۱۳۹۳ اردیبهشت ۵, جمعه

استالینیسم (25)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری

فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی

بخش اول
پراتیک قدرت (حکومت) 

عرصه دوم
رابطه «پیشاهنگ» پرولتری با «متحدین» اجتماعی

عرصه دوم بروز تضاد

1
·        گرایش احزاب کمونیستی در داخل جنبش های اجتماعی کشورهای دیگرعبارت بود از قبضه بی واسطه رهبری مبارزه.
2
·        رهبری این احزاب، بدین طریق (اغلب در وابستگی وخیم بر نوسانات مبارزات درونی در حزب کمونیست اتحاد شوروی و به پیروی فاجعه بار از رهنمودهای مرکزی انترناسیونال کمونیستی در مسکو)، مبارزه آنهاعلیه رهبری سوسیال ـ دموکراسی، علیه تروتسکیست ها و غیره را حتی بعدها ادامه می دادند، آنسان که گوئی، دیکتاتوری فاشیستی دنبال شان کرده و عنقریب مغلوب شان خواهد ساخت.

·        (این جریانات را اغلب با جریانات جاری در جبهه جمهوری خواهان به هنگام جنگ داخلی اسپانیا مورد مقایسه قرار می دهند.)

3
·        استالینیسم ـ اما ـ در داخل جنبش جهانی کمونیستی، کاملا غالب نشد.

4
 گئورگی دیمیتروف (1882 ـ 1949)
رهبر کمینترن (1935 ـ 1943)
رئیس جمهور بلغارستان از سال 1946 
واضع «تز دیمتروف»

·        شخصیت هائی از قبیل توگلیاتی و دیمیتروف در انترناسیونال سوم نیز از سردمداران سیاسی بوده اند که مخالف خود منزوی سازی احزاب کمونیستی بوده اند.

5
·        کنگره جهانی هفتم انترناسیونال سوم (1935 میلادی) که سیاست جبهه ملی را تصویب و به راه می اندازد، در واقع به معنی شکافی در استالینیسم بوده است.

6
·        اخیرا اعلامیه احزاب کمونیستی ـ کارگری (مسکو 1960 میلادی) بار دیگر تصریح کرده که در همکاری با گروه های اجتماعی دیگر، رهبری جنبش، در صورت مخالفت متحدین، نباید با نمایندگان سوسیالیسم باشد.
·        (ص 108) 
عرصه سوم بروز تضاد

1
·        در جمهوری های خلقی اروپای شرقی و آسیا که بعد از جنگ جهانی دوم تشکیل می یابند، احزاب مارکسیستی حاکم با وظیفه تبدیل نوع دیکتاتوری خالص پرولتاریای (شهر و روستا) به یک «دیکتاتوری دموکراتیک خلقی» (مائوتسه تونگ)، یعنی دیکتاتوری پرولتاریا و «متحدین» آن از اقشار اجتماعی دیگر (که قسما در مبارزه دفاع ملی در جنگ جهانی دوم تشکیل می شوند) مواجه می شوند.

2
·        این پدیده، بلحاظ سیاسی، به معنی ضرورت همکاری صادقانه در یک سیستم چند حزبی و بلحاظ اقتصادی، به معنی ملاحظه ضرورت های زیر بوده است:

الف
·        ضرورت امکان پذیر ساختن صادقانه مالکیت کوچک و متوسط.

ب
·        ضرورت تحقق برنامه سوسیالیستی زمان بندی شده عمومی.

ت
·        ضرورت توسل به وسایل اقناع در اجرای اقدامات ساختاری ضرور.

3
·        احزاب مارکسیستی ـ از این رو ـ با وظایف نوینی مواجه می شوند که اتحاد شوروی ـ بیشک ـ نمی توانست سرمشق خوبی باشد.
4
·        این امر اما موجب پیدایش رابطه تضادمندی در میان اعضای اردوگاه سوسیالیستی می گردد.

5
·        اتحاد شوروی به عنوان قدرت رهبری، در دوران استالین، از سوئی (حداقل در مورد کشورهای اروپای شرقی) می بیند که شرایط جدید بنا بر درک جدیدی از راه «ملی» خاص به سوسیالیسم منجر می شود، ولی ضمنا نگران آن بوده، که نکند «راه خاص» به «آماج های خاص» منتهی شود.
6
·        از این رو، راه اتحاد شوروی می بایستی ـ حتی الامکان، حتی در موارد منفرد ـ همواره به عنوان سرمشق و معیار تلقی شود.

7



·        «راه خاص» که تیتو در یوگوسلاوی در پیش می گیرد، در زمان حیات استالین، با مخالفت خشم آگینی مواجه می شود.

8
·        شرایط خاص «دموکراسی های خلقی» ـ اما از سوی دیگر ـ برای قدرت رهبری اردوگاه که بمثابه پاسدار سیستم سوسیالیستی، با سوء ظن ناظر حوادث بوده، راه های جدیدی را برای نزدیک شدن به آماج مشترک عرضه می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر