۱۳۹۳ مهر ۱۲, شنبه

سیری در خالی بندی های یغما گلروئی (11)


«هنر برای هنر» 
از مجموعه شعر
«گریه‌ های گربه ‌ی خاکستری»
(زخمه 2013)
تحلیلی از شین میم شین
  
نفت یك شبه ملی نشد
اما شاعرانی را می ‌شناسم
كه به چشم برهم زدنی ملی نامیده شدند
اگر چه جهان شان تنها در دایره‌ ی منقلی خلاصه می ‌شد
.

·        در قاموس شاعر جامعه بشری از عناصر چهارگانه زیر تشکیل می یابد:
·        مار
·        کرم
·        ماهی
·        صیاد

الف
·        خود شاعر حداقل در مقیاس ملی (ملت عه هورا) ماری است که به کرم بودن متهم شده است.

ب
·        بقیه شعرا کرم واره اند که به قصد صید به قلاب صیاد بسته می شوند.

ت
·        توده مردم بسان ماهیانی اند که شیفته کرم بسته شده به قلاب اند.

پ
·        عنصر چهارم را صیادان تشکیل می دهند که بی نام و نشان می مانند.
·        صیادان شعرای کرم واره را برای صید ماهیان، یعنی برای فریب توده ها  آلت دست قرار می دهند.
·        تنها عنصری که در این واویلا مصون از فریب صیادان می ماند و به درد صید ماهی نمی خورد، خود شاعر است که اژدهائی است، اگرچه به کرم بودن متهم شده است.

1
·        متهم (کسی که به او اتهامی زده می شود) همیشه و همه جا با متهم (اتهام زننده) دیالک تیکی را تشکیل می دهد:
·        دیالک تیک متهم و متهم را.

·        اکنون سؤال این است که اگر شاعر مار وار به کرم وارگی متهم شده، کدام یک از عناصر سه گانه «جامعه» این اتهام را به شاعر زده است؟ 

2

نفت یك شبه ملی نشد
اما شاعرانی را می ‌شناسم
كه به چشم برهم زدنی ملی نامیده شدند
اگر چه جهان شان تنها در دایره‌ ی منقلی خلاصه می ‌شد
.

·        شاعر در این بند شعر، به معرفی کرم می پردازد.
·        مشخصه اول کرم منقلییت آن است.
·        به عبارت شاعرانه تر، «جهان کرم در دایره منقل خلاصه می شود»، اگرچه یکشبه ملی نامیده شده است.

·        ما برای گذار از عام به منفرد و یا خاص و برای گذار از عالم انتزاعی به عالم مشخص، شعرای منقلی را از نظر می گذرانیم تا با شعرای کرم واره آشنا شویم:

3

·        معروف ترین شاعر منقلی، شهریار بوده است، اگر ولی فقیه را شاعر تلقی نکنیم. 
·        ولی کسی شهریار را شاعر ملی ننامیده است.
·        شهریار را می توان شاعر خرده بورژوائی ـ مذهبی نامید.

4
·        دوست شهریار نیما یوشیج بوده است که به قول شاملو «روزی با نیما سر منقلی دلی از عزای شیره  در آورده است.»
·        (نورالدین سالمی، «بامداد در آینه») (نقل به مضمون)
   
·        نیما هم شاعر ملی نامیده نشده است.
·        نیما پدر شعر نو لقب گرفته است.

5
·        سومین شاعر تریاکی و حتی بمراتب بدتر، هروئینی، احمد شاملو بوده است که ضمنا به قول حریفی خیلی از روشنفکران و شعرای جوان را منقلی که سهل است، هروئینی کرده است.

6
·        چهارمین شاعر معتاد به تریاک نصرت رحمانی بوده است که بلحاظ ایده ئولوژیکی کمترین فرقی با شاملو و شاعر نداشته است.

7
·        اگر شعرای منقلی کرم واره و آلت دست صیادان اند، پس به چه دلیل اژدها خود را به عنوان مرید شاملوی منقلی ـ هروئینی جا می زند و زیر تمثال مبارک او از خویشتن خویش عکس می گیرد؟

 الفرد  نوبل (1833 ـ 1896)
شیمیست و مخترع سوئدی
دارنده 355 پاتنت
مخترع دینامیت
مؤسس جایزه نوبل
عنصر شیمیائی نوبلیوم به نام او ست.

من هم می ‌توانستم حرف‌ هایی به بزرگیِ نوبل بزنم
و آنقدر شاعر بودم كه بتوانم
در كافه ‌های «سیگار ممنوع»  بنشینم
و با ترانه‌ های سوزناك دل از دخترانِ نوجوان ببرم

·        منظور شاعر از مفهوم «حرف هائی به بزرگی نوبل» چیست؟

·        نوبل یکی از علمای علوم طبیعی (شیمی) بوده است و نه هیولائی و یا غولی.

·        منظور شاعر، حتمالا این است که او می توانست حرف های گنده گنده بزند، ولی نمی زند و به حرف های ریزه ریزه قناعت می ورزد.
·        مثلا می گوید که «تمایلی به دختران نوجوان ندارد.»  

7
 من هم می ‌توانستم حرف‌ هایی به بزرگیِ نوبل بزنم

·        ولی در این جمله شاعر، رؤیای خرده بورژوائی سوزان او نعره می کشد:
·        به نصیب بردن جایزه نوبل.

·        حمله او به شبح حزب توده هم به همین دلیل بوده است.

·        شاعر بیشک نابغه نیست، ولی گوشی حسابی دستش آمده که طبقه حاکمه جوایز خود را عمدتا به عمال خود می دهد و آنتی کمونیسم به معنی عملگی طبقه حاکمه است.
·        وقتی زباله نگارانی از قبیل سولژنیتسن و علامه هائی از قبیل عبادی جایزه بگیرند، چرا نباید شاعر عیرانی هم جایزه نوبل به نصیب ببرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر