۱۳۹۳ فروردین ۳۱, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (466)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
اعظم
سهراب سپهری
من به دشت اندوه
من به باغ عرفان
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پله ی مذهب بالا.
تا ته کوچه ی شک،
تا هوای خنک استغنا،
تا شب خیس محبت رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت
تا سکوت خواهش
تا صدای پر تنهایی
پایان
 
تحلیلی از گاف سنگزاد

جهان

سهراب زنده نماند تا بیشتر بداند که "عرفان" مانند یک سکت انحرافی در درون اسلام بوده است.
بیشتر شاعران گذشته در چند قرن تسلط اسلامی، مجیز گویان اسلام و گزمه فرهنگ آن بوده اند.
زمان آن رسیده که این واقعیت را بدون تعصب بپذیریم.

·        نظر جهان اگرچه در مجموع نادرست نیست، ولی نادقیق و ناقص است.

1

·        اولا عرفان خاص اسلام نیست.
·        همه ادیان آسمانی عرفان خاص خود را به همراه و یا به دنبال آورده اند.

·        مراجعه کنید به عرفان ـ فرمی از خردستیزی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
·        ثانیا عرفان گرایشی همگون، یکدست، یکپارچه و عاری از تضاد، تناقض و دوگانگی نبوده است:

3

·        عرفان به عنوان مثال در قرون وسطی فئودالی گرایشی انقلابی و ضد فئودالی (ضد کلیسا و مسجد و روحانیت) بوده است.
·        شاید بتوان گفت که عرفان در قرون وسطی فئودالی نماینده نطفه ای منافع طبقه متوسط (بورژوازی مترقی آغازین) بوده است.   

4

·        عرفان اما در عین حال، گرایش فکری ایراسیونالیستی (خردستیز) بوده است.
·        عرفا دشمن سرسخت عقل اندیشنده بوده اند و از «چوبین بودن پای استدلالیان» (مولوی) دم زده اند.    

5

·        عرفا اما ضمنا به مبارزه زیر زمینی مخفی مخوفی دست می زده اند و بسان خوره ستون فقرات ایدئولوژی فئودالی ـ روحانی را از درون جویده اند و پوک ساخته اند.
·        به همین دلیل در آثار شعرای وابسته به طبقه حاکمه فئودالی (سعدی و بعدها حافظ) برخورد دوگانه ای با عرفان و عرفا به چشم می خورد: 

6

·        شعرای وابسته به طبقه حاکمه، عرفان انقلابی را با بی رحمی و آشتی ناپذیری تام و تمام می کوبند.
·        سعدی حتی میان اهل طریقت و عرفان تفرقه افکنی می کند.

گفتم:
«میان عالم و عابد چه فرق بود،
تا انتخاب کردی از آن این فریق را؟»
گفت:
«آن گلیم خویش بدر می برد ز موج
و این سعی می کند که بگیرد غریق را»

·        سعدی در این حکایت گلستان ماجرای توبه عارفی در خانقاهی و آمدن او به جبهه طبقه حاکمه فئودالی را تشریح، توجیه و تئوریزه می کند:
·        بزعم سعدی کذاب، عرفا مشتی خودخواه و اگوئیست اند، ولی نمایندگان طبقه حاکمه فئودالی از قبیل سعدی و حافظ و غیره عالم اند و در فکر نجات مردم اند.

7
·        حافظ همین تئوری ضد انقلابی و ضد عرفانی سعدی را به خدمت می گیرد و بلحاظ فرم بدان پر و بال می دهد.
·        سراسر دیوان حافظ جز حمله بی رحمانه و بی شرمانه بر ضد عرفان انقلابی نیست.
·        ریا و تزویر و  مکر و حقه بازی و الحاد و اگوئیسم و غیره که حافظ به عرفا تحت عناوین زاهد و ناصح و غیره نسبت می دهد، به دلیل فعالیت اوپوزیسیونی مخفی مخوف اهل طریقت و عرفان بوده است.
·        حافظ اما ساز و برگ تئوریکی ضد عرفانی خود را از سعدی به عاریه گرفته است.
·        ما هنوز در فلسفه حافظ به اندیشه ای برنخورده ایم که سعدی نمایندگی نکرده باشد.

8
·        دوگانگی عرفان اما سبب می شود که طبقه حاکمه (و شعرای وابسته به طبقه حاکمه مثلا سعدی و حافظ) بخشی از تعالیم عرفان را یعنی ایراسیونالیسم (خردستیزی) عرفان را بپذیرند و بدان پر و بال دهند، ضمن اینکه گشتاورهای اجتماعی و انقلابی ـ بورژوائی عرفان را می کوبند.
·        سعدی همه جا برای اثبات وجود خدا دست به دامن تئوری های ایراسیونالیستی عرفان می شود.
·        تئوری شناخت از ریشه ارتجاعی حافظ نیز ساز و برگ نظری خود را از ایراسیونالیسم عرفان برگرفته است.   

9

·        دیری است که هم امپریالیسم و هم فوندامنتالیسم عرفان را وسیعا به خدمت گرفته اند و مد روزش کرده اند.
·        اگر کسی به تبلیغات امپریالیستی در همه عرصه ها از کالا تا مد، از فیلم تا سکس نظر کند، در هر قدم به واژه فریبای «میستیک» (عرفان) برخورد خواهد کرد.

10
·        روحانیت ارتجاعی شیعه هم مناسبات تنگاتنگی با عرفان دارد.
·        خمینی خود را عارف تلقی می کند و شاید هم اشعار عرفانی معینی سروده باشد.

11

·        طنز تهوع آور تاریخ کشور ما اما این است که هم اکنون در ایران عرفان دوباره مد شده و عرفای مدرن تحت عناوین مختلف، حتی پرچم «اوپوزیسیونی» بر ضد طبقه حاکمه برافراشته اند و مورد سرکوب بی رحمانه قرار گرفته    اند.

12

·        ضمنا ایده ها و اندیشه های عرفانی در چپ توخالی و قلابی ایران نیز رخنه عمیق داشته است:
·        در تئوری امیر پرویز پویان (طلبه سابق حوزه علمیه) متدئولوژی عرفان عربده می کشد که به صورت جزوه   «رد تئوری بقا» منتشر شده بود.
·        و یا در جزوه مسعود احمد زاده تحت عنوان «جنگ مسلحانه ـ هم استراتژی و هم تاکتیک»
·        و یا حتی در نظرات شلم شوربای به آذین واپسین که ما تحت عنوان «سیری در جهان بینی به آذین» مورد تحلیل قرار داده ایم.

·        اما حق در مجموع با جهان است:
·        عرفان گرایشی ایراسیونالیستی (خردستیز) و نتیجتا ارتجاعی است و مبارزه بر ضد آن یکی از وظایف مهم طرفداران خرد، خلق و پیشرفت اجتماعی است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر