۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (101)

هلن آدامز کلر (۱۸۸۰ ـ ۱۹۶۸ )
نویسنده نابینا و ناشنوا
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
چه گوارا


• بی تفاوتی انسان ها به چه معنی است؟

• آیا انسان ها اصولا می توانند بی تفاوت باشند؟

• گاهی کسانی که بیرون گود ایستاده اند و جز صدور حکم «لنگش کن!» هنری ندارند، مردم را به بی تفاوتی متهم می کنند.
• بی تفاوتی اما قبل از هر چیز باید تعریف شود تا بعد بتوان از آن به مثابه درد بی درمان سخن گفت و یا برای ان پی درمان گشت.

1

• اولا هر انسانی در هر جامعه طبقاتی فقط به مثابه عضو طبقه معینی وجود دارد.

2

• ثانیا هر جامعه طبقاتی تحت حاکمیت طبقه معینی است که طبقه حاکمه نامیده می شود.
• نمایندگان سیاسی طبقه حاکمه زمام امور را بدست دارند و فرق هم نمی کند که آنها خود را علنا نماینده طبقه حاکمه معینی قلمداد بکنند و یا ماسک نماینده تمامت ملت را و یا حتی خدا را بر چهره کشند.

3

• بنابرین در هر جامعه طبقاتی، اکثریت افراد متعلق به طبقه حاکمه طرفدار حفظ، تحکیم و تقویت دولت خویش خواهند بود.

4

• انسان هائی که به منافع طبقاتی خویش وقوف ندارند، می توانند دولت طبقه دیگر را دولت خویش تلقی کنند و طرفدار حفظ و تحکیم ان باشند.

5

• انسان های خودآگاه می توانند به ماهیت طبقاتی دولت پی ببرند، طالب سرنگونی آن باشند، ولی با توجه به تناسب نامساعد قوا سکوت کنند و دست روی دست بگذارند.

6
• و یا به فعالیت مخفی بپردازند.

• کدامیک از این انسان ها را می توان بی تفاوت تلقی کرد؟

• روزا لوکزمبورگ می گفت:
• «غیرسیاسی به کسی می گویند که از سیاسی بودن خود بی خبر است! »

• منظور ایشان از این حکم چه بود؟

• منظور ایشان این بود که در جامعه طبقاتی، انسان غیر سیاسی وجود ندارد.
• حتی کسی که به قول هلن کلر، «بی تفاوت» است، سنگر سیاسی و اجتماعی خاص خود را دارد.

• «بی تفاوتی» نسبت به دولت و یا هر چیز دیگر، خود نوعی موضعگیری مثبت و یا منفی نسبت بدان است.


• از این رو نمی توان از درد بی درمانی به نام «بی تفاوتی» سخن گفت.

• فقط می توان از انسان هائی سخن گفت که به منافع خویش واقف نیستند.


عدم وقوف به منافع طبقاتی خویش و راه دفاع از آن اما حداقل پس از تدوین تئوری رهائی اجتماعی از سوی کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم، دیگر درد بی درمانی محسوب نمی شود.


• درمان این درد روشنگری است!


• درمان این درد تمرین آموزش تئوری رهائی، یادگیری آن و یاد دادن و سپس مادیت بخشیدن بدان است، یعنی جامه عمل پوشاندن بدان است.


وقتی علمای پرولتاریا از دیالک تیک روشنگری سخن می گویند، منظورشان همین است:
دیالک تیک خودروشنگری و جامعه روشنگری!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر