۱۳۹۳ فروردین ۲۹, جمعه

سیری در گلستان سعدی (115)

سعدی شیرازی 
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت یازدهم 
(گلستان با ب اول، ص 30)  
تحلیلی از شین میم شین

یکی از ملوک بی انصاف، پارسائی را پرسید، که
از عبادت ها کدام فاضلتر است؟ 
گفت: 
«تو را خواب نیمروز، 
تا در آن یک نفس، خلق را نیازاری!» 

ظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم: 
«این فتنه است، خوابش برده، به!
و آن که خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بدزندگانی مرده، به!»  
پایان

·        در زمان سعدی قشر اجتماعی کوچکی بسر می برد که ظاهرا از اعتبار معنوی پهناوری برخوردار است و حتی هراسی از افشای ماهیت وابستگان به طبقه حاکمه به خود راه نمی دهد.

1
·        سعدی این قشر اجتماعی را تحت عناوین مختلفی از قبیل «درویش مستجاب الدعوه»، «پارسا»، «موحد»، «صاحبدل» و غیره نام می برد.

2

·        افراد این قشر اجتماعی حتی جان بر سر حقیقت می نهند.
·        همانطور که در بخش پیشین اشاره رفت، این قشر اجتماعی ایدئولوگ های طبقه حاکمه اند.
·        انتونیو گرامشی هم از روشنفکران ارگانیک طبقه نام می برد که خود بی تردید یکی از آنها بوده است:
·        مارکس و انگلس و لنین و روزا و لیبکنشت و هونکر و گرامشی و کسرائی و ارانی و شهبازی و لاهوتی و غیره نیز روشنفکران ارگانیک طبقه کارگر بوده اند

3
·        سعدی در این حکایت، ظلم را به مثابه صفتی فردی تلقی می کند و لذا برای دارنده آن خواب نیمروز و یا مرگ تجویز می کند.

4
·        سعدی بنا بر تئوری گوهر و بنیاد خود، ستمگری، ترشروئی، خوشخوئی و غیره را پدیده های طبیعی، مادرزادی، جبلی و بنیادی تلقی می کند.
·        او برای خوی و خصلت و کردار و رفتار انسان ها علت اجتماعی و مادی نمی شناسد و به اکتسابی بودن آنها واقف نیست.

5
·        تئوری اجتماعی ارتجاعی و باطل سعدی (و بعدها حافظ) از جبرگرائی (دترمینیسم ایدئالیستی)  او نشئت می گیرد.
·        سعدی دیالک تیک جبر و اختیار را از هم می گسلد، اختیار را دور می اندازد و جبر را مطلق می کند.
·        بدین طریق انسان بی اختیار و هیچکاره تلقی می شود و آن می کند که بنا بر جزم موسوم به «مشیت الهی»  باید بکند.

6
·        در قاموس سعدی و حافظ و غیره، ظلم علت و منشاء فردی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی و اقتصادی ندارد و لذا ظالم را نمی توان اصلاح کرد.
·        ظالم در فلسفه اجتماعی سعدی و حافظ و غیره به طور جبلی و ذاتی ظالم است.

7
·        و لذا ظالم را یا باید بیهوش کرد و یا کشت و مردم را و حتی خودش را از شرش خلاص کرد.

8
·        اکنون هفتصد سال پس از مرگ سعدی همین ایدئولوژی نه تنها نمایندگی، بلکه عملی می شود.
·        دیری است که هر مخالف سیاسی، هر قاچاقچی، هر خطاکار بزرگ و کوچک به آسانی آب خوردن اعدام می شود.

9
·        طبقه اجتماعی جاهل، خرافی و خردستیز اگر به قدرت سیاسی دست یابد و اهرم های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به دست گیرد، ایده های باطل، عالم ذهن را ترک می گویند، خارجی می شوند، مادیت می یابند و فجایع وحشت انگیزی را بند از پای برمی دارند که عرق شرم بر پیشانی نسل های آتی می نشاند.

10

·        جزم «مشیت الهی» در فلسفه اجتماعی سعدی و حافظ و خمینی و  خامنه ای و بن لادن و غیره نظریه ای غلط و نادرست و ضد هومانیستی و زیانبار و ارتجاعی است.
·        نه انسان هیچکاره است و نه صفات، اعمال، افکار و رفتار انسان ها بی علت، سوبژکتیف و خداخواسته اند.

11
·        اگر پادشاهی و خانی و یا ولی فقیهی خون می ریزد، توده مولد را تحت سرکوب و ستم قرار می دهد، علل اجتماعی، واقعی، اقتصادی و فرهنگی دارد که باید در هر مورد مشخص مورد بررسی و ریشه یابی قرار گیرد و راه حل در خور برای آن ارائه داده شود.   

12
·        این نظریه باطل و غیرعلمی که سعدی حتی در مورد ملوک و پادشاهان ظالم مطرح می کند، در عمل توجیه تئوریکی لازم برای اعدام زحمتکشان به تنگ آمده فراهم می آورد که دیگر حاضر به تحمل استثمار و ستم نیستند.

13
·        طبقه حاکمه نیز به اهمیت عملی این تئوری طبقاتی واقف است و در هر فرصتی برای تحکیم موقعیت خویش از آن استفاده می کند.

14
·        این نظریه فئودالی سعدی همچنان از اعتبار و فعلیت کماکان خود برخوردار است و جامعه نسبت به مرگ اعضای خود بی تفاوتی خارق العاده ای از خود نشان می دهد.

15
·        روشنگران انقلابی دیالک تیک وسیله و هدف را حتی یک لحظه از نظر دور نمی دارند.

·        برای نیل به اهداف و آماج های هومانیستی (انسانگرایانه) و والا هر وسیله ای را نباید به خدمت گرفت.
·        برای نیل به اهداف و آماج های هومانیستی و والا به وسایل هومانیستی و والا نیاز است.

·        به کار بردن وسایل ضد هومانیستی از قبیل اعدام و سرکوب و ضرب و شتم برای نیل به اهداف انسانی و انقلابی عواقب منفی و زیانبار درازمدتی به دنبال می آورد و به امر پیشرفت اجتماعی لطمات غیرقابل جبران و فاجعه بار وارد می سازد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر