۱۴۰۲ فروردین ۱۳, یکشنبه

هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۵۶)

      

میم حجری

از 
كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت
ادامه
 
۳
   شناخت فلسفي: 
همة ما در جريان زندگي بر اثر مجموع ادراكات و عواطفي كه مي‌يابيم، 
داراي بينشي كلي كه شامل همة شناختهــاي ما ست،
 مي‌شويم. 
ايـــــن بيــــنش كلــــي يا جهــان‌بينــــي (Weltanschauung) 
را 
مي‌توان فلسفه خواند.
 
 این «تعریف» دلبخواهی آریانپور از جهان بینی و فلسفه است:
جهان بینی در قاموس آریانپور به مجموعه ادراکات و عواطف خلایق اطلاق می شود.
به جمع ریاضی همه معارف هر کس.
به بینش کلی هر کس و همه کس.
ضمنا
جهان بینی و فلسفه در قاموس آریانپور یکی است.

سؤال اول از آریانپور این است
 که 
اگر چنین است، 
چرا به عوض واژه واحدی، دو واژه متفاوت وجود دارد؟

سؤال دوم این است 
که
 آریانپور این «تعریف» خود از جهان بینی و فلسفه را از کجا آورده است؟
 
 تعریف فلسفه به مثابه جمع همه علوم 
میراث آنتیک (جهان باستان کلاسیک) است.
 
جهان بینی اما مفهوم نوینی است.

آریانپور هم می داند و اصل آلمانی این مفهوم را در پارانتز آورده است.
 
ما حدس می زنیم که منبع اصلی آریانپور 
آثار ویل دورانت باشد.
 
 
 ویلیام جیمز دورانت 
( ۱۸۸۵ـ  ۱۹۸۱)
 "نورث آدامز" ماساچوست
 فیلسوف، تاریخ نگار و نویسندۀ آمریکایی
 
۲
واژة «فلسفه» تحريفي است از كلمة يوناني فيلوسوفي يا (Philosophia) به معني «دانش دوستي». 
ولي در تاريخ علم، 
اين كلمه را در معناي مجموع معارف يك فرد يا يك گروه يا يك جامعه يا يك دوره به كار برده اند.
 
 آریانپور خودش تعریف علمی و مارکسیستی از فلسفه ندارد.

۳
هر انساني
 – چه بخواهد، چه نخواهد – 
براي خود جهان بيني يا فلسفه‌اي دارد، 
و 
چگونگي فلسفة او 
بسته به چگونگي شناخت‌هاي او 
يا 
بر روي هم 
بسته به مقتضيات زندگي او ست.
 
 آریانپور
 با این تعریف تق و لق از فلسفه و جهان بینی
عملا
همه آحاد بشر را فیلسوف می داند.

منشاء فلسفه و جهان بینی هر کس
هم
یا چگونگی معارف هر کس است
و
یا
مقتضیات زندگی او.

آریانپور
دلیل هم دارد که شنیدنی است:

۴
چون هر گونه شناختي كمابيش از واقعيت خبر مي‌دهد، 
فلسفة او بسته به چگونگي شناخت‌هاي او يا بر روي هم بسته به مقتضيات زندگي او ست.
 
 چون هر شناختی از واقعیت خبر می دهد،
 پس فلسفه هرکس بسته به معارف او و مقتضیات زندگی او ست.

دلایل، قوی باید و من، تقی.

فلسفه و جهان بینی از دید آریانپور
چیزی فردی و شخصی و ضمنا سوبژکتیو (ذهنی) است.
 
 این حرف های آریانپور ربطی به استدلال علمی ندارند.
 
۵
چون هر گونه شناختي كمابيش از واقعيت خبر مي دهد،
 فلسفة هر كس تا اندازه اي حقيقي يا درست است.
 
 عجب استدلال ساده لوحانه ای:
 چون شناخت هر کس انعکاس واقعیت عینی است
پس نتیجه می گیریم
که
فلسفه شخصی هر کس چند درصد حقیقی و یا درست است.
 
معیار عینی برای چند در صد حقیقی و درست بودن فلسفه هر کس چیست؟ 

۶
با اين همه، معمولاً درست ترين فلسفه ها از آن فيلسوفان اند. 

 از معیار عینی و علمی خبری نیست.
درست ترین فلسفه 
فلسفه فلاسفه است.
 بدین طریق
اصلا فرقی بین فلسفه افلاطون و ارسطو، کانت و هگل، برکلی و دکارت، فویرباخ و مارکس وجود ندارد.

همه این جهان بینی ها و یا فلسفه ها
درست اند. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر