۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه

ریشه واژه ی کل (کچل)

 پژوهشی از 
لیثی حبیبی ( م. تلنگر)
سرچشمه:
در بیگناهی فرخ نگهدار
برزویه طبیب
بخش کامنت
اخبار روز
کل اگر طبیب بودی
سر خود دوا نمودی

1
·       کَل که مخفف کَچَل است، به معنی طاسی نیست.

2
·       کَل یا کَچَل به کسانی گفته می شود که بیماری کچلی گرفته اند و بر عکس طاس ها، سری نا صاف دارند.
·       و به همین خاطر به آنها، کچل می گویند.

3
·       نام دیگر کچل، در زبان های کهن ایرانی «پیس» است.

4
·       پیس که به معنی کچل است را، با پیس به معنی بد، در زبان آذربایجانی - ترکی آذربایجانی – نباید اشتباه  گرفت.
·       البته از آنجایی که در زبان آذربایجانی کلمات پهلوی که دیگر حتی در فارسی یافت نمی شود، هم وجود دارد، این دو واژه می توانند هم ریشه باشند، می توانند هم نباشند.
·       زیرا به کچلی، زشت هم می توان گفت.
·       چون بر عکس طاسی، در آن کَچَه ال، یا کنده شدگی، لکه و ناهمواری نیز دیده می شود.
·       (کچل - (کَ چَ) کسی که مو های سرش در اثر بیماری کچلی ریخته باشد، کل و دغسر هم گفته شده.
فرهنگ عمید ص ۹۶۷)
5
·       کَچَل یا پیس، به همان علاماتی گفته می شود که اثرش ـ چون میهمانی ناخوانده ـ بعد از خوب شدن بیماری کچلی در سر ماند.
·       و به شکل لکه چنان دیده می شود که گویی داغش کرده اند.
·       و دارای کندگی و بر آمدگی است.  
6
·       در بیماری پیسی و یا کچلی، قسمتی از پیاز مو ها برای همیشه نابود می شوند و در آن نقطه روی پوست سر، اثر پیسی، یا کچلی، بر جای می مانَد که زشت است.
·       اصطلاح «لک و پیس»، نیز در همین پیسی = کچلی، بُن دارد.

7
·       راستی، واژه ی کَچَل = کَچَ اَل، از کجا آمده است؟

8
·       کَ یا کَه، یعنی خانه.
·       و کَچَ یا کَچَه، یعنی خانه ی کوچک.
·       و هم یعنی قاشق
9
·        قاشقی که امروزه بخاطر منسوخ شدن کَچَه، ما ایرانیان بکار می بریم، واژه ای ترکی است.
·       چنانکه قابلمه، واژه ای ترکی است، که جای دیگ، تیان، پاتیل و  ... نشسته.
·       در واژه نامه ها گاه بجای قاشق، چَمچَه، نیز می نویسند.
·       این کاری دقیق نیست.
·       زیرا چَمچَه، نوعی ملاغه است، که با آن سوب و مایعات بر می دارند، که می تواند همان جامچه، یعنی جام کوچک باشد. 
10
·       پس کَه = خانه، است.
·       مثل نامواژه ی سپَه کَه، در مناطق جنوبی ایران.

11
·       این واژه در خرافات باستان بُن دارد، که مردم سگ و گرگ و ... می پرستیدند
·       . چنانکه، سپَه کَه، یعنی خانه ی سگ = معبد سگ.

12
·       هنوز تالش ها به سگ سپَه، و به خانه، کَه، می گویند.
·       کَچَه، واژه ای است مثل سپَه کَه، درَه کَه و ...
·       دره کَه، یعنی تک خانه ای که در دره واقع شده.
13
·       راستی، چرا قاشق را کَچَه = چاله ی کوچک یا خانه ی کوچک، نامیده اند؟

14
·       برای اینکه، کَه = خانه، همان نیست که امروز ما از آن تصور داریم.
15
·        کَه برای انسان در زمان باستان، چاله ای است که می توان در آن جای گرفت و در امان ماند.
·       این چاله، و جایگاه می تواند طبیعی و در دل کوه و صخره و سنگی باشد و هم می تواند با دست آدمی ایجاد شده باشد.
 
16
·       به همین خاطر هنوز به وسیله ای که سوراخ سوراخ است، می گوییم که دارای خانه یا خان است، یا خانه خانه است.
·       (خان - پهلوی - خانه، سرا.
·       کندو، لانه ی زنبور.
·       شیار های مارپیچی درون لوله ی تفنگ.
·       فرهنگ عمید ص ۵۴۱)
 
17
·        واژه ی پهلوی «خان» نیز با خانه، هم بُن است که تکامل یافته ی آن همین خانه ی امروزی ما ست.

18
·       قاشق ترکی یا همان کَچه ی ایرانی، بخاطر گودی درون اش، خانه ی کوچک نام گرفته. 

19
·       در زبان تالشی هنوز به خانه کَ یا کَه می گویند.
·       و به قاشق کَچَه، گفته می شود.
·       کَه را اصطلاحا برای کل خانه نیز بکار می برند.

20
·       ولی در اصل همان چشمه است.
·       مثل یک چشمه اتاق.
21
·       چشمه، حفره ای است در زمین که آب از آن بیرون می زند.
·       چشمه سوراخی است در خشکی، در محل زندگی آدمیان، حیوانات، حشرات و غیره.
·        مثل فضای یک اتاق.
22
·       چشم ما نیز بخاطر داشتن حفره، در چشمه، بُن دارد.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر