انعکاس
دو دره کردن های سیاسی جمهوری اسلامی
خسرو صدری
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
1
میم نون
خسرو صدری
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
1
میم نون
• با سلام بر پرویز مرزبان گرامی
• من نظرات شما را بدقت خواندم.
• دیری است که دلم می خواهد فرق ماهوی مجاهدین با دار و دسته های مذهبی دیگر را بدانم.
• ماهیت طبقاتی فدائیان خلق را هم به همین سان.
• اگر در حزب توده مارکسیستی سراغ دارید، لطف کنید او را هم نام ببرید و استدلال کنید.
• اگر وقت داشتید بگوئید که به چه دلیل از انقلاب ۵۷ سخن می گویید و نه از ضد انقلاب ۵۷.
• چون شما بدرستی خیزش ۱۵ خرداد را ارتجاعی تلقی کرده اید.
• اگر تعریفی از انقلاب داشتید، ذکرش ضرری ندارد.
• خیلی ممنون
1
پرویز مربان
پرویز مربان
• با درود و سپاس از توجه شما
سؤال اول
فرق ماهوی مجاهدین با دار و دسته های مذهبی دیگر را بدانم.
فرق ماهوی مجاهدین با دار و دسته های مذهبی دیگر را بدانم.
• به خود اجازه نمی دهم در باره ی ماهیت «کل» سازمان مجاهدین خلق و سازمان های دیگرداوری کنم .
• فقط در فضای باز تر و رقابتی می توان این کار را کرد، باید از همین بحث ها شروع کرد.
• مناسبات مجاهدین با دگر اندیشان وحشتناک است .
• این را باید نشان داد و اگر هواداران آن می دانند و می پذیرند فرقی با «قشریون» ندارند.
• من هنوز اینطور فکر نمی کنم .
• شما میدانید که ریزش کرده اند.
• یک حزب بمعنی دقیق آن نمی تواند همزمان نماینده ی تمام اقشار اجتماعی باشد .
• میشود پوپولیست یا دولتی !
• مثل حزب ایران نوین ،مردم و رستاخیز.
• حزب جمهوری اسلامی که تقش همان اول در آمد و به ده ها باند تبدیل شد.
• امروز «حرب مشروطه» نیز همین تلاش را می کند
• میخواهد هوای همه را داشته باشد حتی با تابلوی « لیبرال دمکرات» نیز تکلیف خود را معلوم نمی کند که واقعا نماینده ی کیست.
• این عوام فریبی ست.
سؤال دوم
ماهیت طبقاتی فدائیان خلق
ماهیت طبقاتی فدائیان خلق
• رهبران گروه های مختلف در خارج از کشور حاضرند، ولی معلوم نیست در ایران چه تغییراتی صورت گرفته.
سؤال سوم
اگر در حزب توده مارکسیستی سراغ دارید، لطف کنید او را هم نام ببرید و استدلال کنید.
اگر در حزب توده مارکسیستی سراغ دارید، لطف کنید او را هم نام ببرید و استدلال کنید.
• این سؤال در بار ه ی همه نیروهای «چپ» صدق می کند که با مارکسیسم- لنینسم و انواع پسوند ها خود را معرفی می کردند و هنوز نیز به آن «پای بند » هستند.
سؤال چهارم
اگر وقت داشتید بگوئید که به چه دلیل از انقلاب ۵۷ سخن می گویید و نه از ضد انقلاب ۵۷.
چون شما بدرستی خیزش ۱۵ خرداد را ارتجاعی تلقی کرده اید.
اگر تعریفی از انقلاب داشتید، ذکرش ضرری ندارد.
اگر وقت داشتید بگوئید که به چه دلیل از انقلاب ۵۷ سخن می گویید و نه از ضد انقلاب ۵۷.
چون شما بدرستی خیزش ۱۵ خرداد را ارتجاعی تلقی کرده اید.
اگر تعریفی از انقلاب داشتید، ذکرش ضرری ندارد.
• بعداز کودتای ۲۸ مرداد در ۶ بهمن ۱۳۴۱ اصلاحاتی از بالا و مفید صورت گرفت که « انقلاب» نامیده شد و خمینی مرتجع «قیام » کرد.
• ادبیات ما قبل از انقلاب عکس العملی نسبت به کودتا، اختناق و وابستگی بود.
• بهمین دلیل تمام کارهای مثبت را نیز نفی کردیم و با سنت و ارتجاع در مودبانه شکلش همسو شدیم .
• در انقلاب بهمن تمام طبقات و اقشار و سازمان های سیاسی همسو شدند و بساط حکومت پادشاهی را جمع کردند.
• این که تردیدی ندارد .
• رهبری انقلاب در دست مرجع تقلید شیعیان بود ، شورای انقلاب مشتمل از روحانیون سیاسی ، روشنفکران شریف و خوشنام ملی و مذهبی ( نهضت آزادی و جبهه ی ملی) و دولت موقت به نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان تشکیل شد.
• ده ها انقلاب به این صورت در خاورمیانه و شاخ آفریقا قبلا و بعدا صورت گرفت.
• نباید از غفلتی که ۵۷ کردیم نیاموزیم .
• در انقلاب ایران جابجائی قدرت از سرمایه داری وابسته در پروسه ای خونین به خرده بورژوازی سنتی و لومپن ها انتقال یافت .
• فجایعی که در ایران هنوز ادامه دارد نشان می دهد که درایران واقعا ارتجاعی ترین اقشار حاکمند و مترقی ترین نیروها بیشترین خسارات جانی و مالی را متحمل شدند.
• طنز تاریخ که در مصر مردم ۴ نعله همین راه را دنبال می کنند.
• توصیه من مطالعه تمام نوشته های مسئولان حکومت پادشاهی است که ضمن تائید وقوع انقلاب، نشان میدهد که در ۵۷ تمام بازیگران صحنه پذیرفتند که رهبری انقلاب خمینی باشد و انقلاب در دست ناباب افتاد و فاتحه !
3
میم نون
• با سلام و سپاس از پاسخ به پرسش های من.میم نون
• اگر موافق باشید، من هم بکوشم تا پاسخ های شما را مورد تأمل قرار دهم، بلکه چیزی بیاموزم.
سؤال اول
فرق ماهوی مجاهدین با دار و دسته های مذهبی دیگر را بدانم.
فرق ماهوی مجاهدین با دار و دسته های مذهبی دیگر را بدانم.
• من پاسخ شما را نخست تجزیه می کنم تا بتوانم تحلیل کنم:
1
به خود اجازه نمی دهم در باره ی ماهیت «کل» سازمان مجاهدین خلق و سازمان های دیگرداوری کنم.
به خود اجازه نمی دهم در باره ی ماهیت «کل» سازمان مجاهدین خلق و سازمان های دیگرداوری کنم.
• هر چیزی و نتیجتا هر سازمانی، دیالک تیکی از جزء و کل است و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از آن کل است.
• اگر کسی قادر به تجزیه و تحلیل و بالاخره داوری در باره کل (سازمان) نباشد، تنها کاری که از دستش برمی آید، همان خواهد بود که عوام الناس (در طیف سیاسی طرفداران ژوزف) می کنند:
• گذاشتن جزئی از کل مورد نظر (عضوی، عملی و یا موضعگیری ئی از سازمان) زیر ذره بین و بعد ماستمالی کردن قضیه:
• همه چیز گفتن و چیز به درد خور نگفتن!
• پدر دیالک تیک ایدئالیستی ـ هگل ـ به همین دلیل بود که می گفت:
• «حقیقت کل است، کل حقیقت است!»
• بگذارید من به زعم خود، دقیقتر فرمولبندی کنم و بگویم:
• حقیقت در دیالک تیک جزء و کل است و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده ـ در تحلیل نهائی ـ از آن کل است.
2
فقط در فضای باز تر و رقابتی می توان این کار را کرد، باید از همین بحث ها شروع کرد.
فقط در فضای باز تر و رقابتی می توان این کار را کرد، باید از همین بحث ها شروع کرد.
• شما ظاهرا تحلیل تئوریکی کل معینی را به وجود «فضای باز و رقابتی» منوط و وابسته می کنید.
• من نمی توانم از این مفهوم «انتزاعی» سر در بیاورم.
• فقط چیزهای مشخص را می توان مورد تأمل قرار داد.
• برای من تحلیل چیزها (فرق هم نمی کند که آن چیز چه باشد) در دیالک تیکی از تئوری و متد (به قول شما متدیک) صورت می گیرد.
• من به عنوان بیولوگ دست و پا چلفت، لجنی را که از گودالی برمی دارم، برای کشف ماهیت آن، ذره ذره زیر میکروسکوپ می گذارم و میکرو ارگانیسم های آن را ایزوله، تکثیر و شناسائی می کنم و بقیه مواد متشکله ان را هم به همین سان، البته کسان دیگری با متدهای شیمیائی، فیریکی و غیره.
• مسائل و ارگانیسم های اجتماعی (مثلا سازمان های سیاسی) نیز فرقی با چیزهای دیگر ندارند.
• فقط باید تئوری و متد موسوم به ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی را تمرین کرد، فراگرفت و به خدمت گرفت، آنچه که شما مارکسیسم ـ لنینیسم نامیده اید:
• علمی که علمی تر از هر علمی است و من اطمینان قلبی خود را در گذر از سنگلاخ های تردید به دست آورده ام.
• هدفم رجزخوانی نیست، بلکه تبیین سیر رسیدن شخصی خود به حقانیت علمی جهان بینی پرولتاریا ست.
• در بحث فقط می توان تکانه های لازم برای کنکاش (موتیواسیون، انگیزش، تحریک) نظری و عملی ریشه ای و اصولی بعدی را بدست آورد و یا از دست داد.
• فضای باز مورد نظر شما فقط در این حد قابل تأمل است، رقابت که بنظر من بیمارگونه است. ببخشید.
• جوینده حقیقت نیازی به رقابت ندارد.
• من کسی را که مرا در کشف حقیقت یاری کند، حتی اگر فالانژم بنامد، گرامی می دارم.
• حقیقت تنها بتی است که طرفداران پیشرفت اجتماعی می پرستند.
• بقیه بحث تا بعد.
• خیلی ممنون
4
علی کبیری
هر کسی از ظنّ خود شد یارمن
علی کبیری
هر کسی از ظنّ خود شد یارمن
• هم میهن گرامی میم نون
• تأکید کرده اید که «...من کسی را که مرا در کشف حقیقت یاری کند، حتی اگر فالانژم بنامد، گرامی می دارم...»
• مایلم به شما یادآوری کنم که اگر به دنبال "کسی" هستید که شمارا در "کشف حقیقت" یاری کند، بعید نخواهد بود که ره به جهنم بَرید.
• منظورم را واضح تر توضیح می دهم.
• این کلمه ی حقیقت نیز از جمله کلمه های کشدار ومبهم است و کسی که در راه کشف حقیقت گام برمی دارد، حتماً با انواع و اقسام آن مواجه خواهد شد و درآخر راه، به ناگاه متوجه می شود که عمرش به پایان رسیده وهنوز یک عده دارند از دید خودشان راجع به حقیقت داد سخن داده وهرکدام از آنها حقیقت مکشوف خود را برتراز دیگران وانمود می کند.
• آنجاست که یکباره آدم، پشیمان از راهی که طی کرده است، سردرگُم در دیگ پر حرارت "حقایق" جِزغاله می شود که این همه جماعت مدعی حقیقت چرا "عین" را نادیده گرفته و با اذهان خودشان راه کشف واقعیت را برما سدکرده اند؟
• مگر نه آنست که عین مستقل از ذهن است و حقیقت تطبیق ذهن با عین؟
• پس چرا چند هزار سال است که این همه دکان های کشف حقیقت در بازار مکاره ی فلسفه، به وجود آمده اند؟
• و این بازار پر رونق کشف حقیقت دیگر چه بازاری است؟
• پس بهتر نیست تا بجای ره سپردن در کشف حقیقت و نرسیدن به مقصود یا رسیدن به ناکجا آباد، در راه کشف واقعیت گام برداریم؟
• و اگر چنین کنیم و همگان چنین کنند، شاید قضایا را آنطور که هست ملاحظه کنیم و همگی در را بر یک پاشنه بگردانیم.
• آنچه مارا به همدیگر نزدیک خواهد کرد، کشف واقعیت (عین) وتطبیق ذهن با واقعیت (حقیقت) است تا ازآن ممر بهترین راه را برای حل مشکلات پیش رو انتخاب کنیم.
• مراجعه کنید به واقعیت عینی، دیالک تیک امکان و واقعیت، حقیقت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• حضرت علی کبیری
• اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف، دیالک تیکی را تشکیل می دهند و تقدم اوبژکتیف بر سوبژکتیف در عرصه تئوری شناخت، دلیل بر انفعال، هیچکارگی و هیچ وارگی سوبژکتیف نیست:
• انعکاس، دیالک تیکی است و نه آئینه وار.
• حقیقت، عینی است و نتیجتا ادعای شما مبنی بر کثرت حقیقت (به قول ایدئولوگ های رنگارنگ امپریالیسم، «به اندازه آدم ها حقیقت هست و یا همه حقیقت را نمایندگی می کنند، ولی هر کس حقیقت خود را.») ادعای نادرستی است.
• ولی تعریف شما مبنی بر اینکه حقیقت عبارت است از «انطباق عین با ذهن» فی نفسه درست است.
• ولی این انطباق در دیالک تیکی از نسبی و مطلق صورت می گیرد و ضمنا خصلت تاریخی دارد.
• انعکاس نسبتا درست عین در آئینه ذهن به عوامل و وسایل عینی و سوبژکتیف بیشماری وابسته است.
• از این رو کشف دوربین و یا میکروسکوپ به تدقیق انعکاس در عرصه های علوم طبیعی، کمک بی بدیلی می کند، کشف آتش و یا تزهای فلسفی مهم و غیره نیز به همین سان.
• مراجعه کنید به مفهوم «حقیقت» در فرهنگ های مارکسیستی
• بقیه نظرات تان متأسفانه درست نیستند که باید مورد نقد و تصحیح قرار گیرند.
کشف حقیقت همیشه با واسطه بوده است، واسطه و یا میانجی گاهی می تواند انسان باشد و گه کنکاش شخصی که بازهم به تجارب و کشفیات انسان های دیگر وابستگی پیدا می کند.
منظور میم نون هم همین باید باشد.
حتی میمون تنها، میمون نیست، چه برسد به انسان.
منظور میم نون هم همین باید باشد.
حتی میمون تنها، میمون نیست، چه برسد به انسان.
پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر