۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۱, جمعه

نشانه های بارز شاملوئیسم و شاملوچیسم (۱۸)





برای خون و ماتیک
هجویه احمد شاملو
خطاب
به
دکتر حمیدی شیرازی

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور 
۱
گنج عظیم هستی و لذت را
پنهان به زیر دامن خود دارد
و اژدهای شرم را
افسون اشتها و عطش
از گنج بی دریغش می راند . . .»
معنی تحت اللفظی:
جنده
گنج عظیم لذت و هستی را در پایین تنه اش پنهان دارد
و
سحر و جادوی اشتها و عطش به عملیات جنسی،
اژدهای شرم
را
از گنج بی دریغش می راند.
این آخرین بند از بخش اول شعر شاملو ست:
زن در سرتاسر این بند شعر فوق العاده قوی شاملو
جنده واره جا زده می شود.
زن 
به مثابه پرولتاریای حداقل مضاعف،
زن به مثابه زحمتکش خانه و کارخانه 
لومپن پرولتریزه می شود.

مشاجره بر سر شعر است
ولی
ارج و ارزش و عزت و اعتبار نیمه دیگر جامعه
چوب حراج می خورد.

بخشش از کیسه باز خلیفه ای به نام زن
به همین می گویند.
 
۲
گنج عظیم هستی و لذت را
پنهان به زیر دامن خود دارد
و اژدهای شرم را
افسون اشتها و عطش
از گنج بی دریغش می راند
از دید حمیدی شیرازی بدبخت
و
در واقع
 از دید احمد شاملوی خوشبخت،
زنی که جنده واره است،
خداوند گنج عظیمی است.
گنج عظیمی که در زیر دامنش مخفی کرده است
و
برای ممانعت از دستبرد این و آن، بدان
بر سر گنج عظیم بی دریغ (؟)
اژدهایی از شرم خفته است.
اگر اژدهای شرم نباشد،
زن
 گنج عظیم پنهان در زیر دامنش را از کسی دریغ نمی دارد.
از همین تفکر نهفته در این بند آخر بخش اول شعر
 بی شعوری خود شاعر عربده می کشد.
چرا و به چه دلیل؟
۳
گنج عظیم هستی و لذت را
پنهان به زیر دامن خود دارد
و اژدهای شرم را
افسون اشتها و عطش
از گنج بی دریغش می راند

آنچه احمد شاملو به دلیل قلت فهم و ذکاوت و هوش نمی داند،
 این حقیقت امر است
 که 
اعضای جامعه
با سقوط اجتماعی  به قهقرای لومپن پرولتریسم
و
در روند سقوط اجتماعی به قهقرای لومپن پرولتریسم
ایده ئولوژی زدایی 
می شوند.
تفاوت تعیین کننده لومپن پرولتاریا (جنده و جاکش و دزد و قاچاقچی و غیره) با اعضای اقشار و طبقات اجتماعی دیگر
 همین است:
جنده 
ـ چه جنده نر و چه جنده ماده ـ 
به دلیل نداشتن ایده ئولوژی خاص خود،
شرم و شعور و شخصیت و اتیک و استه تیک خاص خود را ندارد.
اصلا آدم به معنی واقعی کلمه نیست.
چیزی در حد زباله است.
لومپن پرولتاریا
در بهترین حالت
ایده ئولوژی طبقه حاکمه انگل را از آن خود می کند.
معیارهای ارزشی  لومپن پرولتاریا
در بهترین حالت
معیارهای ارزشی طبقه حاکمه اند.
به همین دلیل
جماعت جنده و جاکش و جاسوس و گدا و غیره
متنفر از زحمتکشان مادی و فکری و هنری اند.
شاملو که به قول خودش عاشق جنده ها ست
(دوست داشتن روسپی ها ...)
 جنده شناس حتی نیست.

جنده بر سر گنج بی دریغش 
حتی مارمولکی نمی خواباند، چه رسد به ماری و یا اژدهایی

این خطای بینشی شاملو اما حاکی از چیست؟
۴
گنج عظیم هستی و لذت را
پنهان به زیر دامن خود دارد
و اژدهای شرم را
افسون اشتها و عطش
از گنج بی دریغش می راند
 
 
این احتمالا خطای بینشی حتی نیست.
در شعور اجتماعی جاری در طویله های طبقاتی
زن
به طور کلی
در پایین تنه و لب و لوچه و و پر و پاچه و پستان 
خلاصه می شود.

زن
در حقیقت
سلب آدمیت می شود.

چه بسا
حتی خود زنان عقب مانده از قافله فکر و فرهنگ
فونکسیونی جز جندگی برای زنان قایل نیستند.

یعنی
خود
را
با متراژ طبقه حاکمه زن ستیز می سنجند.

می توان
حتی
از زن ستیزی خود زنان سخن گفت.

در اثر این شعور آنتی فمینیستی است
که
زنان
بخش اعظم درامد خود را صرف تعمیر اندام خود می کنند 
تا با استه تیک مطلوب طبقه حاکمه
  دمساز شوند.
۵
گنج عظیم هستی و لذت را
پنهان به زیر دامن خود دارد
و اژدهای شرم را
افسون اشتها و عطش
از گنج بی دریغش می راند
 
 


جنده
اما 
تحت تأثیر افسون اشتها و عطش به سکس 
اژدهای شرم را از سر گنج پایین تنه ای اش می راند.

ایراد معرفتی و سوسیولوژیکی دیگر احمد شاملو
ضمنا
این است که خیال می کند
که
جنده
 اشتها و عطش سیری ناپذیری به سکس دارد.

می توان گفت که احمد شاملو احتمالا تعریف روشنی از مفهوم جنده حتی ندارد.

جنده
به همان میزان اشتها و عطش به سکس دارد
که
سقا
اشتها و عطش به آب.

شاملو
احتمالا
تئاتر جنده ها را به سکه نقد خریده است.

سکس در جنده خانه
قبل از  هر چیز دیگر
سلب سکسیت می شود.

سکس در جنده خانه
به سطح عملیات مکانیکی عادی عاری از احساس و عاطفه و علاقه و عشق تنزل می یابد.

یکی از دلایل تخریب روحی و روانی و اخلاقی جنده جماعت (چه جنده نر و چه جنده ماده) همین سلب سکسیت از سکس است.

جنده
به همین دلیل سلب اجتماعیت و آدمیت می شود.

جنده
چه بسا از سکس متنفر می گردد.

کدام اشتها و عطش به سکس؟

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر