۱۳۹۲ آبان ۲۵, شنبه

قصه های خانم گاف (59)

 
گاف سنگزاد

·        اندیشنده گفت:
·        «بعضی ها  اگر کمتر حرف بزنند، برای شان بهتر است.
·        جامعه و حکومت، احزاب
·        اگر حزبی حکومت کند، در خدمت طبقه ای خواهد بود .
·        پس هر حزبی بیانگر و مدافع آرمان ها و منافع طبقه ای است.
·        اگر در حکومت نباشد، زمینه را برای به قدرت رسیدن فراهم می آورد.
·        بعضی ها از بس زیر علم این و آن سینه زده اند، که یادشان رفته که باید به فکر به قدرت رسیدن حزب یا طبقه خودشان باشند .
·        البته اگر حزب شان معلوم باشد و بدانند که در خدمت چه طبقه ای هستند.
·        شاید بهتر باشد که همه این  مفاهیم جدا جدا تعریف شوند.
·        احتمالا برخی ها یادشان رفته:
·        تعریف حزب
·        تعریف جامعه
·        تعریف دولت و حکومت.»
·         
·        خانم گاف گفت:
·        « سعی ما جز این نبوده است:
·        تعریف مفاهیم از ریز تا درست.
·        بعضی ها رونویسی می کند ولی رونوشته ها را مورد تأمل قرار نمی دهند.
·         یکی از این رونویسی می کند، دیگری از آن و هیچکدام به رونوشته ها نمی اندیشند.
·        رونوشته ها ـ بر خلاف نوشته ها ـ بدشورای می توانند آئینه مواضع و سنگرهای اجتماعی رونویسنده ها باشند.
·        در نتیجه شناخت افراد با تأمل روی رونوشته ها امکان ناپذیر می گردد.
·        محصول «کار» هیچکس آئینه هویت طبقاتی و اجتماعی او نیست.
·        چون تولید بعضی ها، نه تولید به معنی حقیقی کلمه، بلکه بازتولید چیزهائی است که این و آن تولید و یا بازتولید کرده اند.»
·         
·        اندیشنده گفت:
·        «رونویسی کردن راحت تر است.
·        چون امتحانش را پس داده است.
·        چون نویسنده به نوشته خود اندیشیده است.»
·         
·        خانم گاف گفت:
·        «آره.
·        نویسنده ها اما اغلب شیاد اند
·        آنها می دانند که دروغ می گویند
·        خر که نیستند.
·        به احتمال قوی، رونویسنده ها هم می دانند که دروغ ها را بازتولید می کنند و به خورد خود و خلایق می دهند.»
·         
·        اندیشنده گفت:
·        «هیچکس بهتر از دروغگو نمی داند که دروغ می گوید.
·        رونویسنده ها شاید سر در گم هستند.
·        بعد از فروپاشی سوسیالیسم در پی راه دیگری اند، شاید.
·        شاید فکر می کنند که علت پیشرفت غرب در این کتابها نهفته است.
·        من هر چه می گذارم روی دیوارم و تأکید هم می کنم که جهت گفتمان است، کسی چیزی نمیگوید که بحی صورت گیرد.
·        اینجا ست که گفتمان، کوفت مان می شود
·         
·        خانم گاف گفت:
·        «خوداندیشی هنر است.
·        همه به این هنر تسلط ندارند.
·        خوداندیشی  باید تمرین شود.
·        هدف ما هم همین است.
·        نعمت بزرگی است خوداندیشی.
·        بعضی ها که رونویسی می کنند، اصلا به فکر پیشرفت جامعه نیستن.
·         اگر کسی از اینها یافتید که خودنما نباشد چیزی از جنس کیمیا یافته اید .
·        اینها در جوانی به هوای خودنمائی از روی جسد خود می گذشتند.
·         واژه «من»   برای حضرات مقدس ترین واژه ها بوده است
·         
·        اندیشنده گفت:
·        «حال  که «من»  شان برای شان مقدس است،  پس باید سعی در «من» شدن بکنند و خود بانی نظر خود باشند.
·         «من آنم که رستم بود پهلوان» که از ناچیزی، چیزی نمی سازد.»
·         
·        خانم گاف گفت:
·        «مسئله به این سادگی ها نیست.
·        گاهی آدمیان در اندیشه و شعار این و آن، آرزو و اشتیاق خود را کشف می کنند    و اندیشه و شعار این و آن را چنان نشخوار و تکرار می کنند که انگار از آن خود آنها ست.

·         مفهوم «از آن خود کردن»  (sich aneignen) که مارکس به معنی «تمرین مستمر و سماجت آمیز تا درک و هضم حقیقی تئوری» بکار می برد، شاید حاوی همین گشتاور روحی،  روانی و طبقاتی نیز باشد.
·         چون درک و هضم حقیقی اندیشه ای بخشا عاطفی ـ طبقاتی است.»
·         
·        اندیشنده گفت:
·        «هر كس براي رسيدن به نظري، پروسه اى را طى می کند.
·        چسباندن خود به نظر ديگران خالى از دردسر نيست
·         
·        خانم گاف گفت:
·        «آره.
·        ولی فراموش نباید کرد که نظرات در واقع، نه شخصی محض، بلکه طبقاتی اند.
·         به همین دلیل نظرات مشخصی در طیف اجتماعی معینی همه گیر می شوند، کسب محبوبیت می کنند و عمیقا و قلبا پذیرفته می شوند.
·        این پدیده نه امری تصنعی، بلکه واقعی است.
·        نه امری تصادفی، بلکه ضروری و جبری است.
·        نه بی دلیل، بلکه قانونمند است.

·         به همین دلیل از شعرا و فلاسفه معینی، بعضی ها تا پای جان دفاع می کنند.
·        موضع طبقاتی خیلی ها باید تحلیل شود.
·        آنها  شاید اصلا آن نبوده باشند که بدان معروفند.»

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر