۱۳۹۸ آذر ۱۲, سه‌شنبه

سیری در شعری از فریدون مشیری تحت عنوان «تفنگت را زمین بگذار» (۳)

 
فریدون مشیری
 
تحلیلی 
از
میمحا نجار
 
۱
تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار

تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبان دل، دلی لبریز مهر تو،

تو ای با دوستی دشمن!

معنی تحت اللفظی:
مسلح بودن تو به تفنگ،
دال بر این است که تو با زبانی از آتش و آهن سخن می گویی.
من اما با زبان دل سخن می گویم.
دلی که لبریز از مهر تو ست.
توئی
که
دشمن دوستی هستی.
 
۲
تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار
 
بشریت تا دیر نشده، باید تصمیم خود را بگیرد:
یا
فراگیری فوت و فن تفکر مفهومی و خروج از خریت
و
یا
درجا زدن در منجلاب خریت.
 
درد مشیری
هم
همین
 است.
 
مشیری
از
دیالک تیک وسیله و هدف 
و
دیالک تیک وسیله و آماج
بی خبر
است.
 
درست به همین دلیل نمی داند
که
هر وسیله فونکسیون های مختلف، متفاوت و متضاد دارد.
 
با
تفنگ
هم
می توان
 از
خود و خانواده و همنوع خود در مقابل درندگان دوپا و چهارپا 
مراقبت و محافظت کرد،
هم
می توان
برای سیر کردن شکم خود و همنوعان خود
شکار کرد
هم
می توان برای تغییر وضع تحمل ناپذیر موجود
انقلاب کرد
و
هم
می توان از دستاوردهای انقلاب در مقابل ارتجاع داخلی و خارجی
 دفاع کرد.
 
۲
تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار
 
مشیری
را
می توان
نماینده پاسیفیسم تسلیم طلبانه
محسوب داشت.
 
نماینده صلح به هر قیمت و هرچه بادا باد
محسوب داشت.
 
از
پاسیفیسم
نوع دیگری نیز نمایندگی می شود
که
به
پاسفیسم سلحشور (میلیتانت)
معروف است
که
در 
جمهوری وایمار آلمان
نمایندگی می شد.
 
 
کورت توخولوسکی
(۱۸۹۰ ـ  ۱۹۳۵)  
اسامی مستعار:
کاسپر هاوزر، پطر پانتر، تئوبالد تیگر، ایگناز وربل
ژورنالیست، نویسنده بزرگ آلمانی
از فعالین پاسیفیسم سلحشور (میلیتانت)
از مهمترین نویسندگان جمهوری وایمار آلمان
آنتی میلیتاریست
از 
خطر تمایلات راستگرا در سیاست، ارتش و دادگستری
 و
 از 
خطر حزب هیتلر (ناسیونال ـ سوسیالیسم)
 اخطار می داد.
 
۳
 تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبان دل، دلی لبریز مهر تو،

تو ای با دوستی دشمن!
 
مشیری در این بند شعر،
دیالک تیک مبارزه
را
به
شکل دیالک تیک مبارزه قهرآمیز و مبارزه مسالمت آمیز
از 
سویی
و
دیالک تیک مبارزه عملی و مبارزه حرفی ـ عاطفی
(دیالک تیک زبان آتش و آهن و زبان دل)
از
سوی دیگر
بسط می دهد
و
نقش تعیین کننده
را
از
آن مبارزه مسالمت آمیز و مبارزه حرفی ـ عاطفی
قلمداد می کند.
 
مشیری 
بدین طریق
فاتحه ای بلند بر مبارزه طبقاتی در کلیه فرم های آن می خواند.
 
در قاموس مشیری
اعضای طبقات اجتماعی متضاد المنافع
باید
اولا
دوست و دوستدار یکدیگر باشند،
ثانیا
باید
تضادهای خود
را
با
گفتگوی دوستانه 
مهرورزانه 
حل کنند.
 
 
همین نظر
 را
هابرمس
نظریه پرداز امپریالیسم
هم
دارد:
او
نسخه خود
را
بحث عاری از سلطه
نام داده است
و
جایزه باران شده است.
 
آدم
دلش
اندکی
اندک اندک
به
 مشیری
می سوزد
که
کسی
جایزه اش
 نداده است.
 
در
عصیان توده ای آبانماه در طویله اسلامی جماران
طبقه حاکمه بی شرم و بی شعور
هم
پس از کشتار فرزندان مردم
همین نسخه هابرمس
را
به
صورت حنای پس از عروسی
پیچید
 و
 از
 رسانه های طویله 
عرعر کردند:
مردم
گوش شنوا
می خواستند.
 
طبقه حاکمه
 اما
از
توده 
هراس دارد
و
با
زبان آتش و آهن
از
هلی کوپترها،
پشت بام ها
و
پشت درخت ها
با
توده
گفتگو
کرده است.
 
 
آمنه
برای پانسمان کردن زخم دختر تیرخورده ای خطر کرده
و
گلوله ای از غیب 
بر 
گلوی زیبایش
نشسته است.
 
گلوله های گردن شناس خودمختار
 
و گرنه طبقه حاکمه طویله
حاضر به بحث عاری از سلطه با توده بوده است.
 
 
حتی
سران و سرداران حزب توده
را
به
تله ویزیون و مدفوعات اسلامی
آورده
و
با
آنها
حسابی
بحث عاری از سلطه
کرده
و
بعد
اجساد شان
به
خاوران انداخته است
تا
ددان درنده
هم
نصیبی ببرند.
 
آمنه
تفنگ 
در
عمرش 
حتی
ندیده بوده،
چه رسد به مسلح بودن.
 
طبقه حاکمه
اما
قهر مطلق
را
در
انحصار خود دارد
و
به
عوض گفتگوی عاری از سلطه
با
زبان آتش و آهن
 عربده می کشد.
 
ضمنا
۸۰۰۰ نفر از اعضای طویله اسلامی
را
شناسایی و بازداشت می کند تا با آنها بحث عاری از سلطه کند.
 
بعد
اجسادشان
را
به
میلیون ها تومان
به
خانواده های شان بفروشد
و
کیسه خلیفه
را
سنگین تر کند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر