۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (69)


فصل پنجم
ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین

بخش دوم
هاله دوگانه ایدئالیسم فلسفه بورژوائی واپسین
نطفه های نظری پوزیتیویسم و فلسفه حیات
نفی و انکار فلسفه خرد دیالک تیکی
بورکه، فریدریش شله گل، نوالیس، اشلایرماخر
 ادامه
  
16
·        در فلسفه رومانتیک آغازین آلمان، مسئله گذاری های دیالک تیکی با جوانه های «دیالک تیک منفی» در هم تنیده است.
·        در این درهم تنیدگی، آنجا که تضمین معارف و تلاش های دیالک تیکی در میان است، جوانه های «دیالک تیک منفی» دست بالا پیدا می کنند.  

17
·        تضادآگاهی در پارادوکس ها تبیین می یابد و در باتلاق پارادوکس ها گیر می کند و می ماند.

·        (پارادوکس به چیزی اطلاق می شود که حاوی تضادی بظاهر لاینحل و بی معنی است. مترجم)  

18
·        این پارادوکس ها در ذهنیت فردی انسان ها پدید می آیند، به عدم تعقل (ایراسیونالیته) و اسطوره استحاله می یابند و در همان ها تحلیل می روند.   

19
·        این طرز نگرش نه در پی شناخت پیوند و حرکت تضادها، بلکه در پی عریان کردن آنها و در نظر گرفتن هویت بی واسطه آنها و تفاوت مطلق آنها بوده است.

20

 گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ 1831)

·        به قول هگل، «در فرم عرضه شده، منفیت (نگاتیویته) فقط در اثبات یکجانبه و پایانمندی ئی مانده است که منفیت به مثابه «من» دارد.
·        در این اثبات سوبژکتیف صرف، بوسیله فریدریش شله گل منفیت از فلسفه فیشته همراه با عدم فهم منفیت مبتنی بر حدس و گمان و همراه با کنار نهادن آن، به خدمت گرفته می شود و چنان از عرصه تفکر کنده می شود که مستقیما به واقعیت عینی روی می آورد و به صورت طنزی در جهت نفی و انکار زنده وارگی خرد و حقیقت و در جهت تقلیل و تنزل خرد و حقیقت به هاله ای در ذهن و به تجلی ئی برای این و آن در می آید.»
·        (هگل، «آثار 20 جلدی»، جلد 11، ص 235 ، 1961)   

21

 نوالیس (گئورگ فیلیپ فرای هر فون هاردنبرگ) (1772 ـ 1801)
نویسنده رومانتیک آغازین
فیلسوف، حقوقدان، مهندس معدن آلمانی

·        جوانه های «دیالک تیک منفی» در اشتیاق نوالیس به «رومانتیزه کردن جهان» بوده است:
·        «من با معنی متعالی قایل شدن به بی معنی، با سیمای اسرارآمیز بخشیدن به معمولی، با ارج و ارزش نامعلوم بخشیدن به معلوم، با هاله لایتناهی بخشیدن به یتناهی، آنها را رومانتیزه می کنم.
·        عکس این کار را با متعالی، نامعلوم، اسطوره و لایتناهی می کنم.»
·        (یعنی متعالی را خسی، نامعلوم را معلومی، اسطوره و افسانه را واقعیتی و لایتناهی را یتناهی ئی تصور و تصویر می کنم. مترجم)  
·        (نوالیس، «شعر  و نثر»، ص 493، 1915)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر