۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه

پای منبر بزرگان (29)

کاریکاتور از آریا
سرچشمه:
گویا

از افراط بیژن تا تفریط میهن!

یدالله سلطان پور

دلیل اول محمد ابراهیمی
پرهیز از خشونت هم به مثابه روش و هم به مثابه‌ هدف باید در دستور کار جدی جنبش سبز قرار بگیرد.

• در قاموس حضرت محمد ابراهیمی، پرهیز از خشونت (مسالمت) هم روش است و هم هدف، هم استراتژی است و هم تاکتیک، هم راه است و هم مقصد، هم وسیله است و هم هدف.

• حضرت محمد ابراهیمی اگر اندکی می اندیشیدند، متوجه می شدند که این ادعا سرتاپا بی پایه است.
• وسیله هرگز نمی تواند هم وسیله باشد و هم هدف.

• مسالمت و یا خشونت فرم کنش، واکنش، مبارزه است.
• هدف کنش، واکنش و یا مبارزه نمی تواند فرم مبارزه باشد و بس.
• فرم مبارزه هر چه باشد، برای نیل به هدفی است.
• مثلا برای احقاق حقوق مدنی، سندیکائی، سیاسی، ملی و غیره است.
• کسی که میان وسیله و هدف علامت تساوی می گذارد، دیالک تیک عینی وسیله و هدف را در ذهن خود تخریب می کند.
• روش و هدف دو قطب متضاد دیالک تیک واحدی اند و هرگز نمی توانند بر هم منطبق شوند و یکی شوند.

• چرا؟


• برای اینکه در آن صورت، دیالک تیک وسیله و هدف فرومی پاشد.

• چنین شیوه تفکر و برخوردی را شیوه ایراسیونالیستی (خردستیز) می نامند.

• چنین کاری در عرفان صورت می گیرد:

• عرفان دیالک تیک ماده و روح را، دیالک تیک طبیعت و خدا را تخریب می کند و از همه خدائی سخن می گوید، از یکسانی طبیعت و انسان و خدا.
• چنین تصوری با خرد بشری، با تجربه و علم ناسازگار است.

دلیل دوم
البته در حوزه‌ی گفتار پشتیبانان کودتا باید بدانند که در هیچ رده‌ و مقامی مصونیت ندارند و زمانی که در مقابل جنبش سبز سینه ستبر می‌کنند، بی‌گمان باید منتظر پاسخ روشن و منطقی جنبش سبز باشند.

• علیرغم مطلق کردن پرهیز از خشونت، حضرت محمد ابراهیمی دست به تهدید می زنند:
• پشتیبانان کودتا در هیچ رده و مقامی مصونیت ندارند.

• جناح دیگر حاکمیت اگر بقیه تهدید ایشان را نشنوند، از ترس به خود خواهند لرزید.

• توخالی بودن تهدید اما بلافاصله عیان می گردد:
• زمانی که در مقابل جنبش سبز سینه ستبر می‌ کنند، بی‌گمان باید منتظر پاسخ روشن و منطقی جنبش سبز باشند.

• طرفداران پرهیز از خشونت، در صورتی که طرفداران کودتا در مقابل جنبش سبز سینه سپر کنند،به آنها پاسخ روشن و منطقی خواهند داد.

• این به چه معنی است؟


• معنی روشن این تهدید عبارت است از حرف در مقابل چماق!


• البته این بهتر از هیچ است.
• گاندیست های هندی در مقابل چماق، حرف هم حتی نمی زندند.

• اما برای دادن پاسخ روشن و منطقی حداقل دو شرط لازم است:

1

• پاسخ دهنده باید قادر به تفکر منطقی باشد.

2

• طرف مقابل هم شعور درک منظور طرف مخالف را داشته باشد.

• ما تا کنون در سخنان آقای ابراهیمی از منطق و روشن اندیشی اثری ندیده ایم:
• چشم پوشی بر خشونت هم روش جنبش سبز و هم هدف آن است، البته این امر مانع آن نمی شود که طرف مخالف در حوزه حرف مصون بماند و پاسخ روشن و منطقی دریافت نکند.

• بهتر از این نمی توان عقب ماندگی معرفتی جماعتی را برملا ساخت.


*****

• اکنون پس از این همه بحث، سؤال همچنان این است که چرا باید بر خشونت اجتناب ناپذیر، توجیه پذیر و منطقی چشم پوشی کرد؟

• چرا باید در تشکیلاتی، دیروز خشونت را و امروز مسالمت را همه با هم و بدون استثناء مطلق کنند؟


• چرا باید دیروز جنگ مسلحانه هم استراتژی ـ هم تاکتیک تلقی شود و امروز مسالمت هم روش ـ هم هدف؟


• ما همین مسئله را مورد تحلیل قرار می دهیم.

• وقتی روی جنگ مسلحانه و یا پرهیز از خشونت تأکید می شود ـ در واقع ـ روی فرم مبارزه تأکید می شود:

• احمدزاده و پویان و بیژن فرم به اصطلاح «مسلحانه» مبارزه را مطلق می کنند و
• طاهری پور و میهن و یاران فرم مسالمت آمیز مبارزه را مطلق می کنند.

• هر دو ـ بلحاظ فلسفی ـ در واقع کار ماهیتا واحدی انجام می دهند.


• هر دو فرمی از فرم های بیشمار مبارزه را مطلق می کنند و فرم های دیگر را دور می اندازند و حتی ممنوع اعلام می کنند.

• این شیوه عمل را بلحاظ فلسفی دگماتیسم و یا جزمگرائی می گویند و بلحاظ اسلوبی (متد و روش) متافیزیکی و یا ضد دیالک تیکی .
• از این رو ست که ما ـ بلحاظ اسلوبی و جهان بینی ـ فرقی میان دو جناح دعوا نمی بینیم.

• دگماتیسم جنبش سبز با فاناتیسم فوندامنتالیسم جناح دیگر حاکمیت تفاوت ماهوی ندارد.

• احتمالا طرف مقابل عاقلانه تر عمل می کند.
• چون او بر فرم های دیگر مبارزه چشم پوشی نمی کند.

• جواب سؤال ما نیز درست در همین کشف است.

• ما با شنیدن مقوله «فرم»، بی اختیار به یاد مقوله فلسفی محتوا می افتیم!

• کسی که با فرمی از فرم ها بازی می کند، کسی که فرمی از فرم های مبارزه را مطلق می کند و به مقام شعار شعارها ارتقاء می دهد، چه آگاه و چه نا خودآگاه، قصد شانه خالی کردن از تعیین محتوا را دارد.


• میهن جزنی راست می گوید.

• سازمان چریک های فدائی «خ» آلترناتیوی برای سیستم اجتماعی زمان شاه نداشته است.
• نداشتن آلترناتیو، معنائی جز فقدان محتوای مبارزه ندارد.

• نیرنگ و ترفند جنبش سبز نیز در همین جا ست.


• پرهیز از خشونت و گاندی گرائی با همان حدت و شدت و فاناتیسم مطلق می شود که جنگ مسلحانه و خانه تیمی و سازمان ستیزی و تئوری ستیزی و تشکیلات ستیزی و چگوارا گرائی.

• تا از پاسخ به این پرسش محتوائی خود داری شود که بعد از تسخیر قدرت، کدام محتوا جای محتوای فعلی می نشیند.
• کدام مناسبات تولیدی جای مناسبات تولیدی کاپیتالیستی فعلی را می گیرد.

حساسیت و فاناتیسم و دلهره و دست پاچگی امروز سازمان فدائیان اکثریت و بقیه، در زمینه پرهیز از خشونت، همانقدر قابل فهم است که دگماتیسم و فاناتیسم دیروز آنها در زمینه مشی به اصطلاح «مسلحانه» قابل فهم بود.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر