۱۳۹۳ آبان ۳, شنبه

شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرائی (29)


نیمایوشیج (1274 ـ 1338)
تحلیل واره ای از
گاف سنگزاد
  
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه

3
مضمون (محتوای) شعر «شبتاب» 
ادامه

 سیاوش
تجزیه برای بدست آوردن راز ترکیب آن (شعر) ضروری است.

·        تسلط سیاوش به متد دیالک تیکی از همین حکم او خودنمائی می کند:
·        تجزیه شعر برای کشف راز ترکیب شعر!

·        سیاوش بطور مسکوت، دیالک تیک تجزیه و ترکیب (انالیز و سنتز)  را توسعه می دهد.
·        کمتر کسی از همگنان او چنین بینش ژرفی به هستی داشته اند.
·        حیف که دیگر نیست و جایش به تلخی خالی است!

·        دیالک تیک تجزیه و ترکیب بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل است.
·        برای کشف راز کل باید اجزاء مورد بررسی قرار گیرند، اما نه بطور مجزا، بلکه در پیوند دیالک تیکی با کل و با یکدیگر.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک انالیز و سنتز (دیالک تیک تجزیه ـ تحلیل ـ ترکیب) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

سیاوش

عمل می کنیم و در این کار از آن واژه ها که باری از روانشناسی شعر را
 به همراه دارند، نیز نمی گذریم:

·        از حکم «عمل می کنیم» سیاوش آگاهی می تراود، آگاهی کامل به دیالک تیک تجزیه ـ تحلیل ـ ترکیب!
·        از حکم «و از آن واژه ها نیز که روانشناسی شعر را بدوش می کشند، نمی گذریم»، آگاهی کامل به دیالک تیک جزء و کل آشکار می گردد.

 شبتاب

«هنوز از شب، دمی باقی است!»
می خواند در او، شبگیر
و شبتاب از نهانجایش به ساحل می زند سوسو.

به مانند چراغ من، که سوسو می زند در پنجره ی من
به مانند دل من، که هنوز از حوصله و ز صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من، که می خواند
و مانند چراغ من، که سوسو می زند در پنجره ی من

نگاه چشم سوزانش ـ امید انگیز ـ با من
در این تاریکمنزل می زند سوسو.

سیاوش
مفهوم « هنوز»
قید زمان، نشانه ای از تداوم و طولانی بودن شب تا اکنون.

·        مفهوم «هنوز»  از جامعه شناسی، جهان شناسی، روانشناسی و جهان بینی نیما پرده برمی دارد.
·        مفهوم «هنوز» حاکی از آن است که شب می بایستی تاکنون دهها کفن پوسانده باشد.
·        این اتفاق قانونمند اما هنوز رخ نداده، ولی دیر یا زود رخ خواهد داد:
·        از شب فقط دمی (نفسی) باقی است:
·        شب لب گور ایستاده است!
·        شب در حال احتضار است و آخرین نفس هایش را بسختی می کشد.
·        در همین واژه «هنوز»، امید خروشان نیما نعره می کشد، خوش بینی (اوپتیمیسم) انقلابی نیما، باور بی برو ـ برگرد نیما به پایان قانونمند و ناگزیر شب!
·        ایراد اصلی شعرا و فضلای مترقی ایران اما ناتورالیزه کردن پدیده ها و روندهای اجتماعی است.
·        جامعه با طبیعت تفاوت و حتی تضاد دارد.
·        جامعه طبیعت دوم است.
·        جامعه طبیعت روحمند است.
·        در جامعه بر خلاف طبیعت از اوتوماتیسم روندها خبری نیست.
·        وقوع زلزله و توفان و آتشفشان در طبیعت به بود و نبود بنی بشر وابسته نیست.
·        اما در جامعه بدون شرکت فعال انسان حتی آب از آب تکان نمی خورد.
·        از این رو، کسانی که خواهان بهروزی توده های مولد و زحمتکش اند، باید به حمایت از روشنگری علمی و انقلابی برای سازماندهی و بسیج توده ها کمر بندند.

سیاوش
شب
1
شب که دمی از آن باقی است، هنوز سلطه وسیطره خود را دارد،
به ترتیبی که به هیچ گونه رنگی از سحر و سپیده دم و صبح 
در ان نیست، اما در آغاز خود نیز نیست.

·        سیاوش در این جمله میان مفاهیم «سحر»، «سپیده دم» و «صبح» تفاوت قایل می شود و شعر نیما را مفهوم به مفهوم  به رشته تحلیل می کشد.
·        کلنجار دقتمند و وسواس آمیز با  مفاهیم به همین هم می گویند.

سیاوش
2
به سبب حضور طولانی شب است که چراغ روشنائی بخش کاسته و کاهیده،
 به سوسو افتاده است.

·        سیاوش در این حکم، میان عمر شب و شدت نور چراغ، تناسب معکوس برقرار می کند:

1
·        هرچه شب طولانی تر باشد، به همان میزان روغن چراغ کمتر می شود.

2
·        کاسته شدن از روغن چراغ به کاسته شدن از شدت نور منجر می شود و چراغ به سوسو می افتد.

3
·        درک منطقی سیاوش ستایش انگیز است:
·        چراغ در مبارزه بی امان بر ضد ظلمت، تمام توش و توانش را و شیره جانش را فدا کرده و به سوسو افتاده است.

4
·        اگر چراغ را سمبل جنبش رهایش اجتماعی و شب را سمبل طبقه حاکمه و یا مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی حاکم تلقی کنیم به تراژدی بشریت مولد و زحمتکش پی می بریم که رسول زحمتکشان، با دقتی ریاضی تصویر کرده است:
·        دیالک تیک عجیب و غریب جامعه ی از سر تا پا وارونه:

الف
·        توده های مولد و زحمتکش هرچه بیشتر جان بکنند و هر چه بهتر و سریعتر تولید کنند، طبقه حاکمه به همان میزان بیشتر و سریعتر ثروتمندتر و قوی تر می شود:
·        چراغ روشنگر به سوسو می افتد و ظلمت شب قیرگون تر، غلیظتر و شدیدتر می گردد.

ب
·        دلیل این دیالک تیک تراژیک، از سوئی دشواری زیست توده ها و پراکندگی تأسف انگیز آنها ست و از سوی دیگر کوته اندیشی آنها که خود نتیجه نارسائی روشنگری علمی و انقلابی از سوئی و کمال روزافزون دسیسه های روشنگری ستیز طبقه حاکمه از سوی دیگر است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر