۱۳۹۳ اردیبهشت ۱, دوشنبه

سیری در شعری از محمد خلیلی (6)


زمینی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
محمد خلیلی
تحلیلی از شین میم شین
      
همین قدر که
بشنوی
این صدا ها از کجا ست
همین قدر که
بدانی
این رودخانه ها به کجا می رسند
آرام می گیری

·        شاعر در این بند آغازین شعر، مخاطب آشفته، پریشان، مردد، متزلزل و نا آرام خود را به شیوه خاص خود «تسکین» می دهد، بی آنکه تسکین دهد.

·        به چه دلیل ما به این استنباط می رسیم؟

1
همین قدر که
بشنوی
این صدا ها از کجا ست
همین قدر که
بدانی
این رودخانه ها به کجا می رسند
آرام می گیری

·        دلیل ما این است که شاعر نه در سنت سنتی رایج در جامعه و جهان خویش، بلکه به طرز طراز نوینی تزلزل و تردید و پریشانی و نا آرامی مخاطب خود را به چالش می کشد:

الف
·        او بسان  آخوندجماعت به اشاعه ی امید کاذب به رحمت کاذب الهی نمی پردازد و مخاطب پریشان خود را با مسکن خرافه مسموم و نهایتا ـ موقتا ـ آرام نمی سازد.

ب
·        او در سنت وعاظ ایدئولوژیکی طبقات اجتماعی بی فردا، مشتی ضرب المثل و پندیات و جملات و ابیات کلی، انتزاعی و بلحاظ فرم فریبا تحویل مخاطب خویش نمی دهد و خود را از شر او و پریشانی درونی و برونی او خلاص نمی کند.

ت
·        او بسان علامه های همه چیز دان از سر تا پا نادان، مشتی هارت و پورت نیهلیستی، شبه فاشیستی، جهل آمیز و یأس آور کف دست مخاطب خود نمی نهد، به مهلکه ی آوانتوریسم  نمی فرستد تا بعد مرثیه ای بلند بالا در مرگش بسراید و به نان و آب طبقاتی و ایدئولوژیکی خود برسد.

2
همین قدر که
بشنوی
این صدا ها از کجا ست
همین قدر که
بدانی
این رودخانه ها به کجا می رسند
آرام می گیری

·        شاعر در سنت حکیم خردگرای طوس به مخاطب پریشان خود خوداندیشی می آموزد و بهترین شیوه خوداندیشی را در تاریخی اندیشی می داند.

·        منظور از مفهوم «تاریخی اندیشی» چیست؟

3
·        تاریخی اندیشی یعنی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی طبیعی و یا اجتماعی را در داربست تاریخی آنها، در تاریخیت آنها، در رودخانه وارگی آنها دیدن.
·        به عبارت دقیق تر در دیالک تیکیت آنها (در داربست دیالک تیکی آنها) دیدن.

4
همین قدر که
بشنوی
این صدا ها از کجا ست
همین قدر که
بدانی
این رودخانه ها به کجا می رسند
آرام می گیری

·        رهنمود شاعر بی هارت و پورت و بی ادعا صریح و روشن است:
·        چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی همه از دم رودخانه وار اند.
·        جاری همیشه اند.
·        در شدن مدام اند.
·        برای غلبه بر تردید، دو دلی، پریشانی و سرگردانی باید به شناخت آنها خطر کرد.
·        برای شناخت آنها باید به راه افتاد.
·        برای رهیابی باید به نشانه های راه توجه اکید داشت.
·        نشانه های راه شناخت هر پدیده و هر چیزی از خود آن چیز نشئت می گیرند:
·        هر پدیده و هر چیزی صدائی، اثری، علامتی، سیگنالی، نشان و نشانه ای می فرستد.

5
همین قدر که
بشنوی
این صدا ها از کجا ست
همین قدر که
بدانی
این رودخانه ها به کجا می رسند
آرام می گیری

·        همینقدر که بدانی نشانه از کجاست، همینقدر که به دیالک تیک آغاز و فرجام هر پدیده و هر چیز پی ببری، همینقدر که هر پدیده و هر چیز را در تاریخیت آن دریابی، آرام می گیری.

·        آرامش خاطر در شناخت محیط پیرامون خویش است.

·        به هیچ طریق و ترفندی نمی توان به شاعر ژرف اندیش حق نداد.
·        چون منشاء بخش اعظم اختلالات فکری، روحی و روانی در جهل به چند و چون چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی طبیعی و اجتماعی است.
·        منشاء سوبژکتیف خرافه و دین جهل بشر به پدیده های طبیعی و اجتماعی بوده است.
·        خرافه و دینی که بعدا نقش مسکن به عهده گرفته اند و در روند تسکین هم به باز تولید خود و هم به تحکیم و تعمیق ریشه های خود نایل آمده اند و به دیالک تیک آه و افیون بدل شده اند.

·        مرددتر، متزلزل تر، پریشان تر، نگران تر، سرگردان تر و نا آرام تر از جماعت جاهل چشم روزگار به خود ندیده است.
·        خرد پیش شرط ضرور برای غلبه بر تردید، تزلزل، دلهره، اضطراب، سرگردانی و پریشانی فکری و روحی و روانی است.

6
همین قدر که
بشنوی
این صدا ها از کجا ست
همین قدر که
بدانی
این رودخانه ها به کجا می رسند
آرام می گیری

·        خود ویژگی پداگوژِیکی (آموزشی ـ پرورشی ـ تربیتی) ستایش انگیز شاعر اما در این است که او از مخاطب خود، نوچه و نوکر و دنباله رو و بله قربان گو نمی سازد.

·        مخاطب شاعر باید خود به برکت گوش خود صداها را بشنود و به برکت هوش و جنب و جوش خود به منشاء و خاستگاه صداها (نشانه ها) پی ببرد، به رودخانه چیزها و پدیده ها دست یابد و به برکت فهم و فراست و دانش حسی، عقلی، تجربی و نظری خود به آغاز و فرجام (تاریخ)  رودخانه چیزها و پدیده ها وقوف حاصل کند.

·        اینها همه به معنی گذر از خوداندیشی به خودمختاری است.
·        اینها همه به معنی تربیت انسان خوداندیش خودمختار است.

·        خودمختاری هم نتیجه استقلال نظری و عملی است و هم به معنی کسب و  حفظ و توسعه استقلال نظری و عملی است.

·        ندرت و کمیابی بینشی شاعر نیز همین جا ست.

·        در جامعه و جهان شاعر آنچه رواج فراگیر دارد، نوکرصفتی، نوچه وارگی، مجیزگوئی، چاپلوسی نسبت به بالائی ها و انتظار همه این «فضایل» (آنتی ارزش ها) از پائینی ها ست.

·        پدیده ای بغایت تهوع آور و تأسف انگیز!

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر