۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۰, شنبه

پای منبر بزرگان (20)

از افراط بیژن تا تفریط میهن!
یدالله سلطان پور
جمشید طاهری پور
انقلابیگری راه رسیدن به آزادی و دموکراسی نیست!
آبشخور رادیکالیسم، یک سوی آن سیاست سرکوب نظام اسلامی است، اما سوی دیگری هم دارد و آن، نشاندن آرمان و دلخواه بجای واقعیت در سیاست اپوزسیون است.

حکم سوم
آبشخور رادیکالیسم، یک سوی آن سیاست سرکوب نظام اسلامی است.


• این حکم جناب جمشید طاهری پور به چه معنی است؟

• برای درک منظور ایشان باید پرسید که آبشخور به چه معنی است؟

• آبشخور به «جائی از رود، نهر و یا حوض اطلاق می شود که از آن بتوان آب برداشت» (فرهنگ واژگان فارسی)

• منظور ایشان به احتمال قوی عبارت از این است که رادیکالیسم و یا انقلابیگری می تواند از سوی «نظام اسلامی کذائی، بهانه ای برای سرکوب باشد. »

• بدین طریق، باید از هر مطالبه و خواست رادیکال و ریشه ای صرفنظر کرد که «بتواند بهانه ای برای سیاست سرکوب باشد.»


• به عبارت دیگر، اوپوزیسیون رژیم حاکم باید تنها شعارها و خواست هائی را بر پرچم خویش بنگارد که جمهوری کذائی نتواند آنها را بهانه سرکوب قرار دهد.

• این رهنمود و شیوه عمل مبتنی بر آن، اما به چه معنی است؟

1

• این رهنمود و شیوه عمل مبتنی بر آن قبل از همه بدان معنی است که مطالبات اوپوزیسیون نه بر بنیان تحلیل ضرورت های اوبژکتیف (عینی)، نه بر اساس الزامات عینی پیشرفت اجتماعی، نه برای حل معضلات واقعا موجود در جامعه، بلکه بطور سوبژکتیف و بدتر از ان، بوسیله دشمن تعیین می شوند:
• یعنی بنا بر بهانه تلقی کردن و تلقی نکردن آنها از سوی رژیم حاکم تعیین می شوند.

• هر نوزاد شیرخواره ای از شنیدن چنین رهنمودی به خنده خواهد افتاد و خواهد پرسید:

• این دیگر چه قماشی از اوپوزیسیون است؟
2

• این رهنمود و شیوه عمل مبتنی بر آن از سوی دیگر به معنی آن است که میدان عمل اوپوزیسیون را نه خود آن، بلکه عملا نظام اسلامی کذائی تعیین می کند:
• چون تعیین کننده «آبشخور سیاست سرکوب نظام اسلامی» بودن و نبودن است و نه صحت و سقم عمل و شیوه عمل!
چون تصمیمگیر نهائی و اصلی در این زمینه فقط می تواند نظام اسلامی کذائی باشد و نه اوپوزیسیون.

3

• این رهنمود و شیوه عمل مبتنی بر آن از سوی دیگر، به معنی رقصیدن بی چون و چرا به ساز نظام اسلامی کذائی است.
• اگر مته به خشخاش بگذاریم، به معنی پیشه کردن سیاست سازش و تسلیم است، به معنی صرفنظر از مبارزه برای کسب قدرت سیاسی و غیره است.

4

• جناب طاهری پور ظاهرا قصد استدلال و اثبات مضرات رادیکالیسم را دارند ولذا لولوی «سیاست سرکوب نظام اسلامی» کذائی را نشان خواننده می دهند.

• ایشان اگر اندکی می اندیشیدند، متوجه می شدند که از این خبرها نیست:

• سیاست سرکوب نظام اسلامی کذائی فقط شامل حال رادیکالیسم نمی شود.

• فؤاد تابان
ـ همسنگر جناب طاهری پور ـ از این حقیقت امر آگاه است:


ف. تابان
در حکومت اسلامی هر خواسته ‌ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است و ربطی به «ساختار شکنی» نداشته است.

• این نظر ف. تابان صرفنظر از ایراد در فرمولبندی اش، دلیلی بر بطلان ادعای جناب طاهری پور است.

5

• این ادعای جناب طاهری پور اما از سوی دیگر به معنی بی خبری مطلق ایشان از ماهیت «نظام اسلامی» کذائی است:

الف

• چون نظام اسلامی کذائی غیر از فهم و فراست و شعور، همه چیز دارد.
• مائده ای آسمانی است که نصیب ملت ایران شده است.
• خدا نصیب هیچ بنی بشری نکند!
ب

• چون نظام اسلامی کذائی چه بسا حتی به تفاوت فرم و محتوا واقف نیست!
• یعنی نه تنها اعتنائی به خشونت و مسالمت (به مثابه فرم نمودین مبارزه) ندارد، بلکه برای رادیکایلسم و رفرمیسم (به مثابه محتوای ماهوی مبارزه) هم تره خرد نمی کند.

ت

• نظام اسلامی کذائی بر فوندامنتالیسم پی ریزی شده است.

• فوندامنتالیسم یکی از گرایشات خویشاوند با فاشیسم است.

• فوندامنتالیسم بر ایراسیونایلسم (خردستیزی) عریان استوار می شود.
• فوندامنتالیسم نه رادیکالیسم و رفرمیسم می شناسد و نه دوست و دشمن.
• فوندامنتالیسم هر چه سر راه بیابد در هم می کوبد.

پ
• حق با فؤاد تابان است.

• فوندامنتالیسم حزب توده و بسیاری از جریانات سیاسی بی ضرر و زیان را در شطی از خون سران شان سر به نیست کرد.


• جناب طاهری پور برای اثبات مضرات انقلابیگری و رادیکالیسم باید حداقل دلایلی بتراشد که اعتراض ف. تابان را برنانگیزند.

• شاید به دلیل سستی دلایل ایشان و همگنان ایشان است که فانی یزدی و امثالهم، آواز ایشان را با سازی دیگر می زنند و با دعاوی باطل دیگری «کتاب می نویسند!»


• مراجعه کنید به «سیری در متد فکری و تئوری های آقای رضا فانی یزدی» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری:

http://hadgarie.blogspot.de/2012/02/1_2630.html
http://hadgarie.blogspot.de/2012/02/2_22.html
http://hadgarie.blogspot.de/2012/02/3_26.html

• همانطور که در بخش قبل اشاره شد، جناب طاهری پور میان رادیکالیسم و سرکوب، رابطه علت و معلولی برقرار می سازند:
• به زعم ایشان، اگر توده ها رادیکالیسم بخرج ندهند، سیستم حاکم جنبش آنها را سرکوب نخواهد کرد.

• کاش آدمها قبل از گفتن و نوشتن چیزی، اندکی می اندیشیدند!

• زیرا واقیعت خونین دیگری در جامعه جناب طاهری پور در جریان است.


• هنوز از رادیکالیسم خبری نیست و همه چیز رنگ سبز حال به هم زن دارد، ولی ماشین سرکوب در غرش مدام است.

• در روز روشن دختران مردم را مورد تجاوز و حک حرمت قرار می دهند و بعد اجساد سوخته شده را جلوی ددان درنده از جنس خود می اندازند.

• چه باید کرد؟


• اگر سیاست سرکوب از رادیکالیسم ریشه می گیرد، پس علت و دلیل سیاست سرکوب کنونی کدام است؟


• جناب جمشید طاهری پور حتما بهتر از ما می دانند که قضیه برعکس است.


• حتی گربه ها می دانند که کی باید عقب نشینی کرد، چه برسد به پاسداران فوندامنتالیسم غرقه در ظلمت و واپسگرائی.


• سیستم حاکم تنها زمانی عقب می نشیند که آتش اوپوزیسیون مهیبتر باشد.


• اتفاقا قهر انقلابی است که قهر ارتجاعی را به عقب نشینی وامی دارد و رادیکالیسم است که سیستم حاکم را به دادن آوانس وامی دارد، نه احتیاط و مسالمت و محافظه کاری، نه رفرمیسم و سازش و تسلیم:



• به قول حکیم پرولتاریا ـ کارل مارکس ـ قهر قابله هر جامعه کهنه است که آبستن جامعه جدید است!
• سلاح انتقاد، هرگز نمی تواند جای انتقاد مسلحانه را بگیرد!
• نظام متکی بر قهر و قوت مادی باید با توسل به قهر و قوت مادی سرنگون شود و تئوری انقلابی به محض نفوذ در توده، به قهر و قوت مادی بدل می شود!
• قهر سیاسی در واقع قهر سازمان یافته طبقه ای برای سرکوب طبقه ای دیگر است!

• انقلاب برداشتن سد و بند از جلوی توسعه به بند کشیده شده است!


به قول برتولت برشت ـ جانشین بلافصل مارکس:
در کوچه‌های بن بست، چاره‌ ای جز مقاومت و ستیز نیست!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر