۱۳۹۳ آبان ۹, جمعه

شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرائی (30)


نیمایوشیج (1274 ـ 1338)
تحلیل واره ای از
گاف سنگزاد
  
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه

3
مضمون (محتوای) شعر «شبتاب» 
ادامه

اثری از 
روزبه دلیجانی

سیاوش
3
از شب است که دل مرد بیدار به ناشکیبائی می رود:
به مانند دل من، که هنوز از حوصله و ز صبر من باقی است در او

·        نیما در این مصراع، بیش از آن برای گفتن دارد که سیاوش می پندارد:

1
·        فقط چراغ نیست که با شب به مصاف سرنوشت ساز برخاسته است.

2
·        مرغ شبگیر نیز خنجر آوازش را در سینه ستبر شب بی وقفه و بی امان فرو می کند.

3
·        کرم شبتاب هم با دشنه نورش به پیکر سیاه شب یورش می برد.

4
·        در دل نیما هم نیروئی نامرئی زبانه می کشد.

5
·        شاید منظور نیما، نبرد ایدئولوژیکی ـ پسیکولوژیکی ـ آرزوئی ـ عاطفی با شب باشد.

6

·        ناشکیبائی و بی تابی دل نیما از رخنه شعور رهائی بخش (تئوری) در جانش حکایت دارد و بی صبری اش نه بی صبری منفعل، بلکه فعال است:
·        برزین آذرمهر در شعری تحت عنوان «سفر دریائی» این ایده را با «کشیدن بی وقفه سنگ بر سنگ» تبیین می داردد: 

برزین آذرمهر
گر گرفته تن من از تن شب
تيرگی در ته شب باخته رنگ
می کشم بيهده تا چند من اين سنگ به سنگ؟

7
·        این همان بی تابی نیمائی است.

8
·        برای غلبه بر شب، همه نیروها هر یک به سلیقه و سیاق خویش، در کارند.

9
·        بیداری نیما نیز نه بیداری منفعل، بل بیداری فعال است.

سیاوش
4
و از شب است که خیال، پرواز می گیرد، اما خیال های عشق تلخ.
به مانند خیال عشق تلخ من، که می خواند!

·        از همین مصراع شعر نیما می توان به تضاد شعله ور میان شب و نیما پی برد:
·        نیما خیال عشق تلخ خویش را به مرغ شبگیر تشبیه می کند و به نوبه خود با ساز و برگ تخیل عشق تلخ خویش به شب یورش می برد.
·        این معنائی جز مبارزه ایدئولوژیکی با تسلیحات شعر ندارد.

سیاوش
5
و هنوز شب است که بر این تاریکمنزل، قیر سیاهش را فرو می بارد.

·        سیاوش بسان جراحی زبردست و کارآزموده، گام به گام کالبد مفهوم «هنوز» را می شکافد و تشریح می کند.
·        شب همچنان و هنوز حتی اگر هم دمی از آن باقی مانده باشد، به مقاومت سرسختانه خویش ادامه می دهد.

·        خیلی ژرف و زیبا ست، شیوه تحلیل سیاوش.

سیاوش
6
وحشتناک آن، که شب حیات و هستی دارد!

·        کشف غول آسائی است:
·        به چه دلیل سیاوش به این نتیجه می رسد؟

سیاوش
7
زیرا نیما می گوید:
«هنوز از شب، دمی باقی است!»

·        سیاوش می خواهد اثبات کند که منظور نیما از شب نه شب طبیعی، بلکه شب اجتماعی است:
·        مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی ارتجاعی حاکم است.

سیاوش
8
در «او» (شب) شبگیر می خواند. 
آری، این شب بکلی با آن تاریکی حاصل از گردش زمین و افول خورشید تفاوت دارد.
اما کمر این شب دیرپا نیز شکسته است، گرچه صبحش پدیدار نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر