بررسی هایی پیرامون مسئله ملی و مبانی موضع گیری مترقی در باره آن
نوید نو
مطلب دریافتی
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
به
بیان دیگر،
برای مارکس و انگلس
مساله ملی
نسبت به مسایل کارگری
یک موضوع فرعی و تابعی از آنها
ست
و
البته
این فرعی بودن
به
هیچ وجه
نباید
به
عنوان بی اهمیت بودن آن
تعبیر شود.
اما
نکته ی مهمی که نباید از آن غفلت شود
آن
است
که
مبارزات ملی
حتی
در
سو گیری مترقی خود
حامل عناصر ارتجاعی نیز هستند
و
در حقیقت
به
دلیل آن
که
این مبارزات و مشارکت کنندگان در آنها
دارای اهداف و انگیزه های گوناگون و بعضا متضادی هستند
و
از طرف دیگر
مخاصمات ملی
همواره می توانند موجب تضعیف و یا جلوگیری از اتحاد و همبستگی کارگران ملل متخاصم شوند
لذا
حمایت یا عدم حمایت از این جنبش ها و مبارزات
کاملا
پیچیده
است
و
می تواند تاثیرات مخرب دراز مدتی
را
موجب شود.
زیرا
علاوه بر موارد پیش گفته،
همواره طبقات اجتماعی به صورت عام و طبقه ی کارگر به صورت خاص ،
تحت تاثیر تبلیغات « ضد بیگانه» و دشمن سازی دوران جنگ قرار می گیرند
و
این امر می تواند تاثیرات سوء بر مناسبات بین کارگران دو ملت داشته باشد.
۱
به
بیان دیگر،
برای مارکس و انگلس
مساله ملی
نسبت به مسایل کارگری
یک موضوع فرعی و تابعی از آنها
ست
حریف فرنگی و یا مؤلف نویدنگی
اول
میان انقلاب ضد فئودالی ـ ضد استعماری
(دموکراتیک و ملی)
و
مسئله ملی در جوامع چند ملیتی
علامت تساوی می گذارد.
بعد
با
استناد به جمله ای از انگلس در نامه ای به کسی
ادعا می کند
که
برای مارکس و انگلس
مساله ملی
نسبت به مسایل کارگری
یک موضوع فرعی و تابعی از آنها
ست.
من ـ زور حریف فرنگی و مؤلف نویدنگی
از
مسئله کارگری
انقلاب سوسیالیستی
است.
تا
دل تنگت بخواهد
پریشان اندیشی.
۲
به
بیان دیگر،
برای مارکس و انگلس
مساله ملی
نسبت به مسایل کارگری
یک موضوع فرعی و تابعی از آنها
ست
از دید حریف فرنگی و مؤلف نویدنگی
در
جامعه فئودالی ـ مستعمره
و
یا
نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمره،
انقلاب دموکراتیک و ملی،
نسبت به انقلاب سوسیالیستی
یک موضوع فرعی است
و
تابعی
از
انقلاب سوسیالیستی
است.
بی اعتنا
به
دوران.
بی اعتنا
به
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
در
زمان مارکس و انگلس
و
در
زمان ولادیمیر لنین
و
در
حال حاضر.
۳
به
بیان دیگر،
برای مارکس و انگلس
مساله ملی
نسبت به مسایل کارگری
یک موضوع فرعی و تابعی از آنها
ست
و
البته
این فرعی بودن
به
هیچ وجه
نباید
به
عنوان بی اهمیت بودن آن
تعبیر شود.
انقلاب دموکراتیک و ملی
در
جامعه فئودالی ـ مستعمره
و
یا
نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمره
نسبت به انقلاب سوسیالیستی
موضوعی فرعی
است
و
تابع انقلاب سوسیالیستی
است.
اما
بی اهمیت نیست.
خوب
باشد.
۴
اما
نکته ی مهمی که نباید از آن غفلت شود
آن
است
که
مبارزات ملی
حتی
در
سو گیری مترقی خود
حامل عناصر ارتجاعی نیز هستند
اما
انقلاب ملی و دموکراتیک
حتی
در
سمتگیری مترقی اش
حامل عناصر ارتجاعی
است.
اگر
حریف فرنگی و مؤلف نیودنگی
به
عوض تحریف تئوریکی قضیه
چیزهای مورد نظر
را
به نام می نامید،
گند ادعا در می آمد
و
خواننده مقاله
از
خود
می پرسید:
چگونه می تواند انقلابی حاوی عناصر ارتجاعی باشد و انقلاب باشد؟
در
هر صورت
از
دید حریف فرنگی و مؤلف نویدنگی
مبارزات ملی
حتی
در
سو گیری مترقی خود
حامل عناصر ارتجاعی نیز هستند.
اولا
عناصر ارتجاعی کدامند
ثانیا
چرا و به چه دلیل ارتجاعی اند؟
۵
اما
نکته ی مهمی که نباید از آن غفلت شود
آن
است
که
مبارزات ملی
حتی
در
سو گیری مترقی خود
حامل عناصر ارتجاعی نیز هستند
و
در حقیقت
به
دلیل آن
که
این مبارزات و مشارکت کنندگان در آنها
دارای اهداف و انگیزه های گوناگون و بعضا متضادی هستند
عجب دلیلی؟
مبارزات ملی کذایی
حاوی عناصر ارتجاعی
اند
نه
به
دلایل اوبژکتیو (عینی)،
بلکه
به
دلیلی سوبژکتیو.
چون شرکت کنندگان در مبارزات ملی (انقلاب دموکراتیک و ملی)،
دارای اهداف و انگیزه های مختلف و گاها متضادند،
پس
مبارزات ملی
(انقلاب دموکراتیک و ملی)
حاوی عناصر ارتجاعی اند
یعنی
ضد پیشرفت اجتماعی اند
و
تاریخ را به عقب برمی گردانند.
۶
و
از طرف دیگر
مخاصمات ملی
همواره می توانند موجب تضعیف و یا جلوگیری از اتحاد و همبستگی کارگران ملل متخاصم شوند
لذا
حمایت یا عدم حمایت از این جنبش ها و مبارزات
کاملا
پیچیده
است
و
می تواند تاثیرات مخرب دراز مدتی
را
موجب شود.
زیرا
علاوه بر موارد پیش گفته،
همواره طبقات اجتماعی به صورت عام و طبقه ی کارگر به صورت خاص ،
تحت تاثیر تبلیغات « ضد بیگانه» و دشمن سازی دوران جنگ قرار می گیرند
و
این امر می تواند تاثیرات سوء بر مناسبات بین کارگران دو ملت داشته باشد.
این
دیگر نور علی نور
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر