۱۳۹۳ مهر ۳۰, چهارشنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (31)

تحلیلی از شین میم شین 

احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش

گفتا:
«نه گفتنی است سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش!»

شرب الیهود
شرابخواری پنهانی 
حلال دانستن مال دیگری بر خود  

·        معنی تحت اللفظی:
·        امروز صبح از پیر می فروش راجع به احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان پرسیدم.

·        گفت:

·        «تو اگرچه محرم اسراری، ولی گفتنی نیست.

·        زبانت را نگه دار، پرده پوشی کن و فقط می بخور.»


1
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش

·        خواجه پس از مدح پادشاه خطابخش جرم پوش و گزارش از می بری و می خوری خود و محتسب و مفتی و صوفی، که در بخش پیشین مورد تأمل قرار گرفت، پله ای از عمارت طبقه حاکمه پایین می آید و به شیخ و قاضی شرع می رسد.

·        این اما به چه معنی است؟  


2
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش

·        اگر پادشاه و محتسب و مفتی را جزو قوه مجریه محسوب داریم و خواجه و صوفی را به مثابه محافظ و مخالف قوه مجریه و یا سلطنت، شیخ شرع و قاضی شرع را می توان جزو قوه «قضائیه» محسوب داشت.


3
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش 

·        خواجه در سنت سعدی، پادشاه را، یعنی عالی ترین نماینده و مهم ترین عضو طبقه حاکمه فئودالی را ایدئالیزه می کند، مظهر بی بدیل خطابخشی و جرم پوشی جا می زند و عوامل مستقیم پادشاه را، یعنی مفتی و محتسب و ضمنا خود را و صوفی را به سبب باده بری و باده خواری بیطرف و خنثی قلمداد می کند، ولی عوامل قوه قضائیه و اتیک و اخلاق را، یعنی قاضی شرع و شیخ شرع را غاصب اموال مردم و ریاکار محسوب می دارد.
·        کسب و کار شیخ شیراز هم همین بوده است:
·        تأیید و تقویت و تحکیم سلطنت و سلاطین و خوانین و نقد بی رحمانه گرگان.
·        یعنی غلامان و مأمورین اخذ باج و خراج گیران و بهره مالکانه و غیره
·        سعدی با این شعبده بازی هم چپ نمائی می کرد و هم هیئت حاکمه و طبقه حاکمه را تبرئه می کرد.
·        این همان تئوری موسوم به «شاه خودش آدم خوبی است. اطرافیانش بد هستند» است.
·        خواجه هم چنان وانمود می کند که انگار پادشاه خطاپوش و جرم بخش مولد زحمتکشی است و از عرق جبین خویش امرار معاش می کند.


4
گفتا:
«نه گفتنی است سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش!»

·        خواجه در این بیت مقوله معرفتی ـ نظری مهم خود را وارد صحنه می کند، مقوله محرم راز را.
·        در تئوری شناخت اگنوستیسیستی (ندانمگرائی) خواجه کسی قادر به شناخت چیزی نیست.
·        شناخت در انحصار عالم الغیب و محارم الاسرار قرار دارد.
·        خواجه در این بیت و احتمالا در سراسر دیوان خود، پیر می فروش را عالم الغیب می داند و خودش را که دائم الخمر جبلی و لدنی و مادر زاد است، محرم اسرار.

·        ما باید مقولات «پیر می فروش» و «پیر مغان» و «پیر خرابات» و غیره را مستقلا مورد تأمل قرار دهیم تا از جامه انتزاعی بدر آیند و قابل تصور گردند.


5
گفتا:
«نه گفتنی است سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش!»

·        رهنمود پیر می فروش عالم الغیب و همه چیز دان مثل همیشه همان رهنمود محرم اسرار پیر است:
·        سکوت و ماستمالی و باده خواری.

·        این تئوری اجتماعی خواجه است:
·        پرهیز اکید از روشنگری و پرده دری.

·        اگر هم نتوانستی سکوت کنی و ماستمالی کنی، می توانی چتولی ودکا بزنی تا مغز اندیشنده ات مختل شود، همه چیز از سر تا پا مه آلود و همه جا از سر تا سر پرده گردد و روشنگری و پرده دری به امر محالی مبدل شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر