تحلیلی
از شین میم شین
صوفی
ار باده به اندازه خورد، نوشش باد
ور
نه اندیشه این کار فراموشش باد
·
معنی تحت اللفظی:
·
صوفی اگر در باده خواری زیاده روی
کند، باده نوش جانش باد.
·
ولی اگر افراط کرد، بهتر است که
قید باده خواری را بزند.
1
صوفی
ار باده به اندازه خورد، نوشش باد
ور
نه اندیشه این کار فراموشش باد
·
خواجه در این بیت چنان برای صوفی
فلک زده حد و مرز تعیین می کند که هر ساده لوحی فکر می کند که اصحاب تصوف و طریقت
و عرفان دائم الخمر بوده اند و فکر و ذکری جز میخواری نداشته اند.
·
این خونسردی فئودالی خواجه هم شگفت
انگیز است و فوق العاده مؤثر.
2
·
خواجه تهمتی را در فرم های مختلف چندان
تکرار می کند که رفته رفته امر به خود صوفی حتی هم مشتبه می شود و فکر می کند که
واقعا دائم الخمر است.
·
این شیوه تخریب خواجه آدمی را به
یاد تبلیغات دربار پهلوی، فوندامنتالیسم و امپریالیسم می اندازد:
3
·
خود دربار پهلوی دست نشانده امپریالیسم
بود.
·
بکمک اجانب پس از کودتائی دوباره
به ایران برگشته بود.
·
شاه و اعوان و انصارش نوکر دست به
سینه بیگانه بودند و کشور ایران بوسیله 20 هزار مشاور یانکی اداره می شد.
·
این ولی مانع آن نمی شد که
نمایندگان توده به مثابه مشتی بی وطن و نوکر بیگانه قلمداد شوند.
·
این اتهامات بی شرمانه چندان تکرار
می شد که امر به خود توده ای ها هم مشتبه می شد و توده ای بودن خود را کتمان می
کردند تا انگ وطنفروشی و خیانت نخورند.
4
·
بعد همین شیوه خواجه را فوندامنتالیسم
فئودالی پیشه کرد.
·
به رهبران حزب توده که در نهایت
احتیاط حتی حرفی بر ضد اجامر و اوباش جدید نزده بودند، در نهایت بی شرمی انگ توطئه
و کودتا زده شد و تحت بدترین شکنجه های جسمی، روانی و روحی قرار داده شدند تا خیالات خود را
در ملأ عام افشا کنند و به اتهام داشتن خیالاتی اعدام شوند و از تدفین محترمانه
حتی محروم گردند.
·
بعد همین اعترافات کشکی مائده ای
شد برای چپ امپریالیستی، فاشیستی، شاملوئیستی و غیره تا به مخروبه های حزب توده
هجوم برند و خودی نشان دهند.
5
·
امپریالیسم هم همین شیوه تخریبی
خواجه را پیش می گیرد.
·
نه اصولیتی در کار است و نه حقیقتی.
·
اگر قرار باشد کشوری اشغال و دار و
ندارش چپاول شود، ماشین تبلیغتی بکار می افتد و رئیس آن کشور در اثر تبلیغات مکرر
چنان تخریب و بی اعتبار می شود که مردم کشورها بلحاظ روانی به تنگ می آیند و
مصرانه می خواهند که حمله به آن کشور شر شروع شود و بشریت از شر رئیس مفسد فی
الارض آن نجات یابد.
·
بعد معلوم می شود که طرف نه تنها
تسلیحات اتمی و بیولوژیکی و میکروبیولوژیکی و غیره نداشته، بلکه از فرط بدبختی در
چاهی مخفی شده بوده است.
6
·
خواجه بسان شکنجه گران حرفه ای
ساواک حتی ژست خیرخواهی به خود می گیرد و پدرانه توصیه می کند که صوفی اگر در
میخوارگی اندازه نگه ندارد، مصلحت آن است که فکر میخوارگی را از سر بدر کند.
·
فقط این بیت غزل نیست که به طنز
تهوع آور فئودالی سرشته است.
·
تمامی غزل از همین قرار است:
صوفی
ار باده به اندازه خورد، نوشش باد
ور
نه اندیشه این کار فراموشش باد
آن
که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست
با شاهد مقصود در آغوشش باد
پیر
ما گفت:
«خطا
بر قلم صنع نرفت»
آفرین
بر نظر پاک خطاپوشش باد
شاه
ترکان سخن مدعیان می شنود
شرمی
از مظلمه ی خون سیاووشش باد
گر
چه ـ از کبر ـ سخن با من درویش نگفت
جان
فدای شکرین پسته خاموشش باد
چشمم
از آینه داران خط و خالش گشت
لبم
از بوسه ربایان بر و دوشش باد
نرگس
مست نوازش کن مردم دارش
خون
عاشق به قدح گر بخورد، نوشش باد
به
غلامی تو مشهور جهان شد، حافظ
حلقه
بندگی زلف تو در گوشش باد
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر