شیطان در کلیسا
اثری از الفارو سیکوه ئیروز
فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
·
آفریدی خود، تو این شیطان ملعون را
·
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی
·
این تو بودی، این تو بودی، کز یکی شعله
·
دیوی این سان ساختی، در راه بنشاندی
·
مهلتش دادی که تا دنیا به جا باشد
·
با سرانگشتان شومش آتش افروزد
·
لذتی وحشی شود در بستری خاموش
·
بوسه گردد بر لبانی، کز عطش سوزد
·
هر چه زیبا بود بیرحمانه بخشیدی اش
·
شعر شد، فریاد شد، عشق و جوانی شد
·
عطر گل ها شد، به روی دشت ها پاشید
·
رنگ دنیا شد، فریب زندگانی شد
·
موج شد بر دامن مواج رقاصان
·
آتش «می» شد درون خم به جوش آمد
·
آن چنان در جان میخواران خروش افکند
·
تا ز هر ویرانه بانگ نوش نوش آمد
·
نغمه شد در پنجه ی چنگی به خود پیچید
·
لرزه شد بر سینه های سیمگون افتاد
·
خنده شد، دندان مهرویان نمایان کرد
·
عکس ساقی شد، به جام واژگون افتاد
·
سحر آوازش در این شب های ظلمانی
·
هادی گمکرده راهان در بیابان شد
·
بانگ پایش در دل محراب ها رقصید
·
برق چشمانش چراغ رهنوردان شد
·
هر چه زیبا بود، بیرحمانه بخشیدی اش
·
در ره زیباپرستانش رها کردی
·
آنگه از فریادهای خشم و قهر خویش
·
گنبد مینای ما را پر صدا کردی
·
چشم ما لبریز از آن تصویر افسونی
·
ما به پای افتاده در راه سجود تو
·
رنگ خون گیرد دمادم در نظرهامان
·
سرگذشت تیره قوم ثمود تو
·
(ثمود: قومی از اقوام قدیم عرب که ساکن منطقه ای در حدود موصل میان
حجاز و شام بوده اند.
·
صالح پیغمبر از
این قوم بوده و بر طبق روایات، چون آن قوم شتر صالح را پی کردند، عذاب صیحه -
آوازی سخت مدهش در آسمان – بر آنها نازل شد و همگی هلاک شدند ) (فرهنگ واژگان فارسی)
·
خود نشستی تا بر آنها چیره شد آنگاه
·
چون گیاهی، خشک کردی شان ز طوفانی
·
تندباد خشم تو بر قوم لوط آمد
·
سوختی شان، سوختی با برق سوزانی
·
(لوط، پیامبر و پدر آمونیان
و مو آبیان بوده است.
·
زن وی هنگامی که از سدوم بیرون می رفت، چون به پشت سر نگریست، به تندیسی
از نمک تبدیل شد ) (فرهنگ واژگان فارسی)
·
وای از این بازی، از این بازی درد آلود
·
از چه ما را این چنین بازیچه می سازی
·
رشته تسبیح و در دست تو می چرخیم
·
گرم می چرخانی و بیهوده می تازی
·
چشم ما تا در دو چشم زندگی افتاد
·
با خطا ـ این لفظ مبهم ـ آشنا گشتیم
·
تو خطا را آفریدی، او به خود جنبید
·
تاخت بر ما، عاقبت نفس خطا گشتیم
·
گر تو با ما بودی و لطف تو با ما بود
·
هیچ شیطان را به ما مهری و راهی بود؟
·
هیچ در این روح طغیان کرده ی عاصی
·
ز او نشانی بود، یا آوای پایی بود؟
·
تو من و ما را پیاپی می کشی در گود
·
تا بگویی می توانی این چنین باشی
·
تا من و ما جلوه گاه قدرتت باشیم
·
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
·
چیست این شیطان از درگاه ها رانده
·
در سرای خامش ما میهمان مانده؟
·
بر اثیر پیکر سوزنده اش دستی
·
عطر لذت های دنیا را بیافشانده
·
چیست او جز آنچه تو می خواستی باشد
·
تیره روحی، تیره جانی، تیره بینایی
·
تیره لبخندی بر آن لب های بی لبخند
·
تیره آغازی، خدایا، تیره پایانی
·
میل او کی مایه ی این هستی تلخ است؟
·
رأی او را کی از او در کار پرسیدی؟
·
گر رهایش کرده بودی تا به خود باشد
·
هرگز از او در جهان نقشی نمی دیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر