۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

تمرین تفکر مفهومی (63)

شین میم شین

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 118 ـ 119)
ریاضت کش از بهر نام و غرور
که طبل تهی را رود بانگ دور


• سعدی روی هم رفته برخورد تناقض مندی به عرفان دارد:
• او جنبه های خردستیز عرفان را برای توجیه ایدئولوژیکی نظام بنده داری ـ فئودالی به خدمت می گیرد و جنبه های ضد فئودالی، شبه بورژوائی و مترقی عرفان را بی رحمانه در هم می کوبد.

• در این بیت نیز عارفی را به بهانه تظاهر به ریاضت به تندباد نکوهش و پرخاش می بندد، او را طبل توخالی می نامد، تحقیر می کند و بی اعتبار می سازد.


• حافظ همین ساز و برگ ایدئولوژیکی سعدی را در لجن پراکنی بر ضد صوفیان توده ای توسعه می دهد، کمال می بخشد و به حرفه و رسالت طبقاتی ارتجاعی خویش بدل می سازد:


حافظ
نقد صوفی نه همه صافی بینش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

• حسن صوفی فقط صافی بینش او نیست.
• چه بسا خرقه صوفیانه که مستوجب آتش اند.

• حافظ نیز در این بیت، به پیروی از سعدی، صداقت صوفیان را و حتی پارسائی و پاکی آنان را زیر علامت سؤال می برد و اکثریت آنها را سزاوار دوزخ می داند.

• این همان حافظ است که وقتی خود او و امثال او مورد انتقاد قرار می گیرند، به طرز زیر استدلال می کند:


حافظ
لطف خدا بیشتر از جرم ما ست
نکته سر بسته چه دانی، خموش!

• حافظ در این بیت، حقیقت قضایا را نکته سربسته و غیرقابل شناسائی برای انسان تلقی می کند و هر منتقد خیرخواهی را به خاموشی و سکوت فرا می خواند.


• کسی که خود کسب و کاری جز حمله و لجن پراکنی بر ضد صوفیان توده ای و انقلابی ندارد، وقتی نوبت به خود و همگنانش می رسد، از لطف بی پایان الهی دم می زند و ندانمگرائی (آگنوستیسیسم) را بر پرچم معرفتی ـ نظری خود می نگارد:

• بدین طریق شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها و تمیز خیر از شر، فاسد از صالح محال تلقی می شود.

حافظ
• چو غنچه گر چه فروبستگی است کار جهان
• تو همچو باد بهاری گره گشا می باش!

• حافظ در این بیت نیز کار جهان را مثل غنچه در فروبستگی می داند که تنها به کمک باد بهاری می تواند باز شود.
• او در این بیت نیز به تبلیغ ندانمگرائی می پردازد.

• مراجعه کنید به ندانمگرائی

http://hadgarie.blogspot.de/2011/01/blog-post_15.html?spref=fb

حافظ
برو ای زاهد خودبین، که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود

• حافظ در این بیت نیز به قصد تخریب اعتبار و صلاحیت صوفیان توده ای و انقلابی علم ندانمگرائی برمی افرازد و منتقد اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیکی را خاموش باش می دهد:

• حافظ حقیقت را به مثابه رازی پنهان در پشت پرده تلقی می کند که کسی را قدرت کشف آن نیست.

• راز فقط می تواند از سوی خدای آسمانی و یا خدایان زمینی در اختیار محرم راز قرار داده شود و بلافاصله زبان از حلقومش بدر کشیده شود تا توان بازگوئی آن را نداشته باشد.

حافظ
بیار باده، که رنگین کنیم جامه زرق
که مست جام غروریم و نام هشیاری است.

• حافظ در این بیت نیز خرقه صوفیان توده ای و انقلابی را جامه زرق و ریا می نامد و آنان را بسان سعدی به مستی از باده غرور متهم می کند:
• بزعم حافظ،، صوفیان انقلابی مشتی عوامفریب اند که خود را هشیار جا می زنند و به روشنگری می پردازند.

حافظ
در سماع آی و ز سر خرقه بینداز و برقص
ور نه در گوشه رو و دلق ریا بر سر گیر!

• حافظ در این بیت، صوفیان روشنگر را به ترک صوفیگری فرامی خواند:
• به در سماع امدن، خرقه از سر برافکندن و رقصیدن!
• و صوفیان گوشه گیر را به تزویر و ریا متهم می کند.

• امروز ایدئولوگ های امپریالیسم نیز به تبلیغ و تطهیر دراویش مورد نظر حافظ می پردازند.

حافظ
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش، ولی
دام تزویر مکن، چون دگران قرآن را

• همان حافظی که از مستوجب آتش بودن خیلی از خرقه ها سخن می گفت، اکنون صوفیان انقلابی را به «دام تزویر کردن قرآن» متهم می کند و بدتر از هر میخواره و رند و خوشباش و عیاش قلمداد می کند.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر