۱۳۹۳ فروردین ۲۶, سه‌شنبه

سیری در گلستان سعدی (114)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت یازدهم
(گلستان با ب اول، ص 30) 
تحلیلی از شین میم شین

ظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم:
«این فتنه است، خوابش برده، به!

و آن که خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان «بد زندگان»ی مرده، به!» 

·        معنی تحت اللفظی:
·        یک روز به هنگام ظهر، ظالمی را دیدم که خوابیده است.
·        با خود گفتم:
·        «این مظهر شر است و بهتر هم همین است که بخوابد.
·        زنده های بد که خواب شان بهتر از بیداری شان است، همان بهتر که بمیرند.»

1
·        سعدی در این شعر،  بشریت را به دو طبقه خیر و شر تقسیم بندی می کند و حکم خواب و حتی اعدام فی الفور شر (بد زنده های)  کذائی را صادر می کند.
·        تئوری اجتماعی شبه فاشیستی ئی که سعدی و بعدها حافظ نمایندگی می کنند، همان تئوری اجتماعی است که ما تحت عنوان «تئوری شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد» مورد بررسی عمیقتر قرار داده ایم.

2
·        این تئوری منشاء تئولوژیکی و مذهبی دارد و در قرآن و دیگر کتب مقدس تحت عنوان دوئالیسم خیر و شر (هابیل و قابیل به مثابه مظاهر آغازین خیر مطلق و شر مطلق)  مطرح می شود.

3
·        این همان دوئالیسم هابیل و قابیل کذائی است که شاملو و دیگر نویسنده ها و شعرای هپیلی هپو، بی شعور و خردستیز رواج وسیع داده اند و کماکان رواج می دهند.

4

·        دوئالیسم خیر و شر در فلسفه بورژوائی واپسین به سردمداری  شوپنهاور و نیچه و بعدها اراذل و اوباش دیگر از قبیل هایدگر و  یاسپرس و غیره در پوششی فلسفی به عنوان دوئالیسم ابربشر و آشغالبشر استه تیزه، «استدلال» و «اثبات» می شود و زمینه فکری و  معنوی لازم برای جنایات وحشت انگیز فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم، راسیسم، آپارتهاید و امپریالیسم فراهم می آورد.

5

·        فوندامنتالیسم های رنگارنگ از واتیکان تا جماران و طالبان و غیره نیز سر در آخور همین دوئالیسم خیر و شر دارند و وجه مشترک همه آنها تقسیم بندی سوبژکتیف و دلبخواهی بشریت به مظاهر خیر و مظاهر شر   است.
·        تنها تفاوتی که میان همه این نمایندگان وجود دارد، در فرم استدلال آنها ست:

الف
·        یکی دلیل دوئالیسم عینی میان خیر و شر را الهی می داند.
·        بدین طریق و ترفند باعث و بانی خیر و شر در جامعه و جهان، خود خدا و مصلحت الهی جا زده می شود.

ب
·        به زبان دیگر، خیر و شر اجتماع زدائی می شود.
·        یعنی منشاء خیر و شر نه در جامعه بشری، نه در مناسبات تولیدی، نه در شرایط عینی زیست، بلکه در اراده ماورای بشری، ماورای طبیعی و ماورای اجتماعی الهی تصور می شود.

ت
·        به همین دلیل است که ما بدان نام تئوری «بنیاد نیک و بد» می دهیم.
·        در قاموس نمایندگان این دوئالیسم خیر و شر، نیکی و بدی انسان ها مادر زادی، لدنی، جبلی، ازلی، ابدی، تغییرناپذیر و چاره ناپذیر است.
·        به زبان سعدی:
تربیت نا اهل را
چون گردکان در گنبد است.

پ
·        وحشت انگیزی این تئوری شبه فاشیستی وقتی عیان می گردد که نمایندگان این تئوری به قدرت برسند و یا وسایل لازم برای عملی کردن تئوری خود را داشته باشند.

 ث

·        با مسموم کردن مردم به سم این تئوری بوده که غزوات خونین محمد و قتل عام وحشتناک دگراندیشان در صدر اسلام صورت گرفته است.
·        اینکه امیر مؤمنین در یک شب، هزار نفر دگراندیش را گردن می زند و شطی از خون به راه می اندازد، ببرکت ایمان خارائین به صحت این تئوری فاشیستی است.

ج
·        همه جنگ های مذهبی نیز ببرکت مسموم کردن مؤمنین یهودی، مسیحی، مسلمان و غیره به زهر این تئوری بوده است.

ح
تندیس یادبود اعدام کودکان در چکوسلواکی 
بدست فاشیسم آلمانی

·        اینکه فاشیسم آلمانی (ناسیونال ـ سوسیالیسم) با حمایت وسیع مردم (به استثنای بخش آگاه طبقه کارگر و حزب کمونیست) 6 میلیون نفر را در کوره های آدم سوزی خاکستر می کند و 60 میلیون نفر را در خارج شقه شقه می کند، اینکه میلیتاریسم ژاپن شهرها و روستاهای چین را با بمب های میکروبی وحشتناک به آزمایشگاهی برای عملیات بمراتب مرگبارتر بعدی بدل می کند، اینکه در اندونزی یک میلیون کمونیست معصوم و بی گناه با قمه و قداره شقه شقه می شوند، بر پایه باور به همین دوئالیسم فاشیستی در نهایت سهولت و آسودگی وجدان انجام می یابد.

خ
·        قتل های زنجیره ای و مستور و آشکار در جمهوری فوندامنتالیستی اسلامی و ترور کور فوندامنتالیسم سنی (القاعده و باندهای آدمکش دیگر) بر اساس همین تئوری بنیاد خیر و شر (هابیل و قابیل) تئوریزه، توجیه، سازماندهی و عملی می شوند.

د
·        طنز روزگار این است که ببرکت تئوری فاشیستی ماهیتا واحدی بشریت بی رحمانه ترور و نیست و نابود می گردد: 
·        مثلا مردم همان آلمان فاشیستی که تحت تأثیر تئوری راسیستی و دوئالیستی شوپنهاور و نیچه و بقیه به کشتار دگراندیشان پرداخته، مورد حمله بمب های فسفوری وحشتناک امپریالیسم انگلیس و  امریکا قرار می گیرد و در مدت کوتاهی در اواخر جنگ جهانی دوم، بخش اعظم کشور آلمان به ویرانه و گورستانی وسیع بدل می شود.
·        رئیس جمهور امریکا حتی سودای عقیم کردن جمعیت آلمان را به مثابه مظاهر شر مادر زاد تربیت ناپذیر در سر می پرورد.

ذ

·        مثال دیگر از ایران:
·        همان پان ایرانیسم تحت رهبری فروهر، که ببرکت تئوری راسیستی ـ فاشیستی به ضرب و شتم و سرکوب توده ای های پابرهنه و «بی همه چیز» می پرداخت، خود و همسرش بدست نمایندگان ماهیتا همان تئوری شبه فاشیستی البته در لفافه مذهبی ـ فوندامنتالیستی ـ شیعی با قساوت حیرت انگیزی قصابی می شود.

ر

·        وقتی شاملو می سراید:

من بامداد نخستین و آخرینم
هابیلم من
بر سکوی تحقیر
شرف کیهانم من
تازیانه خورده خویش
که آتش سیاه اندوهم دوزخ را
از بضاعت ناچیزش شرمسار می کند.

·        نیز همین دوئالیسم هابیل و قابیل را تبلیغ می کند.
·        شاملو نه فقط در این شعر، بلکه در اشعار دیگر نیز با هارت و پورت تام و تمام همین دوئالیسم مذهبی خیر و شر را عربده می کشد و از طرف اعضای بی شرم و بی حیای طبقات اجتماعی واپسین احسنت و هورا درو می کند.

6
·        وقتی از ضرورت مبارزه ایدئولوژیکی سخن می رود، وقتی ضرورت مبرم روشنگری علمی و انقلابی گوشزد می شود، وقتی تحلیل دیالک تیکی میراث فکری و فرهنگی بشری انجام می گیرد، به دلیل همین تجارب تلختر از زهر است.

·        تئوری خرافی و ارتجاعی نیز به محض نفوذ در توده به قوه مادی بدل می شود و می تواند در غیاب روشنگری علمی و انقلابی به فاجعه ای مهیب منجر شود.

·        به همین  دلیل حکیم مارکسیست ـ لنینیست معاصر ـ ورنر سپمن ـ با صراحت تام و تمام اعلام می دارد که «برای روشنگری آلترناتیو و بدیلی وجود ندارد.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر