۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

سیری در عالم عرفان (3)

هفت اندرز از مولانا
گشاده دست باش، جاري باش، كمك كن (مثل رود)
باشفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)
اگركسي اشتباه كرد، آن را بپوشان (مثل شب)
وقتي عصباني شدي خاموش باش (مثل مرگ)
متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)
بخشش و عفو داشته باش (مثل دريا )
اگرمي خواهي ديگران خوب باشند، خودت خوب باش (مثل آينه)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک موسوم به
مولانا


اندرز دوم مولانا
باشفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)

• مولانا در این اندرز خویش، مخاطب خود را به سرمشق قرار دادن خورشید فرامی خواند و تنها صفتی که به خورشید نسبت می دهد، مهربانی است.

1
• حیرت انگیز است، ولی واقعیت دارد:
• مولانا حتی سرمشق مورد نظر خود را بدرستی نمی شناسد و یا شاید اصلا و اصولا نمی خواهد که بدرستی بشناسد.

• خورشید که همه جا و همیشه و برای همه دایه مهربانتر از مادر نیست!

• خورشید می تواند به اژدهائی مهیب بدل شود و جهنمی از آتش متشعشع سازد و هرچه دم دست بیابد، بسوزاند.


2

• علاوه بر این، چگونه می توان و به چه دلیل باید با طناب اندرزهای انتزاعی به چاه زندگی اندر شد؟

• به چه دلیل مهر بهتر از قهر است؟

3

• واکنش مهرآمیز و یا قهرآمیز در دیالک تیک عینی کنش و واکنش تشکیل می یابد و چه بسا حتی خارج از اراده موجودات ست.
• به قول خسرو روزبه، اگر کسی مشتی بر میزی بکوبد، میز حتی واکنش نشان می دهد و نیروی وارده از مشت را به مشت برمی گرداند و درد مشت نتیجه همین واکنش طبیعی میز است.

4

• وقتی جمادات در دیالک تیک عینی کنش و واکنش عمل می کنند، چگونه می توان به بنی بشر اندرز مهرورزی بی چون و چرا داد و به جای تأمل و استدلال علمی و تجربی از خورشید دایه ای مهربانتر از مادر سرهم بندی کرد و سرمشقی از آن ارائه داد؟

5

• علاوه بر این، انسان که مختار مطلق نیست تا به پیروی از اندرز مولانا مهربان مطلق گردد و با قهر قطع رابطه مطلق کند.
• انسان در دیالک تیک جبر و اختیار زندگی و عمل می کند.
• کردوکار انسان چه بسا بوسیله رب النوع جبر (ضرورت) دیکته می شود.

• مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اخیتار (ضرورت و آزادی)

الف
مثال اول

اسکار رومرو (1917 ـ 24 مارس 1980)
کشیش کاتولیک توده ای السالوادور
در 24 ماه مارس با توافق ضمنی پاپ لهستانی الاصل با رئیس جمهور امریکا توسط مزدوران شبه نظامی سازمان سیا ترور شد.

• در السالوادور کشیشی توده ای بسر می برد و بر ضد ستم وارده بر توده ها از سوی امپریالیسم و ایادی آن تمکین نمی کرد.
• توده ها را به طغیان و شورش و قیام و انقلاب فرانمی خواند، ولی آیه های کتاب مقدس را از بلندگوی کلیسا به گوش جانیان مسلح می رساند.


• پاپ اعظم شیوه رفتار او را نمی پسندید و وقتی رئیس جمهور کاتولیک امپریالیسم اذن قبض روح کشیش سرکش را از پاپ طلب کرد، با مخالفت او مواجه نشد.

• حتی پاپ اعظم نمی توانست بسان خورشید مجرد مولانا مهربان باشد!

• برای اینکه خطر آن می رفت که توده های بی سر و پا طلب رهائی و خودمختاری کنند!

ب
مثال دوم


• در کشور گل و بلبل، امامی بود که با شعار عدل علی به قدرت رسید.
• امامی که عارف و شاعر و فقیه همزمان بود و تصورش را هم هرگز کسی به مخیله خود خطور نمی داد که جلادی باشد و کشوری را به قتلگاهی خونین بدل سازد.

• ولی امام سالخورده ی عارف و شاعر و فقیه و مقدس نتوانست بسان خورشید انتزاعی مولانا مهربان باشد و نمی تواسنت هم نماینده طبقه معینی باشد و از فرامین رب النوع طبقه سرپیچی کند!


و گرنه با نصایح مولانا آشنائی دیرین داشت و خود چه بسا بهتر از او اشعار سرتاپا عرفانی و دینی می سرود!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر