۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (379)


لنین دوست کارگران نبود.
ن. تیف
نمی توان برای برابری و آزادی مبارزه کرد و در عین حال خواستار برپایی نهادی به نام دولت شد که از بیخ و بن ضد برابری و ضد آزادی ست.
از این جاست که می توان گفت که دشمن اصلی جنبش کارگری در هر جای از جهان در یک واژه ی چهار حرفی خلاصه می شود:
دولت
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com     

مسعود بهبودی

·        مشتی به عنوان نمونه از خرواری:

«سوسیالیسم همان برابری و آزادی است.»
(ن. تیف)  

·        جل الخالق!
·        تعریف مفهوم سوسیالیسم با توسل به دو مفهوم انتزاعی «برابری» و «آزادی»
·        اتفاقا گروهی هم به همین نام وجود داشته و دارد.
·        اکنون آدمی از خود می پرسد که نکند زیر کاسه این گروه هم نیمکاسه ای آنارشیستی پنهان شده است.

·        خوب آزادی به چه معنی است؟

1

·        در زمینه تعریف مقوله ی آزادی دره عمیقی از اختلاف نظر میان مارکسیسم ـ لنینیسم و آنارشیسم از زمان تدوین «فقر فلسفه» بوسیله مارکس، حفر شده است که «فلسفه فقر» پرودون آنارشیست را به طنزی مستدل، علمی و تجربی به نقد می کشد و افشا و رسوا می سازد.

2
·        آزادی در قاموس هگل و مارکس و انگلس و لنین و هر دیالک تیکی اندیشی فقط در داربست دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) معنی دارد و نه در خارج از آن.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3

·        حتی خواجه شیراز به این دیالک تیک وقوف داشته است:

رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.

·        درست بر خلاف آنارشیسم که در این دیالک تیک، آزادی (اختیار)  را مطلق می کند و جبر را نادیده می گیرد، خواجه شیراز جبر را مطلق می کند و منکر اختیار می شود.

4
·        انسان در جامعه و جهان مختار مطلق نیست.
·        بلکه در لابه لای دیوار های  جبر حرکت، زندگی، کار و پیکار می کند. (به آذین)

5
·        انسان جامعه و یا تاریخ خود را نه به دلخواه، بلکه در تبعیت و رعایت قوانین و قانونمندی های عینی هستی می سازد:

مثال

·        آب در صد درجه سانتیگراد با فشار جو می جوشد.
·        این یک قانون عینی جبری است و بنی بشر چاره ای جز تمکین بدان ندارد.
·        بر خلاف توهمات آنارشیسم، انسان در این زمینه مختار و آزاد نیست تا با اعمال اراده و زور آب را در 10 درجه با فشار جو بجوشاند.

6

·        آزادی بنی بشر به میزان شناخت و شعور او ست:
·        انسان پس از تعیین فاکتورهای عینی دخیل در دمای جوش آب، یعنی پس از بررسی عینی و تشخیص و تعیین درجه حرارت و فشار می تواند با تغییر فشار همان آب را در 10 درجه و یا حتی در منهای 10 درجه سانتیگراد بجوشاند.

7
·        عینیت جبر به جای خود می ماند:
·        آب در دیالک تیکی از حرارت و فشار می جوشد و یا یخ می زند و یا حتی اتم واره (اتمیزه) می شود.

8

·        آزدی و اختیار انسانی تنها و تنها در دیالک تیک جبر و اختیار رقم می خورد.
·        هستی طبیعی و اجتماعی شهر هرت نیست تا هر دیوانه اراده گرائی بتواند اراده خود را بدان دیکته کند.

9
·        تفاوت و تضاد مارکسیسم ـ لنینیسم با آنارشیسم و هر نگرش ضدعلمی و خرافی دیگر همین جا ست.

10
·        در پرتو همین دیالک تیک می توان به بی پایگی محتوای این مطلب و مطالب نظیر آن پی برد.

 پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر