۱۳۹۲ آبان ۲۲, چهارشنبه

سیری در گلستان سعدی (91 )


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت هفتم
(گلستان با ب اول، ص 27 ـ 28) 
تحلیلی از شین میم شین

پادشاهی با غلام عجمی در کشتی نشست.
اتفاقا غلام که دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد.
چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی گرفت و ملک را عیش از او منغص بود.
چاره ندانستند.
حکیمی در آن کشتی بود.

ملک را گفت:
«اگر فرمان دهی، من او را به طریقی خاموش گردانم.»

گفت:
«اگر بکنی، غایت لطف و کرم باشد.»

بفرمود، تا غلام را به دریا انداختند.
باری چند غوطه خورد و به آخر مویش گرفتند و به پیش کشتی آوردند و به دو دست، در سکان کشتی آویخت.
چون بر آمد، به گوشه ای بنشست و نطق نزد. (دم نزد)

·        شیوه تربیتی (پداگوژیکی) در سیستم اجتماعی فئودالی ـ بنده داری و ضمنا همین امروز در جهنم تحت سیطره فوندامنتالیسم شیعی که آمیزه ای نظامات بنده داری، فئودالی و سرمایه داری  واپسین است، از همین قرار است:

1
بفرمود، تا غلام را به دریا انداختند.
باری چند غوطه خورد و به آخر مویش گرفتند و به پیش کشتی آوردند و به دو دست، در سکان کشتی آویخت.
چون بر آمد، به گوشه ای بنشست و نطق نزد. (دم نزد)

·        کودکی ترس از کشتی دارد.
·        چون برای اولین بار مسافرت با کشتی را تجربه می کند.
·        به عبارت دقیقتر، ترس کودک ناشی از فقدان شناخت نسبت به پدیده جدیدی است.
·        حکیم کذائی حداقل باید به دیالک تیک علت و معلول واقف باشد:
·        علت ترس و بی تابی کودک، فقدان دانش و شناخت و شعور است.
·        ترس و لرز و زاری کودک معلول نادانی و نا آگاهی او ست.
·        قاعدتا باید برای غلبه بر ترس، علت ترس را «به دریا انداخت» و نه کودک معصوم بی پدر و مادر را، غلام را.  

2
·        اکنون این سؤال پیش می آید که پس چرا حکیم که حامل حکمت (خرد و یا فلسفه) است، به جای روشنگری و توضیح مسئله، کودک را به دریا می اندازد؟  

3
·        خواننده باید به این سؤال جوابی و یا جواب هائی بجوید.
·        چون در کشور سعدی هنوز هم همین شیوه تربیتی به مثابه حتی شیوه اداری تمامکشوری در پیش گرفته می شود.
·        همین دکتر مشد حسن روحانی زمانی که هنوز کلید تازه ای در اختیار نداشت، همان حکم حکیم را تعمیم داده بود و نه فقط در حق غلامی خردسال، بلکه در حق ملتی فریب خورده و در کشتی تق و لق طبقه حاکمه فئودالی ـ بورژوائی واپسین نشسته صادر کرده بود:
·        «مخالفین اجنه اطهار را باید در نمازهای جمعه به دار آویخت!» (نقل به مضمون)      

4
·        حالا حتما حریفی می پرسد:
·        اینکه بدتر از به دریا انداختن غلام است.
·        غلام را بالاخره نجات می دهند:

باری چند غوطه خورد و به آخر مویش گرفتند و به پیش کشتی آوردند و به دو دست، در سکان کشتی آویخت.

·        آری.
·        به دو دلیل:

الف
·        اولا به این دلیل، که روزگار ملت ایران بمراتب بدتر از روزگار غلام بی پدر و مادر است.
·        ملت ایران واقعا بی کس تر و بی پناه تر از غلامان بی حق و حقوق است.
ب
·        ثانیا به این دلیل که مشد حسن اگرچه دکتر است، ولی از حکمت (فلسفه و یا خرد) بکلی بی بهره است.
·        حتی بدتر، عاری از حکمت و خرد است.
·        حتی بمراتب بدتر، خردستیز است.
·        جزو اجنه اطهار است.
·        دشمن آشتی ناپذیر شناخت و شعور است.

5
·        حکیم در حقیقت به سبب قلت وقت در کشتی، دست به ریشه می برد و اندیشه را از سرم تجربه شخصی به رگ روح غلام هراس زده تزریق می کند:
·        شناخت اصولا چهار فرم دارد:

الف
·        شناخت حسی که غلام در آغوش امواج دریا و با بلعیدن آب شور و کثیف دریا و غیره به نصیب می برد.

ب
·        شناخت عقلی که در نتیجه حلاجی سیگنال های حاصل از  شناخت حسی در کله اش پدید می آید.

ت
·        شناخت تجربی که با تجربه کردن غوطه خوردن و غرق شدن و غیره نصیبش می شود.

پ
·        شناخت نظری (تئوریکی) که از حلاجی فکری و منطقی تجارب شخصی و تاریخی پدید می آید.

6
·        حکیم به خیال خود، در مدتی کوتاه، از طریق تجربه تحمیلی، شناخت عقلی و نظری خود را به غلام منتقل و عملا اثبات می کند.
·        چون غلام ظاهرا ساکت و خاموش به کنجی می نشیند و دم نمی زند.  

7
·        حکیم اما به سبب تعجیل و پرهیز از روشنگری به انتقال خرد به کودک نایل نمی آید.
·        نمی تواند هم نایل آید.
·        چون انتقال خرد زمان می طلبد و به خوداندیشی کودک نیز نیاز دارد.
·        حکیم به احتمال قوی ترس کوچک آغازین غلام را با ترس بمراتب بزرگتر و رادیکال تر جایگزین می سازد.
·        کودک خاموشی پیشه می کند، نه به دلیل آگاهی و رهائی از ترس.
·        بلکه به دلیل ترس جان.
·        بلکه به دلیل ترس از اینکه دوباره حکیم قسی القلب بسان جلادی فرمان دهد و به دریا پرتابش کنند و از شرش رها شوند.

8


·        پسیکولوژی (روانشناسی) غلام همان پسیکولوژی ملت ایران است.
·        به حکم حکام شرع «انور» هر نفسکشی را با دلیل و بی دلیل «شرعی» از بین می برند تا ملتی را بسان غلام بی پناه، بطرز ریشه ای و رادیکال تروریزه، وحشت زده  و خاموش کنند.   

9
·        دلیل اعدام ها و کشتارهای زنجیری و مخفیانه و وحشیانه از سوی امپریالیسم، فاشیسم و فوندامنتالیسم شیعی و سنی و یهودی و مسیحی و غیره در دیالک تیکی از وحشت است:
·        چرا دیالک تیک وحشت؟

10


·        برای اینکه خود طبقه حاکمه وحشت زده است.
·        برای اینکه خود طبقه حاکمه فاقد پایگاه اجتماعی اصیل و راستین و استواری است.
·        وحشت هم علت کشتار توده ها ست و هم معلول کشتار توده ها.
·        تا زمانی که این وحشت در دل طبقه حاکمه هست، کشتار توده ها و توده ای ها به بهانه های مختلف امری طبیعی و عادی خواهد بود.
·        و هرچه وحشت طبقه حاکمه شدت یابد، به همان اندازه ترور و کشتار تشدید خواهد شد.
·        به همین دلیل است که پس از روی کار آمدن مشد حسن و تشدید ستم بر تود ها اعدام فرزندان خلق نیز تداوم و شدت یافته است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر