جمعبندی
از
مسعود بهبودی
عجب جفنگیاتی خلایق از این و آن منتشر می کنند.
قاعده بیستم و هفتم شمس:
این دنیا به کوه میماند، هر فریادی که بزنی، پژواک همان را میشنوی. اگر سخنی خیر از دهانت برآید، سخنی خیر پژواک مییابد. اگر سخنی شر بر زبان برانی، همان شر به سراغت میآید. پس هر که دربارهات سخنی زشت بر زبان راند، تو چهل شبانه روز درباره آن انسان سخن نیکو بگو. در پایان چهلمین روز میبینی همه چیز عوض شده. اگر دلت دگرگون شود، دنیا دگرگون میشود.
۱
شمس و هوادارانش
باید سری به خاوران ایران و یا به خرابات شام و عراق و افغانستان و لیبی و غیره بزنند و سر عقل آیند.
۲
خیلی ها
حتی حرفی نزده بودند که شقه شقه شدند و جلوی ددان جماران افکنده شدند.
۳
در میان تروریست های القاعده حتی یک نفر عراقی و افغانی و سوری نبود
که
اشغال شدند و سطل آشغال شدند.
دولتی که بدبختی می کارد
انقلاب درو می کند.
حریف
۱
این ادعای حریف
خرافه ای بیش نیست.
منظور حریف شورش کور است و نه انقلاب منور
۲
انقلاب چیز به کلی دیگری است.
۳
حریف حتی از فلاسفه بورژوایی آغازین
مثلا کانت و فیشته و هگل و فویرباخ
عقب مانده تر است.
مراجعه کنید به انسان ـ خرد ـ تاریخ
۴
پیش شرط انقلاب (و عنگلاب) نفوذ ایده انقلابی (و ایده عنقلابی) در روح توده است.
۵
انقلاب
مادیت یابی روح و یا شعور انقلابی است
۶
بدبخت جماعت
اهل
گدایی و جندگی و لومپنی و دزدی و رهزنی و زورگیری و عنگلاب اند
و
نه
اهل انقلاب
۹
دهه های متمادی قبل از پیروزی انقلابات بورژوایی
جنبش روشنگری
شروع شده بود.
۱۰
به قول مش مارکس
غولان روشنگری
در کار و پیکار عرقریز بوده اند.
۱۱
قضیه در مورد عنگلاب هم
وارونه همین روند و روال است:
دهه های متمادی قبل از پیروزی فاشیسم و فوندامنتالیسم
جنبش ضد روشنگری
در هیئت نیچه ئیسم، قطبیسم، فئودالیسم ـ خمینیسم
دل و دین توده را ربوده است
۱۲
به قول مش لوکاچ:
بدون نفوذ پیشاپیش عندیشه های سمی نیچه
فاشیسم نمی توانست در آلمان پیروز شود
و
فاجعه بیافریند.
سارا قبادی
پنجشنبه است
و عطر خواستنت
دوباره گيج ميكند ثانيههای بيقرار را
تو كجای جهان منی
ای نزديك ترين دور
كه من سالها ست
پنجشنبه را به انتظار نشستهام
و سهم چشمانم هميشه بیخبري است
۱
الانتظار اشد من الموت
انتظار بدتر از مرگ است.
۲
جهان پا در هوا
و
وارونه:
معمولا
نران
پیه انتظار را بر تن می مالند و نه زنان
۳
زنان
معمولا
اهل ناز و راز
اند
و
نه
اهل نیاز.
دیالک تیک نیاز ـ راز ـ ناز
محمد زهری
۴
ضمنا
سهم گوش همیشه
بی خبری
است
و
نه
سهم چشم
۵
سهم
چشم
بی اثری
است
بازگشت به اسلام
جهشی
است
برای شناخت حق
و
حرکتی
است
رو به جلو
که تکامل و تعالی را در خود دارد.
حریف ابله عوامفریب
۱
اولا
کدام بازگشت به اسلام؟
۲
مد شدن و مد کردن فوندامنتالیسم به اصطلاح اسلامی شیعی و سنی (خمینیسم و قطبیسم و غیره)
به معنی آلت دست قرار دادن اسلام است.
نه
به معنی بازگشت به اسلام
۳
فوندامنتالیسم
همشیره فاشیسم است
و ماهیتا ضد مذهبی و ضد اخلاقی و ضد بشری و ضد پیشرفت اجتماعی است.
۴
کثافت محض است.
۵
سران فوندامنتالیسم
جانی و جلاد و جاکش و عیاش تمامعیارند.
۶
هر آخوند شپشو به تعداد موهای سرش جنده در حرمسرا دارد
۷
از حرمسرای ابوبکر بغدادی
چه قصه ها که بر لب ها ست
و
کاریکاتوریست اردنی
به دلیل افشای این عیاشی ترور شده است.
۸
ضعیفه عردوغان
دایر کردن حسرمسرا را بی شرمانه تبلیغ کرده است.
۹
این زباله ها
مگر
به اسلام ذره ای باور دارند؟
۱۰
اسلام
شده کالا
خرید و فروش می شود
مثل همه چیز طویله های طبقاتی
۱۱
آدم باید خر باشد و خیال کند که روحانیت کثافت اسلامی و مسیحی و یهودی و بودایی و غیره
متدین اند.
۱۲
دالای لاما
بنز ۱۰۰هزار دلاری می راند.
۱۳
اصلا
من ـ زور از اسلام چیست؟
۱۴
ضمنا بازگشت به کدام اسلام؟
۱۵
دین چیست
و
بازگشت کذایی به دامن ادیان نشانه چیست؟
ویرایش:
صائب تبریزی
کدامین آتشین سیما به این ویرانه میآید
که از دیوار و در بوی پر پروانه میآید؟
معنی تحت اللفظی:
کدام آتشرو به این خرابه
می آید (آمده است) که اینهمه پروانه خاکستر شده است؟
۱
دیالک تیک شمع و پروانه
فرمی از بسط دیالک تیک گل و پروانه و پرنده است
که
هر دو دیالک تیک
در ادبیات فئودالی ایران
هرگز درست درک نشده است.
۲
دیالک تیک گل و پروانه و پرنده
به وفور
و
به طرق تخیلی و خرافی و ضد علمی (به طرز سوبژکتیو)
پوئه تیزه شده است (به مدد شعر تبیین یافته است.)
۳
شعرا خیال کرده اند که
پروانه و پرنده
عاشق گل
و
پروانه عاشق شمع است
و
گل و شمع
معشوق های بی رحم عاشق ستیز است.
۴
از این خبرها نیست.
حقیقت قضیه اما چیست؟
۵
دیالک تیک گل و پروانه و پرنده
در حقیقت
دیالک تیک میزبان و میهمان است:
گل برای پروانه و پرنده
شیره شیرین خود (نکتار) را عرضه می دارد تا بتواند به مدد پروانه و پرنده گرده های خود را به گل های دیگربرساند و نوع خود را تکثیر کند.
۶
میان گل و پروانه و پرنده رابطه دیالک تیکی داد و ستد سودمند برای هر دو قطب دیالک تیکی برقرار است:
خدمت متقابل
۷
پروانه
از
فرط نادانی
نور شمع را با رنگ گل عوضی می گیرد و برای مکیدن شیره شیرین گل کذایی
روی ان می نشید و می سوزد.
۸
همین و بس
۹
صائب نوحه سرا ست
و
یکی از بیسوادترین شعرای کشور است
۱۰
نوحه های صائب مشهورترین و رایج ترین نوحه ها در دیار آتش ها ست.
نجه قان آغلاماسون داش بوگون
کسیلیب ۷۲ باش بوگون
معنی تحت اللفظی:
سنگ چگونه خون نگرید امروز
که
۷۲ سر بریده شده است.
میلاد عرفان پور
دلبسته به سکههای قلک بودیم
دنبال بهانههای کوچک بودیم
رؤیای بزرگتر شدن خوب نبود
ایکاش تمام عمر کودک بودیم
۱
عجب آرزوهایی بعضی ها دارند.
۲
کودک بودن
یعنی
ناقص العقل بودن
وابسته بودن
ستم دیدن و دم نزدن
محتاج این و آن بودن
ذلیل بودن
زباله بودن
۳
زنده باد بلوغ
زنده باد خرد
زنده باد خود اندیشی
زنده باد خود مختاری
زنده باد عزت انسانی
زنده باد کمال انسانی
مهدی اخوان ثالث
از تهی
سرشار
جویبار لحظهها جاری است
چون سبوی تشنه
کاندر خواب
بیند آب
واندر آب
بیند سنگ
دوستان و دشمنان را میشناسم من
زندگی را دوست میدارم
مرگ را دشمن
وای، اما با که باید گفت این:
من دوستی دارم
که
به دشمن
خواهم
از او
التجا بردن
معنی تحت اللفظی:
جویبار توخالی لحظه ها
جریان دارد.
بسان سبوی تشنه ای
که
در خواب
آب می بیند
و
در آب
سنگ
می بیند
من
عاشق حیاتم و متنفر از ممات
من
قادر به تمیز دوست از دشمنم
درد من
اما
این است که دوستم
بدتر از دشمن است.
۱
ایراد زیستی شاعر و عیب بینشی شاعر چیست؟
۲
زندگی شاعر
عاری از محتوا و معنی است.
۳
یعنی
شاعر
علاف است.
۴
چون
کار از هر نوع
چه کار مادی و چه کار فکری و چه کار هنری
به
زندگی
محتوا و معنا می بخشد.
۵
ایراد دیگر شاعر
معرفتی
است.
۶
شاعر
اگرچه مدعی است که قادر به تمیز دوست از دشمن است
ولی
توان شناخت دوست و دشمن را ندارد.
۷
به همین دلیل
دوست کذایی اش
بدتر از دشمن او ست.
رحمان نصر اصفهانی
عاشقم،
اهل همین کوچه ی بن بست کـناری
که تو از پنجرهاش پای به قلب منِ دیوانه نهادی
تو کجا؟
کوچه کجا؟
پنجرهء باز کجا؟
من کجا؟
عشق کجا؟
شاطر عباس صبوحی
ترنج وصل تو چیدن به نردبان خیال
چراغ
بر
لب باد
است
و
آب
در
غربال
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر