۱۳۹۳ فروردین ۲۵, دوشنبه

نقل قول هائی از این و آن (163)


 سرچشمه:
صفحه فیسبوک
راه آزادی

سنگزاد 
این ادعا فقط بظاهر معقول و منطقی است.
فقط بظاهر!

·        تدوین و فرمولبندی احکام ـ چه احکام زنانه و چه احکام مردانه ـ در شبکه ای از عوامل اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف صورت می گیرد و مهمترین نقش در این زمینه به عهده حاکمیت طبقاتی است.

1
·        خود تقسیم بندی بشریت به زن و مرد نیز نتیجه همین حاکمیت طبقاتی بوده، است و خواهد بود.
·        در جامعه اشتراکی اولیه برابری همه انسان ها بی اعتنا به تفاوت های تصادفی و کشکی برقرار بوده است.
·        تنها تفاوتی که وجود داشته در تقسیم اجتماعی کار بوده است:
·        زن سالاری مدتی و مرد سالاری مدتی ناشی از ضرورت های تولید مایحتاج جامعه و همبود بوده اند.
·        و گرنه ماهیتا همه با هم برابر بوده اند.

2
·        تفاوت ها و تضادها در گذار ناگزیر جامعه بشری به نظامات طبقاتی (برده داری، فئودالی و سرمایه داری) پدید آمده اند و فرم هنجارهای قانونی، اخلاقی و اجتماعی به خود گرفته اند.
·        با از بین رفتن طبقات اجتماعی و برقراری مجدد برابری بر باد رفته و از یاد رفته، نیز دیر یا زود از بین خواهند رفت.

3
·        حتما حریفی دلیل می خواهد.
·        دلیل تجربی اش این است که با تعویض فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی نابرابری ها هم تعدیل و حتی نفی می شوند.
·        طبقه اجتماعی برده (بنده، رهی، غلام و غیره از هر جنسیت) چیزی در حد اشیاء و در بهترین حالت در حد جانوران بود.
·        در گذار به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی بعدی مثلا فئودالیسم و بعد سرمایه داری این نابرابری خشن و خونین نیز تعدیل می شود و چه بسا بکلی از بین می رود.
·        این حقیقت امر تجربی حاکی از آن است که مناسبات تولیدی (فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی) تعیین کننده فرم تدوین و فرمولبندی احکام ـ چه احکام زنانه و چه احکام مردانه ـ است.

4
·        احکام و قوانین و موازین اخلاقی و غیره را نه مردان کذائی، بلکه نمایندگان ایدئولوژیکی طبقه حاکمه (نر و ماده) می نویسند و به جامعه دیکته می کنند، تحمیل می کنند.

5
·        چه بسا تعداد مردان مخالف قوانین زن ستیز (احکام مورد نظر حریف)  بیشتر از تعداد زنان یاغی است.
·        به همین دلیل هم است که مثلا در جمهوری یأجوج و مأجوج، زنان جامعه دو شقه شده اند، دو شقه ای که بنوبه خود به شقه های متعدد شقه شقه شده اند.

6
·        به همین دلیل هم است که سرکوب زنان دگر اندیش (اوپوزیسیون)  به واسطه زنان هماندیش (پوزیسیون) نیز انجام می یابد.

7
·        اتفاقا تعداد زنان طرفدار فوندامنتالیسم و فاشیسم و امپریالیسم کمتر از مردان نبوده و نیست و نخواهد بود.
·        جامعه بشری که بر اساس جنسیت انسان ها متمایز نمی شود.
·        جامعه بشری بر اساس حاکمیت طبقاتی متمایز می گردد.
·        به همین دلیل جامعه اشتراکی (سوسیالیسم و کمونیسم) داریم، جامعه برده داری، فئودالی و سرمایه داری داریم و نه جامعه ملی، مذهبی، جنسیتی، نژادی، ایدئولوژیکی، اخلاقی و غیره.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر