۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

چاله ها و چالش ها (167)

فلسفه به زبان ساده
امانوئل کانت:
«نقد قوه‌ی حکم»
زهره روحی
منبع سایت انسان شناسی وفرهنگ

سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de


1
ربابه

• با سپاس از زهره عزیز
• من هنوز متأسفانه به عللی نتوانسته ام، پژوهش های فلسفی پژوهشگر زحمتکش را بخوانم.
• آنچه در نگاه اول به حیرتم انداخت، ترجمه عنوان اثر کانت بود:
• «نقد قوه‌ی حکم» از رشیدیان

• مترجمین ایرانی ظاهرا قصد تفهیم چیزی را ندارند و هدف شان ظاهرا جستن و یافتن واژه های عتیق است و سرهم بندی کردن احکام مغلق و غیرقابل فهم.

• آدم دلش به حال طلاب فلسفه می سوزد که باید با مطالعه این جور ترجمه ها فلسفه بیاموزند.
• من اگر جای حضرت رشیدیان بودم، به جای «نقد قوه‌ی حکم»، «نقد توان داوری و یا قدرت قضاوت» بکار می بردم تا گویای چیز روشنی باشد.
• قوه حکم شاید بدترین گزینش از سوی ایشان است و بیانگر چیزی روشن نیست.
• خدا کند که ایشان در ترجمه متن کتاب به زمین و به میان بنی بشر برگشته باشند.
• این البته آرزو و امید بی پایه ای نیست، چون زهره عزیز بر اساس محتوای این جور ترجمه ها به معرفی فلسفه کانت می پردازند.
• عمرشان دراز باد!
2
امیر
طلبه فلسفه (فوق لیسانس فلسفه و جامعه شناسی)

• خانم ربابه با سلام
• به نظر بنده این ترجمه «نقد قوه‌ی حکم» صحیح تر است از «نقد توان داوری و یا قدرت قضاوت»، که شما پیشنهاد می کنید.
• در اینجا اشتباه به نظر من در ترجمه کلمه نقد است که در واقع باید به “سنجش” تبدیل و ترجمه بشود.
• برای کانت فکر کردن حکم کردن است ونه داوری کردن یا قضاوت کردن.
• حکم کردن در نزد کانت آن چیزی نیست، که در زبان عام با صدور حکم مشابه تلقی می شود.
• با زبان کانت می توان گفت که در واقع حکم باید فکر شده (مستدل) باشد.
مسئله را از سر دیگر باز کنم:
• داوری و یا قضاوت کردن بر اساس داشتن توانایی “حکم” (کردن) است و در واقع از لحاظ منطقی بدون قوه حکم امکانی برای قضاوت و داوری وجود ندارد.
• سؤال و مشکلی که کانت در این اثر خود بررسی می کند، بررسی این توانایی در ذهن و یا شعوراست.
• شما می نویسید:
• «مترجمین ایرانی ظاهرا قصد تفهیم چیزی را ندارند و هدف شان ظاهرا جستن و یافتن واژه های عتیق است و سرهم بندی کردن احکام مغلق و غیرقابل فهم.
• آدم دلش به حال طلاب فلسفه می سوزد که باید با مطالعه این جور ترجمه ها فلسفه بیاموزند.»

• چون شما ” طلاب فلسفه” نیستید.
• چون در صورت علاقه به فلسفه راجع به علاقمندان به فلسفه (مثل بنده) با تحقیر صحبت نمی کردید، نتیجه می گیرم، که شما “توان داوری و یا قدرت قضاوت” را در این مورد ندارید.
• “توان داوری و یا قدرت قضاوت” نتیجه سال ها خاک کتاب خوردن، از زندگی گذشتن و بی پولی است.
• چون ” طلاب فلسفه” مثل من چند روز اول می فهمد، که حقیقت ساده نیست و برای همین هم برای اعوام “غیرقابل فهم” است.
• با توجه به این جنبه و با وجود اینکه من هم مثل شما کتاب این مترجم (برای من محترم) را نخوانده ام، فکر می کنم، این اتهام به کل مترجمان آثار فلسفی از طرف شما نابجا ست.
• با اینکه خود من سال ها پیش سعی کردم، هگل را به فارسی بخوانم ولی نفهمیدم.
• نمی دانم کار مترجم بد یا خوب بود.
• ولی می دانم، که فارسی من برای فلسفه کافی نیست.
• برای همین از شما می پرسم، آیا اثار کانت را به آلمانی خوانده اید؟
• چون من توانایی و آشنایی با “واژه های عتیق” را در فارسی ندارم.
• امیدوارم شما این آشنایی را در آلمانی و یا زبانی دیگر داشته باشید.
• چون در غیر اینصورت واژه های عتیقی مثل “روح” در نزد هگل در هر زبانی عتیق می ماند.
• امیر، یک طلبه فلسفه (فوق لیسانس فلسفه و جامعه شناسی)

3
ربابه
• با سپاس از حضرت امیر
• من برای پرهیز از خیالبافی، جملاتی از نوشته شما را مورد تأمل قرار می دهم تا صحت و سقم نظرم به محک بخورد:
1
به نظر بنده این ترجمه «نقد قوه‌ی حکم» صحیح تر است از«نقد توان داوری و یا قدرت قضاوت» ، که شما پیشنهاد می کنید.

• شاید حق با شما باشد.
• من پیشاپیش گفتم که از محتوای کتاب کانت بی خبرم.
• شما بروید از یک میلیون فارسی زبان بپرسید که معنی «قوه حکم» چیست؟
• اگر یک نفر پیدا کردید، که بداند، حق با شما ست.
• مفاهیم باید انعکاس واقعیات عینی باشند، یعنی تصویر معنوی چیزی واقعی باشند.
• مفهوم «قوه حکم» فاقد قرینه واقعی است.
• اگر «قوه حکم کردن، قوه صدور حکم به معنای مورد نظر شما» می بود، بالاخره می شد، آن را قبول کرد.

2
در اینجا اشتباه به نظر من در ترجمه کلمه نقد است که در واقع باید به “سنجش” تبدیل و ترجمه بشود.

• برای سنجش در زبان آلمانی واژه دیگری هست که به واژه انگلیسی اش شباهت زیادی دارد (Evaluierung)
• ترجمه واژه آلمانی (Urteil)، به نقد یا انتقاد درست بوده است.

3
برای کانت فکر کردن حکم کردن است ونه داوری کردن یا قضاوت کردن.

• واژه آلمانی (Urteil) یعنی داوری و یا قضاوت:
• قضاوت یعنی صدور حکمی.

• چرا؟

• برای اینکه حکم در ضمیر انسانی بصورت قضاوت وجود دارد.
• این امر از آن رو ست که قضاوت تنها در ضمیرر انسانی وجود دارد و انسان همیشه میان قضاوت و مضامین دیگر ضمیر رابطه برقرار می سازد.
• منطق مدرن قضاوت را از کلیه خواص و مشخصاتی که ربطی به حقیقت ندارند، پاکسازی می کند و بطور قاطعانه بجای قضاوت از احکام سخن می راند.
• این آن چیزی است که شما به کانت نسبت می دهید.

4
با زبان کانت می توان گفت که در واقع حکم باید فکر شده (مستدل) باشد.

• از این توضیح تان برمی آید که شما تعریف روشنی از حکم ندارید.
• حکم فقط می تواند مستدل و اثبات شده باشد.
• در غیر اینصورت باید آن را ادعا و یا یاوه تلقی کرد و نه حکم.

5
شما می نویسید: مترجمین ایرانی ظاهرا قصد تفهیم چیزی را ندارند و هدف شان ظاهرا جستن و یافتن واژه های عتیق است و سرهم بندی کردن احکام مغلق و غیرقابل فهم.
آدم دلش به حال طلاب فلسفه می سوزد که باید با مطالعه این جور ترجمه ها فلسفه بیاموزند.»

• شما از این نقل قول منسوب به من، برداشتی مطلقا دلبخواه به عمل می آورید و می نویسید:

6
چون شما ” طلاب فلسفه” نیستید، چون در صورت علاقه به فلسفه راجعه به علاقمندان به فلسفه (مثل بنده) با تحقیر صحبت نمی کردید، نتیجه می گیرم، که شما “توان داوری و یا قدرت قضاوت” را در این مورد ندارید.

• در کجای نقل قول ذکرشده توهین به کسی و یا تحقیر کسی وجود داشته است؟

• «دل سوزاندن به طلاب فلسفه» از کی تا حالا به معنی توهین و تحقیر است؟


• منظور من ابراز عشق و علاقه به آنها بوده و بس.

• توهین به همنوعان کار ما نیست.
• ما خود جزو توهین شدگان تاریخیم و از توهین و تحقیر این و آن به تنگ آمده ایم.

7
«توان داوری و یا قدرت قضاوت» نتیجه سال ها خاک کتاب خوردن، از زندگی گذشتن و بی پولی است.

• این حکم شما مطلقا نادرست است.
• پولداری و یا بی پولی و خوردن و نخوردن خاک کتب و غیره ربطی به داشتن و نداشتن توان داوری و قضاوت ندارد.
• برای داشتن توان داوری باید قادر به تفکر مفهومی بود.
• باید شعور تئوریکی داشت.
8
چون ” طلاب فلسفه” مثل من چند روز اول می فهمد، که حقیقت ساده نیست، و برای همین هم برای عوام “غیرقابل فهم” است.

• این حکم شما نادرست تر از حکم قبلی تان است.
• حقیقت را عوام چه بسا بهتر از «طلاب فلسفه» می شناسند.
• شما ظاهرا معنی حقیقت را هم نمی دانید.
• در مجله هفته به احتمال قوی در این زمینه مطالب ارزشمندی منشتر شده که خواندنش قابل توصیه است.

9
این اتهام به کل مترجمان اثار فلسفی از طرف شما نابجا ست، با اینکه خود من سالها پیش سعی کردم، هگل را به فارسی بخوانم ولی نفهمیدم.

• این حکم شما یعنی تأیید تجربی نظر من از سوی شما.

10
نمی دانم کار مترجم بد یا خوب بود، ولی می دانم، که فارسی من برای فلسفه کافی نیست.

• در این حکم شما دو خطای منطقی و معرفتی خطیر هست:
• خطای اول اینکه دچار ترددیگرایی (اسکپتیسیسم) و یا شاید هم بدتر، دچار ندانمگرائی (اگنوستیسیسم) هستید و هنوز نمی دانید که کار مترجم خوب بوده و یا نه.
• خطای دوم تان این است که وقتی کتابی را نمی فهمید، نه سطح شعور خود را، بلکه زبان خود را به محاکمه می کشید.
• پیش شرط فهمیدن حکمی (جمله ای) وقوف به مفاهیم متشکله آن حکم است.
• اگر کسی احکام هگل را نمی فهمد، باید مفاهیم هگلی را پیشاپیش بیاموزد.
• مفاهیم آجرهای اولیه احکام اند.

11
واژه های عتیقی مثل “روح” در نزد هگل در هر زبانی عتیق می ماند.

• روح واژه عتیق نیست.

• «قوه حکم» واژه عتیق است.
• زنده باشید.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر