۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

سیری در جهان بینی هاتف رحمانی (2)


«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از  یدالله سلطان پور   

توده ای مرجع ضمیری دارد به نام حزب توده ایران.
هر گونه تلاش برای حذف این ضمیر مرجع راه به بیراهه هایی می برد که امروز ما در قالب "هواداری از پلنوم هفدهم"
 قایم شدن پشت سر "رهبری شهید"
و انواع واقسام این تعبیر ها شاهد آن هستیم .
توده ای شدن تلاشی برای عبور از خویش برای پیوستن به شط بارور خرد جمعی در چارچوب سازمانی رزمنده است

1
توده ای مرجع ضمیری دارد به نام حزب توده ایران.

·        از تار و پود این ادعای حریف، طرز تفکر غلیظ مذهبی می تراود:
·        حریف مفهوم مذهبی «مرجع تقلید» را با مفهوم من در آوردی، ولی شبه مذهبی «مرجع ضمیر» جایگزین کرده است.

·        مشکل حزب توده (شاید هم از دیرباز) همان مشکل شیعیان جهان بوده و کماکان است:

الف
·        همه شیعیان به مذهب واحدی گرویده اند.
·        یعنی به وحدت «نظر» و نتیجتا به وحدت «عمل» رسیده اند.
·        مسئله از دیرباز اما این است که رهبران مذهبی آنها اختلاف و یا به زبان بعضی ها، تفاوت «نظر» دارند.
·        در نتیجه، شیعیان جهان مراجع تقلید متعدد و متفاوت دارند.
·        یکی بر طبق رساله شریعتمداری «عمل» می کند و دیگری بر طبق رساله بروجردی و الی آخر.

ب
·        توده ای ها هم بسان اهل تشیع مرام شبه مذهبی واحدی دارند، ولی مراجع ضمیر متعدد و متفاوتی دارند.
·        یکی "هوادار پلنوم هفدهم" است، دیگری هوادار "رهبری شهید"، خود حریف طرفدار رهبری واقعا موجود و الی آخر.

2
توده ای مرجع ضمیری دارد به نام حزب توده ایران.
هر گونه تلاش برای حذف این ضمیر مرجع راه به بیراهه هایی می برد.

·        حرف حساب حریف این است که مراجع ضمیر متعدد و متفاوت باید بساط خود را جمع کنند و همه با هم به مرجع ضمیر محبوب و مطلوب او اقتدا کنند.

·        این طرز «حل معما»  (حافظ)  تازگی دارد.
·        چون قاعدتا خود مراجع ضمیر باید با هم وارد گفتگو شوند و مسئله را حل و فصل کنند و نه مقلدی از مقلدان بیشمار.
·        این کرد و کار حریف بدان می ماند که کدخدای مؤمنی پا شود و به زبان کدخدایان مراجع تقلید دیگر را، مثلا خمینی را ارشاد کند.

3

·        جالب اما طرز رفتار حریف با مراجع ضمیر دیگر است.
·         حریف مراجع ضمیر دیگر را و مقلدان حقیقی و یا مجازی آنها را تکفیر می کند و جزو کفار محسوب می دارد.
·        از آخوندها بندرت از این حرکات سر می زند.
·        تنها موردی که بشریت به یاد دارد، موردی است که مهدوی کنی، آیة الله شریعتمداری را در نماز جمعه تهران سرزنش کرد.
·        چون آیة الله شریعتمداری با قطب زاده سر و سری داشته بود. 

·        ولی طرز استدلال حریف در هر صورت، تئولوژیکی (فقهی و مذهبی) است:  

غیرالمغضوب علیهم و الضالین.
خدایا مرا جزو مغضوبین و گمراهان قرارمده!

4
هر گونه تلاش برای حذف این ضمیر مرجع راه به بیراهه هایی می برد

·        حریف در هر صورت به جای استدلال منطقی و تجربی آیه نازل می کند و پس از اتمام حجت، خط و نشان می کشد:
·        بزعم حریف، هر کس مرجع ضمیر کذائی او را حذف کند، جزو گمراهان است.

·        آنچه حریف ظاهرا نمی داند ـ قبل از همه ـ این است که هر کس در هر رشته ای باید با  مفاهیم آن رشته بیندیشد و با مخاطبین خود رابطه برقرار کند.
·        مثلا دانشمند و یا دانشجوی بیولوژی با  مفاهیم بیولوژی می اندیشد و استدلال می کند.
·        دانشمند و یا دانشجوی شیمی با  مفاهیم شیمی.
·        عضو حزب کمونیست با  مفاهیم و مقولات فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی. 

·        با  مفاهیم قلمبه ـ سلمبه من در آوردی و با اتمام حجت و هارت و پورت که نمی توان کسی را قانع کرد تا مرجع ضمیر عوض کند و یا برگزیند.

·        این شیوه تبیین حریف را فلاسفه و ادبای طبقات اجتماعی واپسین از دیرباز پیش گرفته اند و در ادبیات مارکسیستی ـ لنینیستی به استه تیزاسیون معروف است.

·        با این طرز تبیین می توان در آثار شوپنهاور، نیچه، هایدگر، کامو، سارتر، خواجه شیراز، آل احمد، احمد شاملو و غیره آشنا شد.

5
هر گونه تلاش برای حذف این ضمیر مرجع راه به بیراهه هایی می برد 
که امروز ما در قالب "هواداری از پلنوم هفدهم"
 قایم شدن پشت سر "رهبری شهید"
و انواع واقسام این تعبیر ها شاهد آن هستیم.

·        ثانیا آنچه حریف نمی داند، این است که مقلدان مراجع ضمیر دیگر هم می توانند همین مواعظ حریف را به هر زبان که دانند بر زبان رانند و بر زبان می رانند.

·        سؤال این است که خواننده «شوربخت» چه خاکی باید بر سر خود بریزد و به کدام یک از مراجع ضمیر اقتدا کند تا رستگار شود؟  

6
توده ای شدن تلاشی برای عبور از خویش
برای پیوستن به شط بارور خرد جمعی در چارچوب سازمانی رزمنده است.

·        تفکر مذهبی سنتی حریف به چرخش قلمی جای خود را به تفکر مذهبی ـ عرفانی سرشته به استه تیزاسیون غلیظ تر می دهد:
·        پیش شرط توده ای شدن بزعم حریف، «عبور از خویشتن خویش» و پیوستن به شط خرد جمعی است.

·        اما منظور حریف از این مفهوم ایراسیونالیستی ـ عرفانی «عبور از خویشتن خویش» چیست؟
·        چگونه باید از خویش عبور کرد؟

7
توده ای شدن تلاشی برای عبور از خویش
برای پیوستن به شط بارور خرد جمعی در چارچوب سازمانی رزمنده است.

·        شاید بتوان به مدد تخیل «خلاق»، یعنی فانتزی لگامگسیخته و «شلنگ انداز» به منظور حریف پی برد:
·        منظور حریف از مفهوم «عبور از خویش»، صرفنظر از مرجع ضمیر خویش و «دلایل و مدارک و جفنگیات» آنها ست.

8

توده ای شدن تلاشی برای عبور از خویش
برای پیوستن به شط بارور خرد جمعی در چارچوب سازمانی رزمنده است.

·        حالا باید فانتزی را پوزه بند زد و به منظور حریف از مفهوم «شط خرد جمعی» اندیشید.

·        نه تنها مرجع ضمیر حریف، بلکه همه مراجع ضمیر مورد نظر حریف با تنها چیزی که کمترین رابطه را ندارند، خرد بینوا ست.
·        فقط کافی است به رسالات مراجع ضمیر نظری بیندازیم تا یقین قلبی کسب کنیم. 

·        حریف هم به همین حقیقت امر واقف است.
·        منظور حریف از خرد، نه خرد به معنی حقیقی کلمه، بلکه چیز بکلی دیگری است.
·        منظور حریف این است که پس از صرفنظر از مرجع ضمیر خود وارد جمع عاشقان «شوربخت» باید شد و همه با هم با کله خالی خیالبافی باید کرد.
·        حریف خیابافی کلکتیو را در مفهوم «خرد جمعی» تجرید می کند.

·         مفاهیم دیگر از قبیل شط بارور و سازمان رزمنده و غیره به فوت و فن استه تیزاسیون مربوط می شوند.
·        یعنی از جنس هارت و پورت اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر