قاعده نقش تعیین کننده از آن قاعده است.

مثال

·        قاعده این است که آب در فشار جو در صفر درجه سانتیگراد یخ بزند.
·        اما گاهی استثنائا به دلیلی از دلایل معلوم و نامعلوم یخ زدن آب طول می کشد و اگر تکه چوبی در آن انداخته شود، امکان جامه ی واقعیت می پوشد، بالقوه بالفعل می شود و بلورهای یخ پدیدار می گردند.
·        تکه چوب در این زمینه، نقش کاتالیزور بازی می کند.

6
·        ارتکاب خطا هم امری استثنائی است و کسی حق ندارد آن را تا درجه قاعده ارتقا دهد و شامل حال همه موجودات زنده و پویا هم بداند.
·        حریف در دیالک تیک استثناء و قاعده، جای قطب تعیین کننده را، یعنی جای قاعده را با استثناء عوض می کند.
·        این کرد و کار حریف، کرد و کاری ایراسیونالیستی (خردستیز) است.
·        تحریف دیالک تیک عینی کسب و کار خردستیزان است و نه توده ای ها.  


7

توده ای خطا ها را برای سرکوب و منکوب هیچ کس در بوق نمی کنند.

·        کیانوری پس از بازگشت مجدد از غربت به ایران دلیل خطاهای حزب توده را فعالیت عملی آن دانسته بود:
·        در قاموس (در تئوری شناخت)  کیانوری، هر کس عمل کند، قاعدتا مرتکب خطا می شود.
·        پس ارتکاب خطا امری طبیعی و جبری است.

·        کسی که دچار فقر مطلق فلسفی باشد، جفنگیاتی از این قبیل می بافد و به خورد این و آن می دهد.

·        در این ادعای کیانوری هسته کمرنگ معقولی وجود دارد، ولی آنچه که همراه و توأم با این هسته کمرنگ معقول به خورد خلایق داده می شود، پیش شرط قرار دادن عمل (پراتیک) برای ارتکاب خطا ست. 

·        کیانوری بسان حریف، با تفکر مفهومی بیگانه بوده است.

·        چرا و به چه دلیل؟

8
·        اولا به این دلیل که پراتیک (تجربه، عمل، آزمون، آزمایش، کار) نباید با کله خالی صورت گیرد.
·        پراتیک ـ به قول حریفی به نام انگلس ـ «باید از کله بگذرد.»
·        پراتیک در این صورت به محک تعیین صحت و سقم اندیشه بدل می شود.
·        صحت و سقم اندیشه در کوره پراتیک و عمل تعیین می شود.
·        در نتیجه، پراتیک نه سرچشمه خطا، بلکه محک تشخیص صحت و خطای اندیشه است.
·        یعنی سرچشمه دانائی است.

·        یعنی محک عینی لازم برای کشف حقیقت است.

9
·        ثانیا پراتیک نه پیش شرط ارتکاب خطا، بلکه وسیله مطمئنی برای تشکیل، تصحیح و تدقیق اندیشه است.
·        امتحانش آسان است:
·        شرکت در چالش ایده ئولوژیکی که امروزه می تواند در فیسبوک و غیره به آسانی جامه عمل پوشد.
·        چالش ایده ئولوژیکی فرم مهمی از پراتیک نظری است.
·        در روند چالش ایده ئولوژیکی (هماندیشی) دیالک تیک شگفت انگیزی به کار می افتد که هم برای هر دو طرف چالش و هم برای هر رهگذری بسیار سودمند و آموزنده است.
·        در روند این پراتیک ایده ئولوژیکی اندیشه ها تشکیل، تصحیح، تدقیق و یا حتی نفی دیالک تیکی می شوند و با اندیشه های نوینی جایگزین می گردند.
·        اگر کسی نوچه گوش به فرمان کیانوری باشد، قاعدتا باید بگوید:
·        هر کس در چالش ایده ئولوژیکی شرکت کند، خواه و ناخواه اشتباه می کند و مرتکب خطا می شود.
·        این جفنگ به تمام معنی است.
·        کیانوری بسان حریف اصلا نمی دانست که پراتیک به چه معنی است.
·        چپ های عیران همه از دم، تحفه نطنزند و نظیری ندارند.


10

توده ای (ها)  خطا ها را برای سرکوب و منکوب هیچ کس در بوق نمی کنند.

·        فرض کنیم که حق با حریف باشد و توده ای ها تافته جدا بافته ای باشند، ولی سؤال این است که چرا خطاها رخ می دهند، چگونه می توان خطاها را کشف کرد و با خطاها چه باید کرد؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر