آبریزان
گنجشك ها به چهچهه، شاباش ِ صبح را
اوج و فرود ديگري
از نغمه ي حصار
در پرده ي نهفت
اوج و فرود ديگري
از نغمه ي حصار
در پرده ي نهفت
سرودند آشكار
وقتي كه آبريزان آغاز گشته بود
در جشن جلوه هاي جواني
آفاق شهر پر بود از سيره و سرود
وقتي كه آبريزان آغاز گشته بود
در جشن جلوه هاي جواني
آفاق شهر پر بود از سيره و سرود
اما در آن ميانه
ز شادي
كس را خبر نبود ز تقرير ِ چنگ و عود
تنها نه كودكان و كبوترها
تنها نه دسته ي گل ِ شيپوري ها
در اين سرود ِ جامع مي خواندند
ز شادي
كس را خبر نبود ز تقرير ِ چنگ و عود
تنها نه كودكان و كبوترها
تنها نه دسته ي گل ِ شيپوري ها
در اين سرود ِ جامع مي خواندند
حتي صداي زنجره را نيز
مي شد كنار ِ صوت ِ قناري شنيد و ديد
مي شد كنار ِ صوت ِ قناري شنيد و ديد
و شادي ِ تمامي ِ هستي را
مي شد
در رشته اي ، ز لحظه ، آنجا به نخ كشيد
اكنون ميان ِ ميدان
ميدان ِ ميله ها
خبري نيست
زان كودكان ِ شاد و زان چنگ خوش سُراي
زان قمري و قناري و زان بانگ دلگشاي
تنها دهان طبل گشوده است
طبل دهان دريده، طبل دَغل دراي
نو ماه ِ زرد، تازه دميده است
تاريكي است و ميدان ، در امتداد ِ شام
و تامْ تام ِ طبل كه ديگر تمام و
تام
شفیعی کدکنی
مي شد
در رشته اي ، ز لحظه ، آنجا به نخ كشيد
اكنون ميان ِ ميدان
ميدان ِ ميله ها
خبري نيست
زان كودكان ِ شاد و زان چنگ خوش سُراي
زان قمري و قناري و زان بانگ دلگشاي
تنها دهان طبل گشوده است
طبل دهان دريده، طبل دَغل دراي
نو ماه ِ زرد، تازه دميده است
تاريكي است و ميدان ، در امتداد ِ شام
و تامْ تام ِ طبل كه ديگر تمام و
تام
شفیعی کدکنی
تحلیل واره ای از
ناهید حیدریان و میم حجری
میم
·
چه برداشتی ناهید عزیز از این شعر دارند؟
ناهید
حیدریان
·
برای من این شعر تبیین سیر انقلاب ما ست و
سرنوشتی که حاصل آن انقلاب شده است.
·
روزها و ماه های پس از انقلاب در آغاز می آید و
بعد از آن اینک سال ها ست که «تنها دهان طبل گشوده است، طبل دهان دريده،
طبل دَغل دراي»
·
برداشت میم چیست؟
میم
·
برداشت میم نیز در نگاه نخست، همان برداشت ناهید بوده است.
·
همین تشابه برداشت از این شعر زیبا، خود نشانه تشابه سرگذشت است،
شاید به عبارت دقیقتر، نشانه تشابه توهم باشد.
·
خواهیم دید.
·
شعر وقتی بدرستی درک می شود که نخست تجزیه و بعد تحلیل شود.
·
این شیوه درک اندیشه ها را چندی است که ما با همت و دقت و قاطعیت
خاصی تمرین می کنیم و با سماجت کودک تخسی، علیرغم ناسزاها و دشنام ها.
عنوان شعر
آبریزان
·
آبریزان در فرهنگ واژگان فارسی به جشنی اطلاق
می شود که در روز سیزدهم تیرماه در ایران باستان بر پا می داشتند و آب بر یکدیگر
می پاشیدند و به جشن آبریزان و آبریزگان موسوم بوده است.
·
شاید منظور شاعر نیز همین خیس کردن یکدیگر باشد و یا آش و لاش کردن
یکدیگر.
بند اول شعر
گنجشك ها به چهچهه، شاباش ِ صبح را
اوج و فرود ديگري
از نغمه ي حصار
در پرده ي نهفت
اوج و فرود ديگري
از نغمه ي حصار
در پرده ي نهفت
سرودند آشكار
وقتي كه آبريزان آغاز گشته بود
در جشن جلوه هاي جواني
آفاق شهر پر بود از سيره و سرود
وقتي كه آبريزان آغاز گشته بود
در جشن جلوه هاي جواني
آفاق شهر پر بود از سيره و سرود
·
معنی تحت اللفظی:
·
وقتی که جشن آبریزان شروع شد، گنجشک ها شادباش سحر را آشکارا سرودند.
·
آفاق شهر مملو از سهره و سرود بود.
·
اگر برداشت ناهید با نظر شاعر انطباق داشته باشد، سخن از جشن پیروزی ظاهری
ملتی بر شاهی است که نماینده طبقه اجتماعی معینی بود.
·
نماینده قشر مدرن بورژوازی بود.
·
بورژوازی ئی که لقب دلال و کمپرادور را بدوش می کشید.
·
وابسته به بورژوازی امپریالیستی و بویژه بورژوازی امپریالیستی امریکای
شمالی بود.
·
این قشر بورژوازی ایران ـ مثل هر چیز دیگر ـ هنوز بطور اوبژکتیف
تحلیل نشده است.
1
·
حدس ما این است که این قشر بورژوازی، از سوئی حامل انقلاب سفید بود و
طرفدار سرسخت نظام سرمایه داری.
·
و نتیجتا طرفدار پیشرفت اجتماعی بود و لذا باید بخش مترقی، لائیک، ضد
فئودالی و خواه و ناخواه ضد مذهبی و ضد روحانیت شیعه باشد که تجسم طبقاتی و ایدئولوژیکی
فئودالیسم بوده است.
2
·
این قشر بورژوازی از سوی دیگر، تا مغز استخوان وابسته به امپریالیسم بود
و نتیجتا ضد ملی، ضد کمونیستی، ضد روشنگری انقلابی و عملا نماینده خردستیزی (ایراسیونالیسم)
و سرکوب خشن و خونین دگراندیشی بوده است.
·
ساواک بازوی سرکوب خشن و خونین این قشر بورژوازی بوده است.
·
دربار به مثابه نهاد سیاسی و سنتی همین قشر بورژوازی مدرن را
نمایندگی کرده است.
بند دوم شعر
اما در آن ميانه
ز شادي
كس را خبر نبود ز تقرير ِ چنگ و عود
تنها نه كودكان و كبوترها
تنها نه دسته ي گل ِ شيپوري ها
در اين سرود ِ جامع مي خواندند
ز شادي
كس را خبر نبود ز تقرير ِ چنگ و عود
تنها نه كودكان و كبوترها
تنها نه دسته ي گل ِ شيپوري ها
در اين سرود ِ جامع مي خواندند
حتي صداي زنجره را نيز
مي شد كنار ِ صوت ِ قناري شنيد و ديد
مي شد كنار ِ صوت ِ قناري شنيد و ديد
و شادي ِ تمامي ِ هستي را
مي شد
در رشته اي ، ز لحظه ، آنجا به نخ كشيد
مي شد
در رشته اي ، ز لحظه ، آنجا به نخ كشيد
·
معنی تحت اللفظی:
·
مردم از فرط شادی ناشی از پیروزی مست بودند و بی خبر از همه چیز.
·
این برداشت شاعر مبتنی بر قیاس به نفس باید باشد.
·
شاعر خود از کسانی بوده که ضد رژیم حاکم بود، از آوانتوریسم مذهبی و
آنارشیستی چپ نما خوشش می آمده، بی آنکه تصور روشنی از نظام اجتماعی بدیل برای دوره
پس از براندازی داشته باشد، بسان اکثریت قریب به اتفاق همگنان و همسانان ایشان که
کماکان تصور روشنی از نظام پس از براندازی حاکمیت فعلی ندارند.
بند سوم شعر
اكنون ميان ِ ميدان
ميدان ِ ميله ها
خبري نيست
زان كودكان ِ شاد وز آن چنگ خوش سُراي
زان قمري و قناري و زان بانگ دلگشاي
تنها دهان طبل گشوده است
طبل دهان دريده، طبل دَغل دراي
ميدان ِ ميله ها
خبري نيست
زان كودكان ِ شاد وز آن چنگ خوش سُراي
زان قمري و قناري و زان بانگ دلگشاي
تنها دهان طبل گشوده است
طبل دهان دريده، طبل دَغل دراي
·
معنی تحت اللفظی:
·
اکنون میدان خالی است، میدان میله ها.
·
دیگر از کودکان و قمری و قناری و جشن و پایکوبی خبری نیست.
·
تنها چیزی که باقی است، طبل دهندریده و دغل درای است.
·
شاعر در این بند شعر جامعه ای زندان واره، بحران زده و اندوهمند را
به تصویر می کشند.
·
این ظاهرا تنها کشفی است که استاد دانشگاه در این مقایسه دیروز و
امروز به چنگ آورده اند:
·
در شعر دیگری نیز همین ایده را نمایندگی می کنند:
شفیعی
کدکنی
طفلی به
نام شادی،
دیری است
گمشده است
با چشم های
روشن ِ براق
با
گیسویی بلند به بالای آرزو
هرکس از
او نشانی دارد
ما را
کند خبر
این هم
نشان ما
یک سو
خلیج فارس
سوی دگر خزر
·
شاعر ظاهرا دوباره به قیاس به نفس می پردازند.
·
طفل شادی برای اکثریت اعضای این جامعه جهنمی نه تازگی ها، بلکه از
دیرباز گم شده است.
بند چهارم شعر
نو ماه ِ زرد، تازه دميده است
تاريكي است و ميدان ، در امتداد ِ شام
و تامْ تام ِ طبل كه ديگر تمام و
تام
تاريكي است و ميدان ، در امتداد ِ شام
و تامْ تام ِ طبل كه ديگر تمام و
تام
·
معنی تحت اللفظی:
·
شب است با ماهی پریده رنگ.
·
تاریکی میدان را فراگرفته و شب ادامه دارد و تام تام طبل پایان فاجعه
را غریو می کشد.
·
شاعر تصور درست و روشنی از فردا ندارد.
·
رژیم فعلی نیز دیر یا زود خواهد رفت.
·
باکی از آن نیست.
·
ولی بدیل بهتری نیز در دیدرس نیست.
·
جمعیت کشور در این سی سال ظاهرا سه برابر شده است.
·
ثروت های ملی بطرز نگرانی آوری غارت و حیف و میل شده است.
·
در ورای ارتش گرسنه رنجبران و اقلیت سیر از خودراضی، طبقه متوسط انگل
گندیده ای تشکیل یافته است، که به غیر از شعور و احساس مسئولیت ملی همه چیز دارد و
حاضر به یراق برای تن در دادن به هر رذالتی است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر