۱۳۹۳ مهر ۲۳, چهارشنبه

تحلیل دیالک تیکی ضرب المثل ها (23)


شین میم شین

احمد رضا
کمک بگیری وابسته میشی

·        راه حل رادیکال برای مسئله ای که احمد رضا طرح کرده، باید در همین بنیادی ترین دیالک تیک جامعه بشری، یعنی در دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده باشد.
·        این دیالک تیک، شالوده اصلی بزرگ ترین کشف کارل مارکس است که به تز «درک ماتریالیستی تاریخ» معروف شده است.

·        چرا کشف مارکس به این عنوان معروف شده است؟   

1
دیدرو

·        این سؤال از آن سؤال های کلیدی است که پاسخ بدان از چرخش تعیین کننده ی بزرگی در بینش بشری پرده برمی دارد.
·        تا قبل از کشف این تز «درک ماتریالیستی تاریخ»، در تمامت طول تاریخ تفکر بشری، یعنی در همه فرم های جهانتصویر تاریخی بشریت، درک ایدئالیستی تاریخ سیطره و سلطه داشت.

·        مراجعه کنید به تفکر تاریخی (جهانتصویر تاریخی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        حتی ماتریالیست های غول آسای قرن هجدهم و نوزدهم از دیدرو تا هولباخ از هلوه تیوس تا فویرباخ، درک ایدئالیستی تاریخ را نمایندگی می کردند.

·        مراجعه کنید به درک ایدئالیستی تاریخ، درک ماتریالیستی تاریخ  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

2

·        این کشف بزرگ مارکس چرخش انقلابی و ریشه ای در بینش و طرز تفکر بشری پدید می آورد.
·        بدین طریق علوم اجتماعی گام ماهوی غول آسائی به پیش برمی دارند و شباهت غریبی به علوم طبیعی و ریاضی کسب می کنند.

·        جای خیالبافی در رابطه با مسائل جامعه و جهان را علم می گیرد و دست به ریشه می برد و پدیده های اجتماعی و تاریخی را از ریشه توضیح می دهد.
·        شناخت جامعه و جهان اما هم پیش شرط تغییر جامعه و جهان است و هم به محض نفوذ در توده، موتور تغییر جامعه و جهان است.

·        به همین دلیل هم بوده که رسول پرولتاریا ناقوس مرگ جهان کهنه را به صدا در می آورد:
·        فلسفه (خرد) تا کنون به تفسیر جامعه و جهان بسنده می کرد.
·        اکنون اما تغییر جامعه و جهان در دستور روز بشریت قرار گرفته است.

3
·        دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده (ماتریالیسم تاریخی) بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا (ماتریالیسم دیالک تیکی) است و نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن محتوا (نیروهای مولده) است.

·        چرا و به چه دلیل؟

4

·        به این دلیل که فرم هر چیز ضرورتا وابسته به محتوای آن چیز و متناسب با محتوای آن چیز است.

·        اگر سیبی را در نظر گیریم، به آسانی می توانیم رابطه فرم و محتوای آن را دنبال کنیم و بشناسیم:
·        سیب تازه با محتوای آبدار، فرم فریبائی دارد:
·        عطر و رنگ و شکل و طعم خوشایندی دارد.
·        فرم سیب متناسب با محتوای آن است.
·        با گذشت زمان محتوای سیب، یعنی آب سیب تبخیر می شود و مواد شیمیائی متشکله سیب از مواد قندی، پروتئینی، چربی،  املاح معدنی، آنزیم ها و غیره تجزیه و بازترکیب می شوند و با تغییر محتوا، فرم سیب دستخوش تغییر می گردد و از سیب خوشایند سابق، سیب پلاسیده بی عطر و بو و رنگ و طعم باقی می ماند.

5
·        بر اساس تجربه این جور پدیده ها ست که به نقش تعیین کننده محتوا در دیالک تیک فرم و محتوا می رسیم.
·        مارکسیست ـ لنینیست ها نه خیالباف، بلکه واقع بین اند و چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی را چنان که هستند، می بینند و نه چنانکه آرزو می کنند و یا می پندارند.

·        برای آنها پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش، عمل) معیار تعیین حقیقت است و نه تصورات سوبژکتیو و تخیلات و توهمات بی پایه و اساس.  

6
·        نقش تعیین کننده ی محتوا اما به معنی هیچ وارگی و هیچکارگی فرم نیست.
·        فرم می تواند تغییر محتوا را به نوبه خود تحت تأثیر قرار دهد.
·        این حکم در باره همه اقطاب همه دیالک تیک ها صادق است.

7
·        این امر عینی را در  دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده می توان به وضوح دید.

·        در دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده (فرم و محتوا)  نیز نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده (محتوا)  است، ولی مناسبات تولیدی (فرم) هیچ واره و هیچ کاره نیست.

·        مناسبات تولیدی بسان قالب و چارچوبی برای نیروهای مولده است.
·        در آغاز تشکیل هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی مثلا جامعه اشتراکی اولیه، برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری و یا سوسیالیسم همان شرایطی حاکم است که در مورد سیب تازه از درخت چیده شده حاکم بوده است:
·        فرم و محتوای جامعه با هم انطباق دارند.
·        درخور یکدیگرند.

·        اما با گذشت زمان نیروهای مولده (انسان مولد، علم و فن و تجربه و وسایل تولید و نحوه استخراج مواد خام و غیره) رشد می کنند.
·        به عبارت دیگر محتوای جامعه تنومندتر و بزرگتر می شود.
·        رشد و توسعه نیروهای مولده، بطور عینی رشد و توسعه مناسبات تولیدی (فرم، قالب، چارچوب، ساختار) را الزامی می سازد.

8
·        مناسبات تولیدی اما بسان هر فرم و هر قالب و چارچوب و ساختاری، داوطلبانه تن به تغییر نمی دهد، بلکه مقاومت می ورزد.
·        از این رو ست که جامعه دچار بحران می گردد.

·        راه خروج از بحران اجتماعی، تحول ساختار و یا مناسبات تولیدی است.

·        این تحول مناسبات تولیدی را انقلاب می نامند:
·        انقلاب یعنی حل تضاد فرم با محتوای جامعه بشری.
·        انقلاب اجتماعی یعنی حل تضاد مناسبات تولیدی با نیروهای مولده.

·        به همین دلیل، پس از هرا نقلاب اجتماعی، جامعه رشد شتابانی آغاز می کند و از روسیه عقب مانده ابر قدرتی سر می کشد که فاشیسم را به زانو در می آورد و سد سدیدی در مقابل جنگ های جهانی برپا می دارد.

9

·        برای تجسم بهتر این دیالک تیک، می توان کودکی را در نظر گرفت.
·        کودک پیراهن و کت و شلواری دارد.
·        میان اندام کودک و البسه او رابطه فرم و محتوا برقرار است.
·        با رشد کودک، پیراهن و کت و شلوار رفته رفته تنگ و تنگتر می شوند و از رشد کودک به سهم خود ممانعت به عمل می آورند.
·        تا آنکه روزی محتوای رشد یابنده، فرم را از درون منفجر می کند:
·        دگمه های پیراهن و کت و شلوار یکی پس از دیگری می افتند و پیراهن و کت و شلوار چه بسا جر می خورند.
·        دیالک تیک فرم و محتوا از این قرار است.

·        به همین دلیل هم تقی ارانی از جبر تاریخ سخن می گوید.
·        جبری که در دیالک تیک جبر و اختیار تشکیل می شود و رقم می خورد.

·        مراجعه کنید به  دیالک تیک جبر و اختیار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر