۱۳۹۲ آذر ۳, یکشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (74)


فصل پنجم
ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین

بخش سوم
تاریخ پیدایش فلسفه حیات و پوزیتیویسم:
نقد خرد

  قسمت اول
اقامت در آنسوی خرد:
فلسفه واپسین شلینگ
ادامه

7
·        این خردستیزی (انتقاد از خرد) با بازتفسیر فلسفه تاریخ مطرح می شود که شلینگ در اثر خود تحت عنوان «آزادی انسانی» و در اراده اسطوره ای گشته و غیرعقلائی خود گنجانده و تحت تابعیت فلسفه طبیعت قرار داده است.   

8
·        بدین طریق، نطفه دیالک تیکی در فلسفه شلینگ تغییر کیفی می یابد و به اسطوره ای بدل می شود و در اسطوره حل می شود.

9
·        بنا بر اثر شلینگ تحت عنوان «آزادی انسانی» می توان دریافت که «مفهوم شدن تنها چیزی است که بنا بر طبیعت چیزها قابل ارزیابی است.»  

10
·        این اندیشه اما در اینجا تحت تابعیت رابطه خدا با چیزها قرار داده می شود.
·        آن سان که در تبیین این رابطه تناقضی پدید می آید.
·        و این تناقض در دلیل غیرعقلائی (ایراسیونال) پذیرفته شده حل می شود.   

11
·        «اما از آنجا که غیر از خدا نمی تواند چیزی وجود داشته باشد، بنابرین راه حل این تناقض این است که دلیل چیزها در چیزی باشد که در خود خدا نباشد.
·        یعنی در چیزی باشد که دلیل وجود آن چیز است.
·        این عشق و اشتیاق است که یگانه ابدی در خود زائی احساس می کند.»
·        (شلینگ، «مجموعه آثار»، بخش 1، جلد 7، ص 358، 1856)  

12
·        غلبه ایراسیونالیستی شلینگ بر دیالک تیک، حاوی هاله (ظاهر) دیالک تیک است.
·        هم در «استقرای» «فلسفه مثبت» و هم در  مفاهیم آن فلسفه، از جمله در الهیت جاودانه لایتغیر به مثابه کمال مطلق الهی همیشه حی و حاضر.
·        (همانجا، بخش 2، جلد 4، ص 349)     

13
·        «فلسفه مثبت» اما بر نقد نگرش مکانیسیستی پافشاری می کند، البته نه به قصد جا باز کردن برای دیالک تیک عقلائی، بلکه به قصد جا باز کردن برای «فلسفه مثبت.»  
·        این «فلسفه مثبت» در مقابل «فلسفه منفی» و «علم خرد» هگلی مدعی عینیت و پیوند با وجود بوده است.   

14
·        شلینگ در جلسات درسی تاریخ فلسفه در دانشگاه مونیخ، در فصل مربوط به «فلسفه طبیعت»، یعنی در رابطه با فلسفه خود و تاریخ آن، راجع به مشاهده خدا، شدن و پیدا شدن خدا در فلسفه «منفی» قبلی خویش می گوید:
·        «همه چیز فقط در عالم فکر رخ می دهد.
·        و کل این حرکت در واقع چیزی جز حرکت فکر نیست.
·        به همین دلیل فلسفه منفی از دعوی خود بر عینیت صرفنظر می کند.
·        یعنی می بایستی خود خود را به مثابه علم برسمیت شناسد که در آن از وجود، از هرآنچه که واقعا وجود دارد ولذا از شناخت بدین معنی نیز نمی توان حرفی به میان آورد.»
·        (شلینگ، «راجع به تاریخ فلسفه»، در جلسات درسی مونیخ، ص 140، 1968)    

15
·        شلینگ چیزهای غیرعقلائی (ایراسیونال) را وارد وجود می کند.
·        شلینگ در سال 1812 در پاسخ به شن مایر ـ مخالف تئولوژیکی (فقهی)  دیرین خود در فلسفه طبیعت ـ می نویسد:

الف
·        «شما غیرعقلائی را در عالم بالا می جویید.
·        من اما در اعماق می جویم.   
ب
·        شما هر آنچه را که در روح ما بطور بیواسطه حی و و حاضر است، مثلا آزادی، فضیلت، عشق و دوستی را غیرعقلائی می نامید.
·        من اما هر آنچه را که بیشترین تضاد را با روح دارد، غیرعقلائی می نامم، مثلا وجود را و یا آنچه را که افلاطون ناموجود می نامید.»
·        (شلینگ، «مجموعه آثار»، بخش 1، جلد 8، ص 163، 1856)   

16


·        ظاهرا شلینگ همین جا منبعی از افکار و زبان برای فلسفه هایدگر به میراث می نهد.
·        ادعای ژان وال نیز در زمینه اونتولوژی فلسفه حیات معتبر است:
·        «ما می توانیم روابطی میان اونتولوژی معاصر و فلسفه شلینگ کشف کنیم.»
·        (ژان وال، «اونتولوژی»، ص 44،  1958)  
  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر