هوشنگ ابتهاج (سایه)
·
این ساکت صبور که چون شمع
·
سر کرده در کنار غم خویش
·
با این شب دراز و درنگش
·
جانش همه فغان و دریغ است
·
فریادها ست در
دل تنگش
·
در خلوت غم آور مرجان
·
بی های های گریه، شبی نیست
·
اما خروش وحشی دریا
·
گم می کند در این شب طوفان
·
فریادهای خسته ی او را
·
بس در حصار این شب دلگیر
·
ماندم، نگاه بسته به روزن
·
همچون گیاه رسته بن چاه
·
یک یک ستاره ها به سر من
·
چون اشک، پر شدند و چکیدند
·
نایی نرست آخر از این چاه،
·
تا ناله های من بتواند
·
روزی به گوش رهگذری گفت
·
وز خون تلخ من، گل سرخی
·
در این کویر سوخته نشکفت
·
بس آرزو که در دل من مرد
·
چون عشق های دور جوانی
·
اما امید، همره من ماند
·
تنها (فقط)، گریستیم نهانی
·
مرغ قفس اگر چه اسیر است
·
باز آرزوی پر زدنش هست
·
اینک ستم، که مرغ هوا را
·
از یاد رفته است،
دریغا
·
رؤیای آشیانه ی
در ابر
·
شب ها در انتظار سپیده
·
با آتشی که در دل من بود
·
چون شمع، قطره قطره چکیدم
·
افسوس، بر دریچه باد است
·
فانوس نیمه جان امیدم
·
بس دیر ماندی ای نفس صبح
·
کاین تشنه کام چشمه ی خورشید
·
در آرزوی لعل شدن، مرد
·
و امروز زیر ریزش ایام
·
خود سنگواره ای است ز امید
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر