پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل هفتم
اعلام فلسفی استقلال انسان
توسط ایمانوئل کانت
فصل هفتم
بخش اول
قسمت ۸
۳۴
· اما برعکس:
· رابطه «مثبت» که کانت میان چیز و شناخت برقرار
می کند، درست بر مبنای این تقسیم انتزاعی به دو قسمت است.
۳۵
· کانت به خصلت ایدئالیستی ـ ذهنی و اگنوستیسیستی
تئوری شناخت خود دست نمی زند.
۳۶
· ایده هم به ناچار باید به فرم توخالی صرف بدون
محتوایی تبدیل شود و به روز چیز درخود در تجزیه و تحلیل (آنالیتیک) ترانسندنتال
بیفتد.
۳۷
· کانت بر نفی و مرزبندی یعنی بر
غیرقابل شناخت بودن چیز در خود پافشاری می کند.
۳۸
· کانت در موارد منفرد به شرح زیر استدلال می کند:
· هر موضوع وقوف (شناخت)، پدیده ای است.
· هر پدیده بنا بر ماهیتش، مشروط است.
· اگر هیچ پدیده ای نامشروط نباشد، در آن صورت،
نامشروط نمی تواند پدیده باشد و ضمنا موضوع وقوف (شناخت) ممکنه باشد.
· به همین دلیل، از چیز درخود سخن رفته است.
· چیز درخود از این نقطه نظر با نامششروط منطبق
است.
· (یعنی غیرقابل شناخت است. مترجم)
۳۹
· کانت، نامشروط را به مثابه مفهوم خرد (ایده)
تعریف (تعیین) می کند تا نشان دهد که نامشروط، نه موضوع وقوف (شناخت) است و نه مفهوم
فهم (مقوله) است.
۴۰
· محتوای مفهوم نامشروط خرد تعیین نشده است.
· بلکه به عنوان آماج و هدف، تعیین شده است که نیل
بدان وظیفه است.
۴۱
· به همین دلیل، درک نامشروط توسط فهم امکان پذیر
نیست.
۴۲
· برای درک نامشروط به لیاقت معرفتی (توان شناخت) عالی
تر از فهم نیاز است
· یعنی به خرد نیاز است.
۴۳
· «به نظر من، ایده، مفهوم ضرور خرد است که موضوع
منطبق با آن به ذهن کسی نمی تواند برسد.»
· ایده ها
«مفاهیم خرد محض» اند، که «کل شناخت تجربی را به مثابه تعیین شده توسط کلیت مطلق
شرایط» در نظر می گیرند.
· (کانت، «نقد خرد محض»، ص ۳۸۳)
۴۴
· ایده ها بیانگر گرایش خرد به گذار از مشروط به
نامشروط، از ناقص به نسبتا کامل و یا به شناخت مطلق اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر