۱۳۹۳ اردیبهشت ۹, سه‌شنبه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (8)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین

نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند
بی خبر از کوچ دردآلود انسان ها

دست مرموزی مرا چون زورقی لرزان
می کشد ـ پارو زنان ـ در کام طوفان ها

·        معنی تحت اللفظی:
·        در نیمه های شب، گهواره ها به آرامی تکان می خورند و کسی از هجرت دردآلود آدم ها خبر ندارد.
·        اما مرا ـ بسان زورقی ـ همچنان و هنوز هم دستی ـ پارو زنان ـ به کام توفان ها می راند.

·        فروغ در این دو بیت هم از درد انسان ها بطور کلی پرده برمی دارد و هم از درد خویشتن خویش.

1
نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند
بی خبر از کوچ درد آلود انسان ها

·        انسان ها شباهنگام یا در چنگ تضادهای چرکین تجربه کرده در طول روز، دچار بی خوابی ویرانگر اند و یا در عالم خواب کابوس تضادهای یادشده را و تضادهای احتمالی آتی را مرور می کنند.
·        منظور فروغ از مفهوم «کوچ دردآلود انسان ها»، احتمالا چیزی از این دست است.

2
باز هم دستی مرا چون زورقی لرزان
می کشد ـ پارو زنان ـ در کام طوفان ها

·        فروغ اکنون از انسان ها به خویشتن، از کل به جزء، از عام به منفرد (خاص) می رسد.
·        خود همین برخورد فروغ فی نفسه هم رئالیستی، هم علمی و هم هومانیستی است.
·        فروغ خود را در پیوند با بشریت می بیند، به مثابه جزئی از کلی غول آسا، به مثابه فردی از جامعه و جهانی.
·        می توان گفت که فروغ در این دو بیت چندین شناخت افزار دیالک تیکی را بسط و تعمیم می دهد:

الف
·         او اولا دیالک تیک منفرد (خاص) و عام را به شکل دیالک تیک خود و انسان ها (بشریت) بسط و تعمیم می دهد.

ب
·        ثانیا دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک انسان و هستی بسط و تعمیم می دهد.

ت
·        ثالثا دیالک تیک انسان و هستی را به شکل دیالک تیک زورق و دریای توفان زا بسط و تعمیم می دهد.

·        همه این شناخت افزارها به انعکاس هرچه بهتر و ژرفتر رابطه انسان و هستی کمک می کنند.

چهره هایی در نگاهم سخت بیگانه
خانه هایی بر فرازش اشک اخترها

وحشت زندان و برق حلقه ی زنجیر
داستان هایی ز لطف ایزد یکتا

·        معنی تحت اللفظی:
·        چهره هائی در نظرم مجسم می شوند که همه بیگانه اند و خانه هائی در نظرم تجسم می یابند که اخترها بر فراز شان به قطره های اشک می مانند.
·        به وحشت زندان می اندیشم، به برق حلقه های زنجیر و به داستان هائی از الطاف الهی.

·        فروغ در این دو بیت شعر، عناصر دو بیت پیشین را از صراحت می گذراند:

1
·        او از خانه های توسری خورده و نکبت بار پرده برمی دارد که سکنه ی آسمان انگار به حال شان می گریند.
·        این خانه ها همان خانه هائی اند که در درون شان گهواره زندگی به آرامی می جنبد.

2
·        فروغ ضمنا رابطه خود با دیگر انسان ها را از صراحت می گذراند و از بیگانگی فی مابین پرده برمی دارد.
·        این تصور بیگانگی فروغ نسبت به همنوعان خویش در اشعار دیگر او نیز تبیین می یابد.
·        فروغ به دلایلی نمی تواند با محیط پیرامون خود خوگر شود.
·        احساس بیگانگی عمیقی نسبت بدان دارد.
·        این دلایل باید در روند تحلیل اشعار و آثار فروغ کشف شوند.

3
·        فروغ در این دو بیت از وضع و حال اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف (عقیدتی، فکری، معرفتی) مردم (سکنه خانه ها) پرده برمی دارد.
·        زندگی مردم بلحاظ عینی نکبت بار است و بلحاظ ذهنی آمیزه ای است از دهشت دوزخ و الطاف الهی.

4
وحشت زندان و برق حلقه ی زنجیر
داستان هایی ز لطف ایزد یکتا

·        می توان گفت که فروغ در این بیت، خدا را به مثابه دیالک تیک قهر  و مهر، جلاد و فرشته تصور و تصویر می کند.
·        خدای نظام برده داری نیز جز این نیست.
·        خدای اسلام ـ به مثابه خدای فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی  برده داری ـ انعکاس آسمانی ـ انتزاعی برده داران زمینی است که به قول سعدی خردستیز اند و حساب و کتاب سرشان نمی شود:
·        «به دشنامی خلعت می بخشند و به سلامی گردن می زنند.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر